از شهید علیرضا موحد دانش زیاد شنیدهایم اما برادرش شهید محمدرضا که یکسال زودتر به شهادت رسید، غریبتر مانده است؛ به غریبی گردان سلمان و فرماندهش شهید قجهای، که شهادت تک تک افراد گردانش را دید و در نهایت خود به آنها پیوست.
«سپاه چهارم بعثیها، پاتک سختی را روی خط دفاعی ما انجام داده. برادر چراغی رفت جلو. چند ساعت بعد، بیسیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن: «رضا، رضا، همت، رضا، رضا، همت» ناگهان یک نفر از آنطرف خط گفت «حاجی جان دیگر رضا را صدا نزنید، رضا رفته موقعیت کربلا!... فهمیدم شهید شده.» این روایت شهید همت، از شهادت سردار «رضا چراغی» فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) است.
حاج کاظم نجفی رستگار، فرماندهی بود که پس از اختلاف نظرهایی با فرماندهان، دل از جنگ و جهاد نبرید. سردار نام آور و افتخارآفرین خیبری، خواست در قالب یک بسیجی ساده در جبهه بماند و پیکرش هم سالها غریبانه و بینشان در خاک جبههها جا ماند.