پایگاه خبری حیات - شهین مردانی؛ ایران امروز در بزنگاهی تاریخی ایستاده است؛ نقطهای که تصمیمها و سیاستهای جمعیتی، نهتنها مسیر چند سال آینده، بلکه سرنوشت نسلهای بعد را رقم میزند. آمارها بهروشنی نشان میدهند که نرخ باروری در کشور به زیر سطح جایگزینی رسیده و ساختار سنی جمعیت با سرعتی نگرانکننده به سمت سالمندی پیش میرود. در همین حال، نگرش بسیاری از جوانان نسبت به تشکیل خانواده و فرزندآوری دچار دگرگونی شده است؛ جایی که زندگی فردی، استقلال مالی و رفاه شخصی بیش از تداوم نسل و مسئولیت خانوادگی اهمیت یافته است.
اما بحران جمعیت صرفاً به اعداد و نمودارها محدود نمیشود. این پدیده بازتابی از تحولی عمیق در ارزشها و باورهای اجتماعی است؛ تحولی که اگر مدیریت نشود، میتواند بنیانهای فرهنگی، اقتصادی و حتی امنیتی کشور را تحتتأثیر قرار دهد. یکی از جلوههای نگرانکننده این روند، افزایش موارد سقط جنین است؛ پدیدهای که از حاشیه به متن جامعه آمده و در برخی موارد، نه به دلیل ضرورتهای پزشکی، بلکه بهعنوان پاسخی به ترس از آینده، مشکلات اقتصادی یا فشارهای اجتماعی رخ میدهد.
سقط جنین، در ظاهر تصمیمی شخصی و کوتاهمدت است، اما در واقعیت، نشانهای از بحران عمیقتری در نگاه جامعه به زندگی و مسئولیتهای انسانی است. زمانی که تولد یک کودک به جای امید، نگرانی ایجاد میکند، باید پذیرفت که مسئله جمعیت تنها با سیاستهای تشویقی اقتصادی حل نخواهد شد. امروز، رشد سقطهای غیرضروری زنگ خطری است برای نظام فرهنگی و آموزشی کشور؛ نظامی که هنوز نتوانسته میان ارزش زندگی، کرامت مادری و ضرورت تداوم نسل، پیوندی معنادار برقرار کند.
در کنار این وضعیت، ضعف نظام حمایتی از مادران و خانوادهها، نبود آموزشهای درست در مدارس و دانشگاهها، و پیامهای متناقض رسانهای، باعث شدهاند که پدیده سقط، برای بسیاری از زنان جوان به گزینهای عادی و حتی بیپیامد تبدیل شود. در حالی که در جوامع پویا، تمام ظرفیتهای فرهنگی، آموزشی و درمانی برای پیشگیری از سقطهای غیرضروری بسیج میشوند، در کشور ما هنوز گفتوگوی جدی و هماهنگ میان نهادهای مؤثر شکل نگرفته است.
رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردهاند که «مسئله جمعیت، آینده کشور است» و کشوری که از جمعیت جوان تهی شود، در همه عرصهها با افول مواجه خواهد شد. با این نگاه، مقابله با سقطهای غیرضروری، نه فقط موضوعی اخلاقی یا پزشکی، بلکه مسئلهای راهبردی در مسیر حفظ پویایی و تداوم حیات ملی است. اگر امروز جامعه نسبت به این موضوع بیتفاوت بماند، فردا با واقعیتی روبهرو خواهیم شد که بازگشت از آن دشوار و پرهزینه است.
از اینرو، رویکردهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی باید در خط مقدم قرار گیرند. بازآفرینی فرهنگ حمایت از مادری، افزایش آگاهیهای بهداشتی و روانی، تقویت اعتماد عمومی به نهادهای حمایتی، و ایجاد فضای گفتوگو درباره ارزش زندگی، میتواند از روند رو به رشد سقطهای غیرضروری جلوگیری کند. رسانهها، دانشگاهها و نهادهای فرهنگی باید با هماهنگی و زبان مشترک، معنای واقعی انتخاب آگاهانه و مسئولانه را بازتعریف کنند.
کاهش جمعیت و افزایش سقط جنین، فقط نشانه بحران اقتصادی نیست؛ بلکه بازتابی از خلأ فرهنگی و ضعف پیوندهای اجتماعی است. آینده جمعیتی ایران در گرو آن است که این هشدارها جدی گرفته شود و سیاستگذاران، در کنار اصلاح ساختارهای اقتصادی، به بازسازی نگرش جامعه نسبت به زندگی و تولد بپردازند. کشوری که فرزندآوری در آن به تصمیمی دشوار و پرهزینه بدل شود، دیر یا زود با خاموشی تدریجی نیروی حیاتی خود روبهرو خواهد شد.
آمار سالانه سقط جنین در ایران
در ایران نیز آمارهای مختلفی در مورد سقط جنین وجود دارد. امیر حسین بانکی؛ رئیس کمیسیون جوانی جمعیت مجلس در همایش مبارزه با سقط جنین به عدد سالانه ۷۳۰ هزار سقط جنین در سال اشاره کرده و با فاجعه دانستن این آمار ادعا کرده است که روزانه حدود ۲۰۰۰ سقط جنین در ایران صورت میگیرد. فاطمه محمدبیگی عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نیز در سال ۱۴۰۲ تخمین زده که ۳۵۰ الی ۶۵۰ هزار سقط جنین در سال اتفاق میافتد. این در حالی است که به گفته رییس مرکز جوانی جمعیت، سقطهای قانونی حدودا ۵ درصد کل سقطها را شامل میشود.
طبق برآوردها میزان ولادت در سال ۱۴۰۳ کمتر از یک میلیون بوده و این بدان معناست که که تقریبا به ازای هر یک تولد یک سقط جنین در ایران اتفاق میافتد. این ارقام نشاندهنده ابعاد گسترده این پدیده در سطح کشور است و نیاز به توجه و بررسی دقیقتر مسئولان و کارشناسان بهداشت عمومی را میطلبد.
«فرهنگ»؛ مغفولترین رکن سیاست جمعیتی
در سالهای اخیر، سیاستهای جمعیتی کشور بیش از هر چیز بر جنبههای قانونی و اقتصادی متمرکز شدهاند؛ از بستههای تشویقی و وام فرزندآوری گرفته تا طرحهای حمایتی برای مادران شاغل. اما تجربه نشان داده است که این اقدامات، هرچند ضروری، در غیاب تغییر فرهنگی ریشهای، اثر ماندگار و عمیقی بر رفتار جمعیتی جامعه ندارند. کارشناسان معتقدند که بحران جمعیت در ایران، بیش از آنکه حاصل کمبود منابع مالی باشد، نتیجه دگرگونی در نظام ارزشها و باورهای اجتماعی است.
به تعبیر الهام عبدی، پژوهشگر حوزه جمعیت و خانواده: «وقتی فرزند داشتن دیگر ارزش اجتماعی محسوب نشود و تبدیل به دغدغه یا مانع رشد فردی شود، هر سیاست اقتصادی هم اثر محدودی دارد. باید ذهن جامعه را اصلاح کرد، نه فقط حساب بانکی خانوادهها را.»
این سخن، ناظر بر حقیقتی است که در بسیاری از جوامع توسعهیافته نیز تجربه شده است: تا زمانی که فرزندآوری بهعنوان یک ارزش فرهنگی و نشانه بلوغ اجتماعی در ذهن جامعه نهادینه نشود، هیچ بسته اقتصادی یا تبلیغی نمیتواند میل به تداوم نسل را احیا کند. در ایران امروز، بخشی از جوانان، بهویژه در کلانشهرها، فرزندآوری را مانعی بر سر راه آزادی فردی، پیشرفت شغلی یا ثبات اقتصادی میدانند. این تغییر نگرش، نتیجه سالها غفلت از تولید محتوای فرهنگی، رسانهای و آموزشی در حوزه خانواده است.
نهادهای فرهنگی کشور از رسانه ملی گرفته تا آموزش و پرورش، وزارت ارشاد و حوزه هنری درگیر پروژههای مقطعی و غیرمنسجم بودهاند. در حالی که تحولات جمعیتی، نیازمند برنامه فرهنگی بلندمدت و هماهنگی میان همه ارکان است. روایتسازی مثبت از مادری و پدری، بازنمایی نقش فعال پدر در خانواده، و معرفی الگوهای موفق از زندگی خانوادهمحور، میتواند در ذهن جامعه اثرگذار باشد. امروز بسیاری از سریالها، فیلمها و حتی تبلیغات تجاری، سبک زندگی فردگرایانه و بیمسئولیت را ترویج میکنند؛ در نتیجه، مخاطب جوان بهجای دیدن زیباییهای پدر یا مادر شدن، تنها سختیها و محدودیتهای آن را میبیند.
در چنین فضایی، حتی اجرای قانونی مهم مانند «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» نیز در نبود پشتیبانی فرهنگی، نمیتواند نتایج پایداری به همراه داشته باشد. چرا که قانون، رفتار را تنظیم میکند؛ اما این «فرهنگ» است که باور را میسازد. بدون تغییر باور عمومی درباره ارزش فرزند و خانواده، هر سیاستی کوتاهمدت و شکننده خواهد بود. به بیان دیگر، ریشه بحران جمعیت در ذهنهاست، نه در بودجهها.

خانواده، هستهای که باید احیا شود
مسئله جمعیت در ایران، تنها به کاهش آمار تولدها خلاصه نمیشود؛ مسئله اصلی، فرسودگی مفهوم خانواده است. خانوادهای که روزگاری مأمن عاطفی و سرچشمه امنیت روانی بود، امروز در بسیاری از موارد به عرصهای برای رقابت، بیاعتمادی و گریز از مسئولیت تبدیل شده است. جوانان با تردید به ازدواج نگاه میکنند، زوجهای جوان از فرزندآوری هراس دارند، و گفتوگو میان نسلها به سردی گراییده است. این تحولات نشان میدهد که بحران جمعیت، در واقع بحران در بنیان خانواده است.
یکی از کارشناسان فرهنگی میگوید: «ما باید خانواده را از نو بسازیم؛ خانوادهای که در آن فرزند، مایه قوام زندگی است نه مانع آن. وقتی خانواده ارزش فرزند را از دست بدهد، جامعه نیز آرامآرام از درون تهی میشود».
احیای خانواده ایرانی، نیازمند بازتعریف نقشهای درون آن است. زن و مرد نباید در دو سوی میدان رقابت قرار گیرند، بلکه باید دو رکن مکمل در ساخت بنای زندگی مشترک باشند. در جامعهای که ارزش مادری کمرنگ شده و پدران نیز از ایفای نقش تربیتی خود فاصله گرفتهاند، نمیتوان انتظار داشت نسل آینده با انگیزه و امید به تداوم زندگی بیندیشد.
در این میان، نقش آموزش و رسانه غیرقابل انکار است. کتابهای درسی میتوانند با محتوای متوازن، تصویر مثبتی از خانواده و فرزند ارائه دهند. رسانههای تصویری و فضای مجازی نیز قادرند با تولید برنامهها، مستندها و آثار داستانی هدفمند، الگوی واقعی خانواده ایرانی را بازآفرینی کنند. بازنمایی مادری نه بهعنوان فداکاری بیپایان، بلکه بهعنوان خلاقترین و انسانیترین نقش زن، میتواند ذهن جامعه را دگرگون کند. همچنین لازم است مردان جوان دوباره احساس کنند که پدر شدن، آغاز مرحلهای تازه از رشد و مسئولیتپذیری است، نه پایان آزادی یا محدودیت در زندگی شخصی.
در نهایت، بازسازی مفهوم خانواده و اصلاح نگرش فرهنگی نسبت به فرزند، پیششرط عبور از بحران جمعیت است. اگر خانواده بهعنوان هسته اصلی جامعه احیا شود، بسیاری از نگرانیها درباره کاهش موالید، سقطهای غیرضروری و گسست نسلی نیز فروکش خواهد کرد. کشور ما برای حفظ آینده خود، بیش از هر زمان دیگر، به بازگشت به ارزش خانواده و بازسازی پیوندهای انسانی نیاز دارد.
بیشتر بخوانید:
سقوط تولدها در سراشیبی جمعیتی/ قانون جوانی جمعیت روی کاغذ ماند!
آیا قانون جوانی جمعیت باعث تولد نوزادان معلول شد؟!
هزینه درمان ناباروری نجومی؛ بودجه حمایتی صفر!
فرزندآوری در پیچ و خم سبک زندگی و سیاستها/ چرا جمعیت ایران کاهش مییابد؟
رسانه و فرزندآوری؛ بازوی مشوق یا مانع پنهان سیاستهای جمعیتی؟!
فرزندآوری اولویت سیاستگذاری جهانی/ کشورها برای افزایش جمعیت چه کردند؟
اتحاد اقتصاد و فرهنگ علیه جمعیت
اقتصاد؛ اما نه فقط با پول
در سالهای اخیر، تحلیلهای زیادی مشکلات اقتصادی را عامل اصلی کاهش فرزندآوری و رشد سقط جنین دانستهاند. اما پژوهشهای تازه وزارت بهداشت و مرکز آمار نشان میدهد که مسئله بسیار پیچیدهتر است. کمتر از ده درصد خانوادههایی که از فرزندآوری خودداری کردهاند، دلیل اصلی را صرفاً اقتصادی عنوان کردهاند. در مقابل، اکثریت به دلایل فرهنگی، اضطراب از آینده، یا نداشتن آمادگی روانی اشاره کردهاند. همین نگرانیهاست که گاه در نهایت به تصمیمهای تلخ مانند سقط منجر میشود.
در واقع، سقط جنین در بسیاری از موارد، نه از فقر مالی، بلکه از فقر امید ناشی میشود. وقتی جامعه چشماندازی روشن برای زندگی خانوادگی ارائه نکند، حتی حمایتهای اقتصادی هم نمیتوانند مادر را از تصمیم به سقط بازدارند.
یکی از اساتید اقتصاد جمعیت میگوید: «مشکل ما این است که حمایتها معمولاً کوتاهمدت، مقطعی و بدون پیوست فرهنگی است. یارانه تولد اگر با آموزش فرزندپروری و پشتیبانی روانی و اجتماعی همراه نباشد، صرفاً هزینهتراشی است، نه سرمایهگذاری».
بنابراین، سیاست اقتصادی مؤثر، سیاستی است که بهموازات حمایت مالی، امنیت روانی و فرهنگی ایجاد کند. سقط جنین را باید نه صرفاً از منظر جرم یا گناه، بلکه بهعنوان پیامد مستقیم ناامیدی اجتماعی و ضعف نظام حمایتی دید.
نهادهای فرهنگی در آزمون عمل
در بیانیه گام دوم انقلاب، «جوانگرایی» و پویایی نسل آینده رکن اساسی پیشرفت معرفی شده است. اما عملکرد نهادهای فرهنگی کشور در حوزه جمعیت، هنوز با این هدف فاصله دارد. رسانهها و محصولات فرهنگی داخلی، گاه بهطور ناخواسته همان الگوهایی را بازنمایی میکنند که رسانههای غربی در ترویج آنها سرمایهگذاری کردهاند: سبک زندگی فردگرایانه، بیفرزندی و بیتعهدی نسبت به آینده.
وقتی در سریالها، مادر خانهدار بهعنوان شخصیتی بیاثر یا فرسوده تصویر و خانواده پرجمعیت نشانه فقر و عقبماندگی معرفی میشود، پیام پنهانی به جامعه مخابره میشود که فرزند، بار است نه نعمت. در چنین فضایی، تصمیم به سقط جنین نه از سر ناآگاهی، بلکه از تأثیر ناخودآگاه فرهنگی شکل میگیرد.
یکی از کارشناسان رسانهای میگوید: «اگر در سریالهای تلویزیونی، مادری و پدری با نگاه مثبت و فعال تصویر نشود، نباید انتظار داشت که نسل جوان از سقط دوری کند».
بنابراین، رسالت نهادهایی چون صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات حوزه علمیه و وزارت ارشاد، نهفقط تولید محتوا درباره جمعیت، بلکه بازآفرینی تصویر انسانی و امیدبخش از زندگی خانوادگی است. مقابله با سقط جنین، در گام نخست، با اصلاح روایتها آغاز میشود.
آموزش و دانشگاه؛ غایبان بزرگ میدان جمعیت
نظام آموزشی کشور سالهاست از نقشآفرینی جدی در تربیت نسل خانوادهمحور فاصله گرفته است. در مدارس و دانشگاهها، هیچ گفتوگوی واقعی درباره مسئولیت والدینی، معنای مادری یا پیامدهای سقط جنین شکل نمیگیرد. کتابهای درسی، دانشآموز را به رقابت فردی تشویق میکنند اما او را برای زیستن در قالب خانواده آماده نمیسازند.
یکی از استادان جامعهشناسی دانشگاه تهران میگوید: «ما به دانشآموز یاد میدهیم که موفقیت یعنی شغل و درآمد، اما هیچگاه نمیگوییم که بخشی از موفقیت، ساختن نسل است. همین خلأ باعث میشود وقتی بحران بارداری پیش میآید، سقط، راهحل سادهتر به نظر برسد».
در دانشگاهها نیز آموزش در حوزه سلامت باروری، مسئولیت اجتماعی و فرزندپروری بسیار محدود است. نتیجه این وضعیت، نسلی تحصیلکرده اما ناآشنا با واقعیتهای زندگی خانوادگی است؛ نسلی که گاه به دلیل نداشتن آمادگی روانی، با نخستین بحران بارداری به تصمیمی جبرانناپذیر میرسد.
قانون هست، اراده کجاست؟
قانون «جوانی جمعیت و حمایت از خانواده» ظرفیتهای قابلتوجهی دارد، از حمایت بیمهای مادران تا تسهیلات فرزندآوری. اما اجرای آن بدون نظارت فرهنگی مؤثر، نمیتواند مانع سقطهای غیرضروری شود. قانون بهتنهایی نمیتواند احساس امنیت ایجاد کند.
یکی از نمایندگان مجلس میگوید: «قانون داریم، بودجه داریم، اما عزم فرهنگی نداریم. تا زمانی که ذهن مردم نسبت به ارزش تولد تغییر نکند، هیچ مصوبهای کارساز نخواهد بود».
اگر دستگاههای مسئول از وزارت بهداشت تا آموزش و رسانه در مسیر واحدی حرکت نکنند، قانون به کاغذی بیاثر بدل خواهد شد. مبارزه با سقط جنین نیازمند اراده میانبخشی است، نه صرفاً دستورالعمل اداری.
بازنگری در سیاستهای سلامت و سقط
سقط جنین، امروز به مسئلهای چندبعدی تبدیل شده است؛ نه فقط یک موضوع پزشکی، بلکه شاخصی از ضعف فرهنگی و اجتماعی محسوب میشود. افزایش موارد غیرضروری سقط نشان میدهد که نظام سلامت در حوزه مشاوره، آموزش و حمایت از مادران باردار، دچار خلأهای جدی است.
به گفته یکی از پژوهشگران حوزه سلامت باروری: «سقط فقط تصمیم یک زن نیست؛ نتیجه مجموعهای از ناتوانیها در سیاستگذاری است. اگر مادران از حمایت روانی و اجتماعی کافی برخوردار باشند، تصمیم به سقط در بسیاری از موارد اصلاً شکل نمیگیرد».
بنابراین، باید پیش از وقوع بحران، مشاورههای پیش از ازدواج، مراقبتهای روانی دوران بارداری و آموزش عمومی درباره ارزش زندگی تقویت شود. نظام سلامت باید بهجای برخورد تنبیهی، رویکرد پیشگیرانه و حمایتی در پیش گیرد تا مادران احساس تنهایی نکنند.
نگاهی به آمار سقط در کشورهای منتخب
در آلمان، تعداد سقطهای ثبتشده روند افزایشی داشته است. در سال ۲۰۲۱ حدود ۹۴٬۵۹۶ سقط گزارش شد و این رقم در سال ۲۰۲۲ به ۱۰۳٬۹۲۷ مورد رسید. در سال ۲۰۲۳ نیز تعداد سقطها به حدود ۱۰۶٬۲۱۸ مورد افزایش یافت.
در ایتالیا، تعداد سقطها در سال ۲۰۲۰ حدود ۶۶٬۴۱۳ مورد ثبت شد و در سال ۲۰۲۱ به ۶۳٬۶۵۳ کاهش یافت. نرخ سقط در سال ۲۰۲۲ نیز حدود ۵٫۴۹ در هر ۱٬۰۰۰ زن گزارش شده است.
در فرانسه، در سال ۲۰۲۲ حدود ۲۳۴٬۲۵۳ سقط عمدی ثبت شده است. نرخ سقط در بین زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله در سال ۲۰۲۳ حدود ۱۷ در ۱,۰۰۰ بوده و در سالهای اخیر روندی افزایشی داشته است.
هلند نیز شاهد افزایش سقطها بوده است. در سال ۲۰۲۲ حدود ۳۵٬۶۰۶ مورد گزارش شد و این رقم در سال ۲۰۲۳ به ۳۹٬۳۳۲ مورد رسید، یعنی افزایشی حدود ۱۰ درصد نسبت به سال قبل.
در رومانی، پس از سقوط رژیم کمونیستی و اصلاحات قانونی، در سال ۲۰۲۲ حدود ۲۸٬۴۲۰ سقط ثبت شد و در سال ۲۰۲۳ این رقم به ۲۹٬۵۸۴ مورد رسید. با این حال، گزارشها حاکی است که بیش از ۸۰ درصد مراکز بهداشت عمومی رومانی خدمات سقط را ارائه نمیکنند یا دسترسی به آن دشوار است.
لهستان با قوانین بسیار محدودکننده مواجه است. در سال ۲۰۲۳ تنها حدود ۴۲۵ سقط قانونی ثبت شده که نشاندهنده محدودیت شدید قانونی این کشور است.
در اسپانیا، تعداد سقطهای ثبتشده در سال ۲۰۲۳ به ۱۰۳٬۰۹۷ مورد رسید، که نسبت به سال قبل حدود ۴٫۸ درصد افزایش داشت. نرخ سقط در این سال، معادل ۱۲٫۲۲ در ۱٬۰۰۰ زن ۱۵ تا ۴۴ ساله بود. در سال ۲۰۲۴ نیز تعداد سقطها به حدود ۱۰۶٬۱۷۲ مورد رسید.
سوئد در سال ۲۰۲۳ حدود ۳۵٬۵۵۰ سقط عمدی ثبت کرد که معادل کمی بیش از ۱۸ سقط در هر ۱٬۰۰۰ زن ۱۵ تا ۴۴ ساله است. در سال ۲۰۲۴ نیز بیش از ۳۵٬۰۰۰ سقط گزارش شده است.
در سال ۲۰۲۰، تعداد سقطهای عمدی در کرهجنوبی حدود ۳۲٬۰۶۳ مورد برآورد شد. گزارشها نشان میدهد که ۸٫۶ درصد از زنانی که تجربه جنسی دارند، دستکم یک بار سقط عمدی داشتهاند.
در فنلاند نیز در سال ۲۰۱۹ حدود ۸٬۷۰۰ سقط عمدی انجام شد؛ نرخ آن حدود ۷٫۷ در ۱,۰۰۰ زن ۱۵ تا ۴۹ ساله بود. همچنین بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳، سقطهای نوجوانان (زنانی ≤۱۹ سال) از ۲٬۱۴۴ به ۷۲۲ مورد کاهش یافته است.
در روسیه، طی دهه اخیر تعداد سقطها بیش از ۳٫۵ برابر کاهش یافته است. در سال ۲۰۲۱ حدود ۵۱۷٬۰۰۰ سقط گزارش شد و در سال ۲۰۲۲ این رقم به حدود ۳۹۵٬۰۰۰ مورد کاهش یافت.

سقط جنین، آینه بحران و ضرورت تحول فرهنگی
سقط جنین، بهویژه نوع غیرضروری و عمدی آن، امروز بیش از یک مسئله پزشکی یا قانونی، آینهای از بحران فرهنگی، اجتماعی و سیاستگذاری در کشور ما و بسیاری از کشورهای دیگر است. تجربه جهانی نشان میدهد کشورهایی که صرفاً به محدودیت قانونی یا تنبیه متوسل شدهاند، با رشد سقطهای غیرایمن و مرگومیر مادران مواجه شدهاند. بالعکس، کشورهایی مانند فنلاند، هلند، سوئد و رومانی موفق شدهاند با ترکیب دسترسی آسان به خدمات باروری و حمایت اجتماعی از مادران و خانوادهها، نرخ سقطهای غیرضروری را بهطور چشمگیری کاهش دهند.
این تجربهها به ما میآموزد که مقابله با سقط، نه با ممنوعیت صرف یا سیاستهای اقتصادی کوتاهمدت، بلکه با سرمایهگذاری در فرهنگ، آگاهی و امنیت روانی و اجتماعی خانوادهها ممکن است. وقتی مادران و زوجها در شرایط روانی و اقتصادی باثبات قرار گیرند و زمانی که ارزش فرزند و زندگی خانوادگی در جامعه بازسازی شود، انگیزه تصمیم به سقط بهطور طبیعی کاهش مییابد.
در کشور ما وضعیت مشابهی مشاهده میشود: سقطهای غیرضروری، کاهش میل به فرزندآوری و افزایش تمایل به زندگی فردگرایانه، همگی نشانههایی از ضعف نهادهای فرهنگی، آموزشی و رسانهای در بازآفرینی ارزش خانواده و تداوم نسل است. حتی تصویب قانون «جوانی جمعیت و حمایت از خانواده» اگر بدون پیوست فرهنگی و هماهنگی میان نهادهای مرتبط باشد، نمیتواند اثرات بلندمدت و پایدار داشته باشد.
انتهای پیام/
نظر شما