پایگاه خبری حیات – شهین مردانی؛ مسئله جمعیت و فرزندآوری سالهاست که در صدر دغدغههای کلان کشور قرار دارد. کاهش نرخ باروری، پیرشدن جمعیت و پیامدهایی همچون تهدید بازار کار و فشار بر نظام بازنشستگی، سیاستگذاران را به سمت تصویب «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» سوق داده؛ با این حال، در میان همه ابزارهای اقتصادی و قانونی که برای ترغیب خانوادهها به فرزندآوری طراحی شده، یک متغیر کلیدی کمتر مورد توجه قرار گرفته است: نقش رسانهها در شکلدهی نگرش جوانان نسبت به فرزندآوری؛ نقشی که اگر بهدرستی دیده و مدیریت شود، میتواند بیش از هر مشوق مالی یا بخشنامه اداری در تغییر رفتار جمعی اثرگذار باشد.
در شرایطی که دولت با وام و مشوقهای مالی تلاش میکند زمینه افزایش تولد را فراهم کند، رسانهها گاه آگاهانه و اغلب ناخواسته تصویری میسازند که ذهنیت جامعه را در مسیری کاملاً متفاوت هدایت میکند. به بیان دیگر، آنچه در قاب تلویزیون و صفحه موبایل نمایش داده میشود، میتواند اثرگذارتر از هر بسته حمایتی اقتصادی باشد.
روایت مردم از دل رسانهها
نتایج گفتوگو با جمعی از جوانان تهرانی نشان میدهد که بازنمایی رسانهای فرزندآوری بیش از آنکه جنبه تشویقی داشته باشد، اثر بازدارنده بر نگرش مخاطبان جوان بر جای میگذارد.
سارا، ۲۶ ساله، معتقد است «در بیشتر سریالها خانوادههایی که بیش از دو فرزند دارند، فقیر یا عصبی نشان داده میشوند و همین ذهنیت ایجاد میکند که فرزند زیاد مساوی با بدبختی است.»
مهدی، ۳۱ ساله، نیز میگوید «رسانهها یا خانواده پرجمعیت را بیش از حد شاد و غیرواقعی تصویر میکنند یا کاملاً گرفتار و بیپول؛ در حالی که زندگی واقعی چیزی میان این دو است».
الهام، ۲۸ ساله، نیز به الگوی تکراری در تبلیغات اشاره میکند: «تقریباً همه آگهیها با خانواده سهنفره ساخته میشود، انگار هر مدل دیگری غیرمعمول است».
برآیند این روایتها نشان میدهد که رسانهها حتی بدون قصد مستقیم در حال نهادینهسازی الگوی «کمفرزندی» بهعنوان سبک زندگی مطلوب هستند.
بیشتر بخوانید:
سقوط تولدها در سراشیبی جمعیتی/ قانون جوانی جمعیت روی کاغذ ماند!
آیا قانون جوانی جمعیت باعث تولد نوزادان معلول شد؟!
هزینه درمان ناباروری نجومی؛ بودجه حمایتی صفر!
فرزندآوری در پیچ و خم سبک زندگی و سیاستها/ چرا جمعیت ایران کاهش مییابد؟
تحلیل محتوای رسانهای؛ تکرار کلیشههای بازدارنده
بررسی محتوای تولیدشده در رسانههای مختلف نشان میدهد که روایت غالب در مورد فرزندآوری، نهتنها تشویقی نیست بلکه در بسیاری موارد نقش بازدارنده ایفا میکند. در واقع رسانهها آگاهانه یا ناخواسته ذهنیت عمومی را به این سمت سوق دادهاند که «فرزند کمتر یعنی زندگی بهتر». این پیام در قالبهای گوناگون و با زبانهای متفاوت بازتولید میشود.
تلویزیون؛ رفاه در برابر فرزندآوری
در سریالهای تلویزیونی سالهای اخیر، تقابل مشخصی میان دو الگوی خانوادگی تکرار میشود: «خانواده پرجمعیت، گرفتار در فقر و تنش؛ در مقابل خانواده کمجمعیت، آرام و مرفه». هرچند این پیام آشکارا بیان نمیشود اما در لایههای داستان، انتخاب لوکیشن، طراحی لباس و حتی نوع دیالوگها به مخاطب القا میشود که «رفاه محصول کمفرزندی است». حتی هنگامی که خانواده پرجمعیت بهصورت شاد و صمیمی نمایش داده میشود، بازهم خستگی، جنگ و جدل یا مشکلات مالی پررنگ باقی میماند تا پیام اصلی تغییر نکند.
سینما؛ کودک بهمثابه دردسر
در سینمای کشور نیز کودک اغلب در نقش «مانع» ظاهر میشود. بسیاری از شخصیتهای اصلی با این پیام مواجهاند که «اگر بچه نبود، زندگیام بهتر بود». حتی در آثار کمدی، محور شوخیها بر شیطنت، خرابکاری یا دردسرسازی فرزند بنا شده است. این بازنمایی ناخودآگاه به مخاطبان جوان میآموزد که بچه داشتن مساوی با «از دست دادن آزادی شخصی» و «گرفتاری دائمی» است.
تبلیغات تجاری؛ استانداردسازی خانواده سهنفره
تبلیغات بازرگانی نیز با تثبیت تصویری واحد از خانواده، نقش مهمی در ساخت ذهنیت عمومی بازی کرده است. در اغلب آگهیهای تلویزیونی و محیطی، فرم استاندارد خانواده برابر است با پدر، مادر و یک کودک. این تصویر تکرارشونده نهتنها خانوادههای پرجمعیت را نادیده میگیرد بلکه بهطور ضمنی به مخاطب پیام میدهد که «داشتن بیش از یک فرزند غیرمعمول و خارج از قاعده است».
شبکههای اجتماعی؛ وایرال شدن خستگی والدین
در فضای مجازی بهویژه اینستاگرام و تیکتاک، روایت مسلط والدین حول سه محور میچرخد: کمخوابی، خستگی و فشار مالی. کلیپهایی که مادر از خرابیهای کودک مینالد یا پدر از بیخوابی شبانه شکایت میکند، سریع وایرال میشوند و لایک میگیرند؛ چون هم قابلدرکاند و هم طنز تلخی دارند. اما در این میان، روایتهای مثبت از والدگری، کمتر دیده و کمتر بازنشر میشود، چرا که به اندازه روایتهای گلایهآمیز «هیجان رسانهای» ندارند.
پدیده جدید؛ جایگزینی حیوان خانگی بهجای فرزند
در سالهای اخیر، تبلیغات و تولیدات رسانهای روند جدیدی را تقویت کردهاند: ترجیح حیوان خانگی بهجای فرزند. در بسیاری از آگهیها و حتی رئالیتیشوها، جوانی که سگ یا گربه دارد، شاد، آزاد و رها نمایش داده میشود؛ در مقابل، خانواده دارای فرزند اغلب خسته، محدود و گرفتار تصویر میشود. این مقایسه پنهان که شاید در نگاه اول بیآزار به نظر برسد عملاً یک پیام القایی دارد:«اگر میخواهی عشق و سرگرمی داشته باشی ولی گرفتار نشوی، بهجای فرزند، حیوان خانگی انتخاب کن». این در حالی است که در گذشته حیوان خانگی در کنار خانواده تعریف میشد؛ اما امروز در روایت رسانهای، حیوان خانگی بهعنوان «جایگزین عاطفیِ فرزند» مطرح میشود. این تغییر کوچک در تصویرسازی، بهمرور بزرگترین تغییر را در اولویتهای عاطفی نسل جوان ایجاد میکند.
عادیسازی «بیفرزندی» در تقویم جهانی و رسانههای نوظهور
در سالهای اخیر، جریان تازهای در فضای فرهنگی و رسانهای غرب شکل گرفته که دیگر نهتنها «بیفرزندی» را یک انتخاب شخصی میداند، بلکه آن را بهعنوان یک هویت اجتماعی قابل افتخار معرفی میکند. تقویم جهانی اکنون شامل روزهایی است که بهطور رسمی با نامهایی چون Childfree Day یا «روز جهانی بدون فرزند» ثبت شدهاند؛ روزی که برای نخستینبار در سال ۱۹۷۳ توسط فعالان «جنبش بیفرزندی داوطلبانه» در آمریکا پایهگذاری شد و امروزه در بسیاری از کشورها با کمپینهای رسانهای، هشتگها و محتوای ویدئویی در شبکههای اجتماعی همراه است.
در این روز، افرادی که خود را (Childfree by Choice )بیفرزند بر اساس انتخاب مینامند، نهتنها تصمیم خود را توضیح نمیدهند بلکه با افتخار از آن دفاع میکنند. جملاتی با مضمون «من مادری نمیکنم، چون آزادیام را دوست دارم» یا «زندگی بدون بچه یعنی سفر، رشد شخصی و آرامش» در ویدیوها، پادکستها و پستهای اینستاگرامی ترند و بهسرعت به زبان تصویری نسلهای جدید منتقل میشود.
این جریان تنها در شعارها خلاصه نمیشود؛ بسیاری از رسانهها و حتی برندهای تجاری نیز به آن پیوستهاند. برخی از شرکتها در روز جهانی «بیفرزندی» به مشتریانی که حیوان خانگی دارند تخفیف میدهند یا برای کسانی که فرزند ندارند محتوای ویژه تولید میکنند. در برخی کشورها، «باشگاههای بیفرزند» یا گردهماییهای فاقد «مسئولیت والدگری» برگزار میشود که شرکتکنندگان در آن تأکید میکنند «بیفرزند بودن» نه نشانه نقص، بلکه نشانه آگاهی است.
بازتاب در ایران؛ از شوخی به هویت
اگرچه این فرهنگ هنوز بهطور مستقیم در تقویم رسمی کشور وارد نشده، اما بازتاب روانی آن در شبکههای اجتماعی فارسی قابل مشاهده است. در بسیاری از صفحات مجازی، هشتگهایی با مضمون #بچه_نمیخوام یا #بیفرزندی_انتخاب_من_است دیده میشود. بسیاری از این کاربران خود را «آزادتر، موفقتر و سالمتر» از والدین توصیف میکنند. در کنار این جریان، حتی برخی چهرههای مشهور نیز بهطور علنی اعلام کردهاند که تصمیم گرفتهاند هرگز فرزندی نداشته باشند. این اظهارنظرها که در گذشته ممکن بود با واکنش منفی همراه شود، اکنون با کامنتهایی مانند «دمت گرم که صادق هستی» یا «تصمیم شجاعانهای گرفتی» مواجه میشود. بهعبارت دیگر، بیفرزندی از یک «تابو» به سمت یک «انتخاب محترم» و حتی «الگوی مدرن زندگی» حرکت کرده است.
رسانههای رسمی؛ آمار بدون تصویر انسانی
در مقابل این روایتهای منفی، رسانههای رسمی غالباً تنها به انتشار آمار تولد و مصوبات قانونی بسنده کردهاند و کمتر به سراغ روایت انسانی و الهامبخش از خانوادههای موفق چندفرزندی رفتهاند. در نتیجه، ذهن جوانان مملو از تصویرهای منفی و شخصی از فرزندآوری است، اما هیچ الگوی واقعی و ملموسی از «زندگی شاد و موفق با چند فرزند» در ذهنشان ثبت نشده است.
نتیجه نهایی؛ تبدیل «فرصت» به «بار»
برآیند این بازنماییهای رسانهای، در نهایت فرزند را نهبهعنوان فرصت، بلکه بهعنوان «بار اضافی» معرفی میکند. تا زمانی که این تصویر اصلاح نشود، حتی جذابترین سیاستهای حمایتی نیز در عمل بیاثر خواهند بود. سیاست جمعیتی، بیش از آنکه به وام و قانون نیاز داشته باشد، به بازسازی روایت نیاز دارد؛ روایتی که در آن فرزند نماد امید و رشد باشد، نه مانع آسایش؛ و این تغییر روایت، از رسانه آغاز میشود.
دیدگاه کارشناسان؛ سیاست جمعیتی بدون بازسازی روایت رسانهای راه به جایی نمیبرد
کارشناسان حوزه ارتباطات و جامعهشناسی بر این باورند که هرچند سیاستهای تشویقی دولت در زمینه فرزندآوری از نظر اقتصادی اهمیت دارند، اما بدون اصلاح تصویرسازی رسانهای عملاً به نتیجه نخواهند رسید. معصومه رستگار، پژوهشگر ارتباطات، معتقد است که رسانهها نقش تعیینکنندهای در شکلگیری تصمیمات فردی دارند. وی میگوید: «وقتی در اغلب داستانها خانواده پرجمعیت معادل مشکل و فشار معرفی میشود، سیاستهای حمایتی دولت کارایی روانی خود را از دست میدهند. مشوق مالی زمانی اثرگذار است که مخاطب در ذهنیت خود فرزند بیشتر را فرصت بداند».
از سوی دیگر، سعید کرمی، جامعهشناس خانواده، بر اهمیت روایتسازی واقعی تأکید میکند. به گفته وی، رویکرد رسانهها در سالهای اخیر بیش از حد به شعار و تیزرهای تبلیغاتی متکی بوده است: «نسل امروز در برابر پیامهای مستقیم واکنش مثبت نشان نمیدهد. آنچه اثر دارد، شخصیتهای واقعی و روایتهای ملموس است؛ برای مثال مادری که با وجود داشتن چند فرزند، همچنان شاغل و موفق است و از سوی جامعه حمایت میشود».
این کارشناسان تأکید میکنند که موفقیت هر سیاست جمعیتی در گرو بازآفرینی الگوهای الهامبخش در رسانههاست؛ الگویی که در آن فرزند نه عامل محدودیت، بلکه نماد پویایی، تداوم زندگی و حتی ارتقای جایگاه اجتماعی والدین باشد.
آمار چه میگوید؟ غلبه ذهنیت کمفرزندی در روایت رسانهای
آنچه در گفتوگوهای مردمی شنیده میشود، تنها یک احساس شخصی یا برداشت فردی نیست؛ دادههای پژوهشی نیز این ادراک عمومی از بازنمایی منفی فرزندآوری در رسانهها را با اعداد و درصدهای دقیق تأیید میکنند. طبق مطالعهای که در سال ۱۴۰۲ توسط دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران انجام شده، ۷۳ درصد از سریالهای پربیننده تلویزیون ایران، خانواده کمجمعیت را بهعنوان الگوی مطلوب معرفی کردهاند. این ترجیح تنها در تعداد اعضای خانواده متوقف نمیماند؛ بلکه در تمام لایههای فرعی داستان نمود پیدا میکند: خانه کوچک اما شیک، والدینی آرام و شاغل، زمان آزاد برای سفر و تفریح، نبود هیچگونه تنش یا محدودیت ناشی از نگهداری کودک. در مقابل، خانوادههای پرجمعیت در بسیاری از این آثار یا با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکنند یا درگیر نزاع و فشار روانیاند. حتی جزئیاتی مثل پوشش، نحوه چینش دکور یا دیالوگهایی مثل «ما فقط یکی داریم، دیگه بسه!» عملاً نقش مکمل این پیام پنهان هستند.
همزمان، نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما در سال ۱۴۰۱ نشان میدهد که ۵۶ درصد جوانان معتقدند رسانهها تصویر مثبتی از فرزندآوری ارائه نمیکنند. این آمار اهمیت ویژهای دارد، چراکه نشان میدهد مخاطب نه تنها تحت تأثیر روایتها قرار گرفته، بلکه بهطور آگاهانه متوجه «جهتگیری ضمنی» آنها نیز هست. یعنی رسانه نه فقط احساسات مردم را شکل داده، بلکه ذهن تحلیلگر مخاطب نیز پیام آن را بهروشنی دریافت کرده است.
ترکیب این دو داده نشان میدهد که شکافی جدی میان سیاست رسمی و روایت عمومی وجود دارد. در سطح سیاستگذاری، دولت تلاش میکند با وام، تسهیلات و مشوقهای اقتصادی، فرزند را بهعنوان یک «سرمایه» معرفی کند؛ اما در روایت رسانهای، همین فرزند اغلب به «هزینه» تبدیل میشود. در نتیجه، مردم هر روز با دو پیام متناقض روبهرو هستند: یک پیام رسمی میگوید «فرزندآوری ارزش است»، اما پیام غالب رسانهای زمزمه میکند «فرزندآوری خطر است». تا زمانی که این تضاد حل نشود، بعید است سیاستهای جمعیتی به نقطه اثرگذاری واقعی برسند.
بدون اصلاح تصویر، هیچ سیاستی به نتیجه نمیرسد
آنچه امروز در رسانهها بازنمایی میشود، صرفاً «برنامه سرگرمی» یا «اطلاعرسانی» نیست؛ این محتواها در واقع معماری ذهنیت نسل آینده هستند. هر گفتوگو در یک تاکشو تلویزیونی، هر دیالوگ در یک سریال پربیننده و حتی هر استوری پربازدید در اینستاگرام، عملاً شبیه یک کلاس سیاستگذاری عمومی عمل میکند؛ با این تفاوت که مخاطب آن را بیدفاع و ناخودآگاه میپذیرد.
تصویر منفی، قویتر از هر مشوق اقتصادی
جوانی که هر شب در تلویزیون میبیند خانواده پرجمعیت خسته، عصبی و گرفتار است یا در شبکههای اجتماعی مدام با روایتهای ناامیدکننده والدین مواجه میشود، هرگز با دریافت وام یا یارانه تشویق نخواهد شد. حتی اگر بستههای حمایتی افزایش یابد، ذهنیت غالب همچنان این است: «فرزند یعنی محدودیت». واقعیت این است که هیچ کارت اعتباری نمیتواند با یک تصویر ذهنی منفی رقابت کند؛ تصویری که روزی چند بار در قالب سریال، طنز، استوری یا ویدئوی کوتاه بازتکرار میشود.
فرزند؛ «مزاحم آسایش» یا «سرمایه رشد»؟
تا زمانی که رسانه، فرزند را بهعنوان عامل دردسر نمایش دهد، سیاستهای جمعیتی هرچند جذاب روی کاغذ در عمل ناکارآمد خواهند بود. فرزند در روایت رسانهای باید نماد امید، رشد و تداوم زندگی باشد، نه مانعی بر سر پیشرفت. خانواده چندفرزندی نیز باید بهعنوان الگوی پویایی، همکاری و موفقیت نشان داده شود، نه سوژه طنز یا ترحم. این تغییر نگاه تنها با شعار و تیزر به دست نمیآید؛ بلکه به فیلمنامه، شخصیتپردازی و روایتسازی واقعی نیاز دارد.
اصلاح سیاست جمعیتی از بانک مرکزی نمیگذرد؛ از استودیو محتوا میگذرد
مسیر موفقیت سیاستهای جمعیتی نه در بخشنامههای مالی و نه در مصوبههای مجلس رقم میخورد؛ مسیر اصلی از اتاق فیلمنامهنویسی، استودیوهای تولید محتوا و حتی الگوریتمهای شبکههای اجتماعی عبور میکند. همانطور که رسانه در دهههای اخیر توانست سبک زندگی مصرفمحور، تجملگرایانه و فردگرایانه را ترویج کند، به همان اندازه میتواند مفهوم خانوادهداری و فرزند را نیز بازتعریف کند.
بازسازی تصویر فرزندآوری؛ از «بار زندگی» به «سرمایه آینده»
اگر میخواهیم فردای ایران سرزمینی سرزنده، خلاق و پویا باشد، باید از همین امروز تصویر فرزندآوری را در رسانهها بازنویسی کنیم؛ از «دردسر و محدودیت» به «سرمایه انسانی و معنای زندگی». آینده جمعیتی یک کشور نه در تبصرههای قانون و بخشنامههای اداری رقم میخورد و نه در ردیفهای بودجه، بلکه در داستانهایی ساخته میشود که هر روز در سریالها روایت میشود، در ویدیوهای وایرال میچرخد، در استوریها تکرار میشود و حتی در سریالهای طنز جا میافتد. ذهن جوانان نه با مصوبات رسمی، بلکه با تصویرهایی شکل میگیرد که رسانه برایشان میسازد. سیاستگذاری اقتصادی میتواند امکان فرزندآوری را فراهم کند، اما «امکان» با «اراده» فرق دارد. وام و یارانه شاید موانع را کم کند، اما انگیزه نمیسازد. هیچ تسهیلات مالی نمیتواند خانهای را گرم و زنده کند؛ این امید و معناست که خانواده را بنا میکند و این امید زمانی شکل میگیرد که جوان احساس کند «زندگی با فرزند» نه پایان آزادی و شادی، بلکه آغاز مرحلهای عمیقتر از بلوغ و شکوفایی است. اگر روایت غالب رسانهها همچنان این باشد که «بچه داشتن مساوی است با خستگی، فقر و پایان خوشی»، حتی میلیاردها تومان بسته حمایتی هم کارساز نخواهد بود. اما اگر رسانه بتواند نشان دهد که فرزند نه بار اضافی، بلکه ادامه زندگی و منبع عشق و رشد است، حتی در دشوارترین شرایط نیز میل به فرزندآوری زنده میماند.
تجربه تاریخ معاصر نشان میدهد ملتهایی که توانستند از بحرانها عبور کنند، الزاماً ثروتمندترینها نبودند؛ بلکه آنهایی بودند که روایت جمعی قدرتمندی از آینده ساختند. آنها ابتدا تصویر را تغییر دادند، سپس واقعیت دگرگون شد. امروز نیز اگر بتوانیم «تصویر مثبت پدر و مادر شدن» را دوباره به فرهنگ عمومی بازگردانیم؛ اگر قهرمانهای سریالهای ما فقط مجردهای بیتعهد یا زوجهای تکفرزندی که نگران از دست دادن آسایشاند نباشند؛ اگر به جای شوخیهای تکراری درباره خستگی والدین، لحظههای واقعی از لذت، رشد و همافزایی خانوادههای چندفرزندی به تصویر کشیده شود، دیگر نیازی نیست کسی را قانع کنیم که بچهدار شدن ارزش دارد؛ خودشان خواهند خواست.
فراموش نکنیم: فرهنگ، پیش از قانون عمل میکند و روایت، قبل از سیاست اثر میگذارد. اگر تصویر اصلاح نشود، بهترین سیاستها نیز شکست میخورند؛ اما اگر روایت درست ساخته شود، حتی بزرگترین بحرانها نیز قابل عبور خواهند بود. آینده جمعیت کشور نه در وزارتخانهها و جلسات هیئت دولت، بلکه در قاب تلویزیون، در صفحه موبایل و در داستانهایی که هر روز بازنشر میشود نوشته میشود و امروز زمان آن است که قلم این روایت را از دست کلیشههای منفی پس بگیریم و دوباره تصویری بسازیم که به فرزند گفتن «آری» را به یک انتخاب شریف، طبیعی و دلخواه تبدیل کند.
انتهای پیام/
نظر شما