به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، روز سوم فروردین ۱۳۸۳ مطابق با ۲۲ مارس ۲۰۰۴، رژیم جنایتکار و اشغالگر صهیونیستی بازهم دست به جنایتی دیگر زد تا شاید با کشتن مشعلدار، مشعل امید و ایمان یک ملت را هم خاموش کند و با حذف فیزیکی رهبر یک جریان پیشتاز جهاد و شهادت طلبی، روح مقاومت را بخشکاند اما بازهم مثل همیشه راه را اشتباه رفته بود، چون جز منطق قدرت و زور چیزی نمیفهمید.
منطق شیخ احمد یاسین و مردم فلسطین، منطق شهادت بود. همان که همین روزها در وسعتی از «غزه» تا «رفح»، در جغرافیایی به وسعت جهاد، دارد صهیونیسم جهانی را با همه وحشیگریهایش، با همه خونخواریهایش، دود می کند و به هوا می فرستد. امروز شجره طیبه حیات غزه در خون شیخ یاسین ریشه گسترده است و حالا دارد شاخ و برگهایش آغوش به قلب آسمان خدا می کشد و:
«از آن خون که در چاه شب خورد بنگر
سحرگاه، لبخند خورشیدگونش...»
شیخ احمد سال ۱۹۳۸ در روستای تاریخی تسمی جورة شهر عسقلان چشم به جهان گشود، شهری که یادآور رهبران و جنگاوران بزرگ نبردهای صلیبی است. با ظهور نکبت بزرگ قرن در ۱۹۴۸ درحالیکه تنها ۱۰ ساله بود خانواده پرتعداد و فقیر او به نوار غزه مهاجرت کردند تا از همان کودکی طعم تلخ آوارگی خانه و وطن را بکشد. مهاجرت و فقر باعث شد سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰ درس را رها کند تا بتواند به معیشت خانواده کمک کند؛ اما زود به درس و تحصیل برگشت و مقطع متوسطه را در مدرسه امام شافعی به پایان رساند.
احمد درحالیکه تنها ۱۴ سال داشت در یک حادثه هنگام ورزش در ساحل غزه دچار آسیب جدی در گردن و مهرههای کمرش شد. آسیبی که موجب شد نیمی از بدن او فلج شود و از آن زمان روی ویلچر بنشیند. احمد از همان جوانی شخصیتی محکم و پرهیاهویی داشت. باتوجه به وضعیت خاص جسمیاش اما تحصیل و تلاش را رها نکرد و از سال ۱۹۵۸ مشغول به تدریس زبان عربی و معارف دینی در مدارس آنروا شد. احمد معلم، تحتتأثیر فضای خاص آن دوران نوار غزه در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی، به جنبش اسلامگرای اخوانالمسلمین نزدیک شد و هم زمان در مساجد به اقامه نماز و ایراد خطبه مشغول بود.
در سال ۱۹۶۴ در رشته زبان انگلیسی دانشگاه عین شمس قاهره پذیرفته شد و برای تحصیل چند سالی به مصر رفت. در سال ۱۹۶۵ زمانی که در نوار غزه بود به اتهام عضویت در اخوانالمسلمین از سوی مصر دستگیر و اجازه شرکت در امتحانات دانشگاه قاهره از او سلب شد، بااینحال کمتر از یک ماه آزاد شد.
او در خصوص دوران بازداشتش مینویسد: این امر نفرت من از بی عدالتی را عمیقتر کرد و فهمیدم مشروعیت هر حکومتی براساس عدالت و پایبندی او به حق انسانها برای زندگی آزاد تعیین میشود.
سخنرانی احمد یاسین که حالا جوانی سی ساله شده بود، روی منبر العباسی نوار غزه پس از شکست بزرگ کشورهای عربی در سال ۱۹۶۷، او را به یک چهره شاخص در نوار غزه تبدیل کرد. او فعالیتهایش را در مسجد حول کمک به خانوادههای شهدا و اسرا آغاز کرد. با گستردهتر شدن فعالیتهایش همان سال به رهبری اخوانالمسلمین در نوار غزه انتخاب شد.
در مسیر اقدامات اجتماعیاش سال ۱۹۷۳ جمعیة المجمع الإسلامی را بهمنظور ارائه خدمات اجتماعی، فرهنگی و خیریهای تأسیس کرد. همچنین سال ۱۹۷۸ جامعه اسلامی نوار غزه را با مشارکت دوستانش راهاندازی و مدیریت آن را برعهده گرفت. مسجد، جمعیة المجمع الإسلامی و دانشگاه، محلی برای شیخ شده بود که سالها ضمن گسترش تفکر و نگرشش که در یک کلمه «جهاد در مقابل دشمن» خلاصه میشد، پوششی برای برخی اقدامات نظامی تیم او و جوانان فلسطینی باشد.
بنیانگذاری «حماس»
با گسترده شدن فعالیتهای مخفیانه شیخ احمد یاسین در نوار غزه، سال ۱۹۸۷ با همراهی دیگر دوستانش در اخوانالمسلمین جنبشی را تأسیس کرد که نام آن را جنبش مقاومت اسلامی گذاشت، جنبشی که بعدها سرنوشت نوار غزه و فلسطین را تغییر داد و به حماس مشهور شد. شیخ احمد یاسین جنبش مقاومتی را در دل فلسطین و با عبرتهایی که از شکست ارتشهای عربی آموخته بود برپا کرد.
او گفته بود: «لشکرهای عربی که برای جنگ با رژیم اسرائیل آمده بودند، به بهانه اینکه نباید جز نیروهای ارتش نیرویی دیگری در میدان باشد، سلاح را از دست نیروی مقاومت مردمی گرفتند. بنابراین سرنوشت ما به آنها گره خورد و وقتی آن ارتشها شکست خوردند، ما شکست خوردیم و گروهکهای صهیونیستی شروع به کشتار و قتلعام فلسطینیان کردند تا مردم بیگناه را به وحشت بیندازند. اگر ما سلاحهایمان را در دست خومان میماند، روند حوادث قطعاً تغییر میکرد.»
شناخت عمیق و واقع بینانه شیخ شهید از آسیبهای ناشی از تفرق و انشقاق و گسستگی در مردم فلسطین و نتایج قدرت طلبی ها، منفعت جویی ها و مصالحه گری های گروههای سیاسی مدعی رهبری فلسطینیان، و بویژه درک متعالی او از منطق جهاد و مقاومت اسلامی موجب شد تا به بزرگترین کار عمر خود دست یابد و آن، بنیان نهادن جنبش و جریانی بود که بجای لابی گری و باندبازی و منافع قومی و قبیله ای و حزبی و سیاسی، تنها بر روح ایمان و جهاد و بر قدرت اراده مردم تکیه داشت.
داستان یک تبادل عجیب
سال ۱۹۹۷ شیخ احمد یاسین در یک اتفاق تاریخی و عجیب مبادله و آزاد شد. آن سال دو اسرائیلی برای ترور و مسمومیت خالد مشعل رئیسدفتر وقت حماس وارد امان پایتخت اردن شده بودند. عملیات آنها ناتمام ماند و با دستگیری آنها توسط پادشاهی اردن، تلآویو ضمن فرستادن پادزهر سم، مجبور به مبادله شیخ احمد یاسین در قبال آزادی دو تروریستش توسط اردن شد. البته با آزادی و بازگشتش به نوار غزه، چند سالی را در یک حبس خانگی تحت کنترل نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین که در آن سالها به توافق اسلو دلسپرده بود، سپری کرد.
شیخ در آوریل ۱۹۹۸ به ایران سفر و در این سفر با مقام معظم رهبری دیدار کرد. حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار از شیخ احمد یاسین و همرزمانش بهعنوان نمایندگان واقعی ملت مسلمان فلسطین و جهادگران خط مقدم جبهه نبرد اسلام علیه کفر و حق علیه باطل یاد کردند و فرمودند: «ملت فلسطین، مسلمان است و تنها کسانی که به نام اسلام سخن میگویند و عزت فلسطین را میخواهند، نمایندگان واقعی ملت فلسطین محسوب میشوند، بنابراین کسانی که برای ذلیل کردن فلسطین تلاش کردهاند، حق ندارند به نام باعظمت فلسطین حرف بزنند.»
اما احمد یاسین فلسطین را در خودش و مجاهدتهایش نمیدید و در خیابان فلسطین تهران جمله ماندگاری را به یادگار گذاشت: « فلسطین جایی نیست که یک حکومت و یا گروه خاص بتواند در مورد سرنوشت آن تصمیم بگیرد و یا بر سر آن با غاصبان قدس، مصالحه کند، فلسطین متعلق به همه مسلمانان است و ما با مقاومت خود در این راه یا به شهادت میرسیم و یا سرانجام قدس شریف را آزاد خواهیم کرد.»
شهادت، هنر مردان خداست
و سرانجام، سحرگاه ۲۲ مارس ۲۰۰۴ شیخ مقاومت درحالیکه روی ویلچرش پس از نماز صبح از مسجد جامع اسلامی محله صبرا غزه خارج میشد، توسط ۳ موشک هلیکوپتر آپاچی صهیونیستها ترور و همراه با ۷ تن دیگر به آرزوی شهادتش دستیافت. شارون قاتل صبرا و شتیلا شخصاً بر عملیات ترور شیخ نظارت داشت.
تشییع پیکر قطعهقطعه شیخ یاسین در نوار غزه بهعنوان یکی از تاریخیترین و بزرگترین مراسمهای این باریکه ماندگار شد. صهیونیستها گمان میکردند با حذف او مقاومت در فلسطین متوقف میشود؛ اما جنبشی که شیخ یاسین پایهگذاری کرده بود، با رفتنش متوقف نشد و تنها یک سال بعد شاگردانش انتقام خون شیخ را با آزادی نوار غزه گرفتند.
دفتر خاطرات زندگی شیخ احمد یاسین روی گنبد طلایی زیبایی مسجدالاقصی هک شده است تا آن فرابرسد و با آزادی قدس شریف، مزد فداکاران و شهدای مسیرش پرداخته شود. شاید بتوان شهید شیخ احمد یاسین را در یک کلیدواژه خلاصه کرد و آن باور به «مقاومت» دانست. او میگفت: «العدو الإسرائیلی لا یترک للشعب الفلسطینی خیارات سوی خیار واحد، هو المقاومة والجهاد والاستشهاد». (دشمن اسرائیلی جز یک گزینه که مقاومت، جهاد و شهادت است، هیچ گزینه ای برای ملت فلسطین باقی نمی گذارد.)
رهبر معظم انقلاب در پیام خود پس از شهادت شیخ مقاومت فرمودند: «شهادت بیگمان آرزوی همیشگی این شیخ مجاهد پارسا بود و کشتهشدن در راه خدا در کام بندگان مخلص او شیرین است... آنچه از شیخ احمد یاسین و ملت فلسطین با این جنایت ستاندند جسمی نحیف و علیل بود. فکر او را و خطی را که او ترسیم کرد و راهی را که او گشود نخواهند توانست از ملت فلسطین بگیرند. روح شیخ زنده است.»
میراث شیخ شهید
هرچند که صهیونیستها عملیات ترور شیخ احمد یاسین را با موفقیت پشت سر گذاشتند اما در نهایت نتوانستند به اهداف از پیش برنامه ریزی شده خود در نتیجه این عملیات، دست یابند. هدف اصلی صهیونیستها نابود ساختن میراثی بود که شیخ یاسین از خود برجای گذاشته بود. با این حال، حتی پس از شهادت این شخصیت برجسته و مشهور فلسطینی هم صهیونیستها موفق به سرکوب جنبش حماس نشدند.
در همین حال، فرماندهان رژیم صهیونیستی از خلق یک قدرت بازدارندگی در اراضی اشغالی پس از شهادت شیخ احمد یاسین بازماندند. عملیاتهای مقاومتی در اراضی اشغالی پس از شیخ یاسین هم ادامه پیدا کرد، همچنانکه قدرت نظامی جنبش حماس بیش از پیش تقویت شد. از همین روی، ترور شیخ احمد یاسین نه تنها به نابودی حماس منجر نشد که جاودانه شدن یاد و خاطره این رهبر معنوی مقاومت را در پی داشت؛ رهبری که مردم فلسطین همچنان او را سمبل مقاومت میدانند.
میراث بزرگی که شیخ شهید بجا گذاشت همان سلاح شهادت است. سلاحی که امروز از دل ویرانه های غزه، حیات و حیثیت هیولای صهیونیسم زورگو، خبیث و متجاوز را به آستانه مرگ کشانده است. همان راه روشن که همه بنبستها و تنگناهای سیاست زدگی و قدرت خواهی را می شکند و افقی ترسیم می کند به روشنای خون، تا همیشه ی تاریخ...
نظر شما