کد خبر 244254
۲۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۵

«حیات» گزارش می‌دهد؛

شهادت پسری در آغوش پدر بر بلندی‌های چیلات

شهادت پسری در آغوش پدر بر بلندی‌های چیلات

در نقطه صفر مرزی دهلران؛ لودرِ در حال کار با چیزی عجیب روبرو می‌شود. دو پیکر در کنار یکدیگر آرمیده‌اند. خبر خیلی زود به نیروهای تفحص می‌رسد. دو پلاک کشف می‌شود. 555 و 556.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ «تاریخ تکرار می‌شود»؛ جمله‌ای آشناست که هر بار معنایی جدید در جایگاهی جدید می‌یابد. مردم ما سال‌هاست که زندگی شان، روح و قلبشان به حسین (ع) گره خورده است. او که ایثار را به آنان آموخت تا جایی که برای رسیدن به آن از جان و مال و فرزند گذشتند. این بار در اسفندماه سال 62 در ارتفاعات چیلات داستانی متفاوت رقم می‌خورد که مضمونش کربلای حسین (ع) و علی اکبری دیگر است.

در نقطه صفر مرزی دهلران؛ لودرِ در حال کار با چیزی عجیب روبرو می شود. دو پیکر در کنار یکدیگر آرمیده اند. خبر خیلی زود به نیروهای تفحص می‌رسد. دو پلاک کشف می‌شود. 555 و 556. شاید دو دوست باشند یا شاید هم دو هم‌رزم. نیروهای تفحص از راه می‌رسند و پس از کندوکاو، کاشف به عمل می‌آید دو پیکر متعلق به پدر و پسری است که 25 سال یکدیگر را در آغوش کشیده و حالا پیکرشان پیدا می‌شود.

شهادت پسری در آغوش پدر بر بلندی‌های چیلات

سیدابراهیم و سیدحسین اسماعیل‌زاده نام دو مردی است که در تاریخ ماندگار شدند. سیدحسین آرپی‌جی‌زن و سیدابراهیم کمک آرپی‌جی زن است. پسر و پدر هر دو یکی پس از دیگری در هیاهوی نبرد با دشمن زخمی شده و در آغوش یکدیگر جان می‌سپارند.

سردار باقرزاده روایت شهادت این پدر و پسر را اینگونه روایت می‌کند: «طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود. خوب، پلاک داشتند، پلاک‌ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556. فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته‌اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.

اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است؛ شهید سیدابراهیم اسماعیل‌زاده پدر و سیدحسین اسماعیل‌زاده پسر است، اهل روستای باقر تنگه بابلسر.»  

پدر و پسر بابلسری در زمانی که دشمن بر ما آتش می‌ریخت، کنار یکدیگر دفاع کرده تا جایی که پسر آرپی‌جی زن و پدر کمک آرپی‌جی زن پسر بود. پسر برای دید بهتر و انهدام تانک‌های دشمن به سمت دامنه قله حرکت می‌کند. 

پدر وقتی افتادن فرزندش را می‌بیند، خودش را به دامنه کوه می‌رساند و بالای سر فرزندش می‌رود. چون توان بالا بردن پیکرحسین را نداشت، پتویی می‌آورد و پسرش را در آن می‌پیچد. او را در آغوش می‌گیرد و سر پسرش را روی زانوهایش می‌گذارد، لحظاتی بعد خودش هم به شهادت می‌رسد و هر دو برای سال‌های طولانی در همان حالت می‌مانند تا اینکه در سال ۸۸ پیکرشان تفحص می‌شود.

روح همه شهدای اسلام از ابد تا ازل گرامی باد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha