کد خبر 242430
۱۰ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۵:۰۰

از شهدا بیاموزیم:

من را یدالله صدا کنید

من را یدالله صدا کنید

در برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. آقا ابراهیم دو روز در هفته سر بازار می‌ایستاد. یه کوله باربری هم می‌انداخت روی دوشش. یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟ گفت: من رو یدالله صدا کنید!»

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ شاید در روزگاری زندگی‌مان را سپری کنیم که جوانمردی‌ها در آن رنگ باخته باشد و غوغای زیستن انسان‌ها را به جایی غیر از انسانیت شان برساند؛ اما باید بدانیم که این موضوع نیاز دارد که گاهی زنگار و غبار از روی روحمان برداریم و این مهم جز با تغذیه روح و روانمان مقدور نباشد.

کتاب آنچیزی است که این روزها بیش از هر زمان دیگری نیازمان می شود تا راهمان را گم نکنیم. چه بهتر که این کتابها راجع به زندگی شهدا باشد و چه کتابی بهتر از «سلام بر ابراهیم». کمتر کسی پیدا می‌شود که این دو کتاب را نخوانده باشد و این شهید گرانقدر را نشناسد.

شرح جوانمردی‌های ابراهیم هادی را می‌توان در چشمان جوانانی دید که هنوز هم معتقدند کسی به شرافت او نمی‌تواند الگویشان باشد. جوانانی که برکت رزق‌شان را مدیون عکسی می‌دانند که از این شهید در وانفسای کاروکاسبی این روزگارشان روی دیوار چسبانده‌اند. 

در برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت می‌کردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمی‌شناخت تصویرش را از من گرفت و نگاه کرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه!؟

با تعجب گفتم: خب بله، چطور مگه؟!

گفت: من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سر بازار می‌ایستاد. یه کوله باربری هم می‌انداخت روی دوشش و بار می‌برد. یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟

گفت: من رو یدالله صدا کنید!

گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید با تعجب گفت: این آقا رو می‌شناسی!؟

گفتم: نه، چطور مگه!

گفت: ایشون قهرمان والیبال و کشتیه، آدم خیلی باتقوائیه، برای شکستن نفسش این کارها رو می‌کنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم!»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha