به گزارش گروه بینالملل حیات، همزمان با فرارسیدن چهارمین سالگرد ترور سردار رشید اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس، فرمانده نیروهای حشد شعبی عراق، عادل عبدالمهدی، نخست وزیر اسبق عراق در گفتگویی به بازخوانی خاطرات دههها آشنایی و همنشینی این مقام ارشد عراقی با سردار سلیمانی بهویژه جزئیات شهادت ایشان پرداخته است. بخشهایی از این گفتگو را که مربوط به جزئیات آشنایی ایشان با سردار سلیمانی و نحوه تعامل این سردار شهید با نیروهای عراقی است را در ادامه میخوانید.
زمان و نحوه آشنایی عادل عبدالمهدی با سردار شهید سلیمانی
عادل عبدالمهدی با اشاره به نحوه آشنایی اولیهاش با سردار سلیمانی میگوید: من خاطرات فراوانی از سردار سلیمانی در ذهن دارم اما فکر میکنم صحبت کردن در مورد نخستین بار بسیار آسانتر باشد. من در زمان رژیم صدام حسین بهعنوان یکی از نیروهای معارض عراقی (معارض با صدام) با شهید سلیمانی که آن زمان مسئولیت پرونده عراق را بهعهده داشت ارتباط داشتم. جلسات ما عمدتاً بهصورت دونفره یا با حضور بقیه رهبران گردانهای بدر بهویژه شهید محراب سید باقر حکیم انجام میگرفت. در این جلسات وضعیت آینده سیاسی عراق پس از سرنگونی رژیم صدام حسین مورد بررسی قرار میگرفت و مسائلی همچون نحوه مبارزه و برقراری ارتباط بین جریانات و گروههای سیاسی حاضر در عراق و طراحی نظام بدیل برای رژیم بعث. این جلسات عمدتاً در تهران و در پارهای موارد در عراق، کردستان عراق و دیانا برگزار میشد. در خلال همین جلسات بود که متوجه توانایی استثنایی شهید سلیمانی شدم.
سردار سلیمانی چگونه با فرماندهان و گروههای سیاسی عراق تعامل میکرد؟
نخست وزیر اسبق عراق در ادامه و در پاسخ به سوالی پیرامون نحوه تعامل و همکاری سردار سلیمانی با گروههای سیاسی عراق در برهه پس از سرنگونی رژیم صدام حسین و سالهای اشغال عراق به دست نظامیان آمریکایی، گفت: در سالهای قبل از سرنگونی صدام، سید باقر حکیم (قدس سره) طرف اصلی مشورتها با سردار سلیمانی بود. ما نیز در برخی جلسات حضور پیدا میکردیم و دیدگاههای خود را مطرح میکردیم، اما با سرنگونی رژیم صدام جلسات دو نفره میان من و شهید سلیمانی به ناگهان از لحاظ کمی و کیفی افزایش یافت. برای مثال برخی جلسات ما برای چند روز به طول میانجامید و در آن به بحث و تبادل نظر در مورد مسائلی چون نحوه اداره حکومت، تشکیل مجلس انتقالی و به دنبال آن تدوین قانون اساسی، تعیین حدود اختیارات قوای سه گانه و نحوه تعامل آن با دیگر نیروهای عراقی مانند کردها، اهل سنت، شیعیان، ترکمانی ها، مسیحیان و غیره می پرداختیم.
حتی یک روز هم بهیاد ندارم که چیزی از سوی ایران بر ما تحمیل شده باشد
از این جا بود که روابط شخصی من و شهید سلیمانی به سرعت تقویت و به رابطهای بسیار نزدیک و صمیمانه مبدل شد. ما در خلال این جلسات ضمن بحث پیرامون تحولات جاری تبیین کاملی از موقعیت ایران و عراق و ترتیبات امنیتی حاکم بر منطقه ارائه میکردیم و به مرور نقش بازیگران خارجی در معادلات حاکم بر منطقه می پرداختیم.
عبدالمهدی سپس با تشریح جایگاه سردار سلیمانی در سازماندهی مخالفین رژیم صدام و تعامل آنها با مقامات ارشد ایرانی افزود: اصلی بنیادین بر تعاملات معارضین عراقی با مقامات ارشد ایرانی به ویژه شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی حاکم بود؛ ایران بر سر موضوعات مورد توافق طرفین کاملاً از برادران عراقی خود حمایت میکرد و درموضوعاتی که با هم اختلاف نظر داریم، به رویکرد طرف عراقی احترام میگذاشت و در عین حفظ دیدگاههای خود، از مداخله و یا تحمیل هر چیز به طرف عراقی خودداری میکرد. من حتی یک روز هم به یاد ندارم که چیزی از سوی ایران بر ما تحمیل شده باشد. رابطه میان عراق و ایران بسیار برادرانه است، آنچه که عمدتاً در خارج از کشور طرح می شود صرفا زاییده ذهن طرفهای بیگانه است، چون بر نحوه تعاملات آنها روابط فرادست و فرودست حاکم است، تصور میکنند این قاعده در مورد سایرین نیز صدق میکند.
در جلسات مشترک برادران ایرانی و عراقی در بسیاری موارد شاهد بودیم که طرف ایرانی از مواضع کشور خود دفاع میکرد و طرف عراقی نیز به همین شکل از رویکرد کشور خود حمایت میکرد، اما شهید سلیمانی همواره از حق دفاع میکرد، حتی اگر این مسئله با رویکرد مدنظر طرف ایرانی در تعارض بود. من به شخصه بارها شاهد بودم که ایشان با دیدگاه عراقیها همدلی بیشتری نشان میداد که طبیعتاً در تقابل با نگاه {برخی} برادران ایرانی بود. ما همواره شهید سلیمانی را یک برادر واقعی برای خود می پنداشتیم. البته طبیعی بود که هر از گاه بین ما نیز دعوای برادرانه ای هم رخ دهد، اما همه می دانستند که هدف همه در نهایت منافع و مصلحت عمومی است.
نظر شما