کد خبر 233684
۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۰۱:۳۱

«حیات» گزارش می‌دهد؛

 بچه‌پولداری که ۱۲ روز بعد از ازدواجش شهید شد

 بچه‌پولداری که ۱۲ روز بعد از ازدواجش شهید شد

با گیسو ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج برای زیارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند. در آنجا صادق به همسرش گفت: اگر این بار افتخار شهادت در جبهه نصیبم نشد، خانه‌ای اجاره می‌کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می‌کنیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ نسبت به همرزمانش چهره ای متفاوت داشت. جوانی زیبا و رعنا بود. سردار شهید «صادق مزدستان» در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۳۵ در یک خانواده متمول، در بندر انزلی چشم به جهان گشود. او هفتمین فرزند این خانواده بود. بعدها به قائمشهر می‌روند و در آن شهر به دلیل اشتغال خود و برادرانش به ورزش فوتبال، اسم و رسمی دست و پا می‌کنند. 

 هر چه به روزهای انقلاب نزدیک‌تر می‌شوند، صادق و برادرانش بیشتر جذب نهضت اسلامی حضرت امام راحل شده و تحول روحی پیدا می‌کنند. تا جایی که صادق در اولین روزهای دفاع‌مقدس به جبهه می‌رود. وی در گروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در سوسنگرد در کنار او جنگید. پس از تشکیل تیپ کربلا به این تیپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لیاقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تیپ کربلا عهده دار شد.

شهید مزدستان در ۲۷ آذر ۱۳۶۱ با گیسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زیارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.  در آنجا صادق به همسرش گفت: «اگر این بار افتخار شهادت در جبهه نصیبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنیم.» 

 پس از بازگشت از مشهد مقدس به مناطق عملیاتی رهسپار شد. او که فرماندهی تیپ دوم لشکر ۲۵ کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در یک عملیات شناسایی در خط مرزی عین خوش و در جنگل امقر در اثر صابت ترکش مین والمر به ناحیه سر در تاریخ ۹ دی ۱۳۶۱ به شهادت رسید. در حالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت. پیکر مطهر شهید صادق مزدستان در گلزار شهدای قائمشهر به خاک سپرده شد.

 بچه‌پولداری که ۱۲ روز بعد از ازدواجش شهید شد

یکی از همرزمان شهید «صادق مزدستان» روایت می‌کند: این شهید بارها گفته بود: «من مُزدستان‌ام. آن‌قدر در جبهه می‌مانم تا مُزدم را بِستانم.» در فرازی از وصیت‌نامه‌ شهید خطاب به مادرش آمده است: «ای مادر عزیز، در این راه آن ‏قدر مقاومت خواهم کرد و شکنجه خواهیم کشید و حتی حرفهایی از این کوردلان خواهم خورد تا این که لیاقت آن را پیدا کنم تا با آخرین وسیله بدنم که خونی در رگهایم جاری است انقلاب اسلامی را به تمام جهان صادر کنم. 
 اگر در این جنگ پاهایم قطع گردد با دستم و اگر دستم قطع گردد با زبانم و اگر زبانم قطع شود با چشمم و اگر چشمم از کاسه درآید با آخرین وسیله بدنم که خونی در رگهایم جاری است انقلاب اسلامی خود را به رهبری قائد اعظم امام خمینی به تمام جهان صادر می ‏کنم. من خون خود را می ‏دهم و شما بازماندگانم پیام خون مرا بدهید». 

 بچه‌پولداری که ۱۲ روز بعد از ازدواجش شهید شد

همچنین در یکی از یادداشت‌های خود، خطاب به برادرش علی می ‏نویسد: برادرم! وقتی تابوتم از کوچه‏ ها می ‏گذرد مبادا به تشییع من بیایی؛  «وقت تنگ است به جبهه برو تا سنگرم خالی نماند.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha