به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ در روزهای گذشته کشور با انوار 8 شهید مدافع حرم نورانی شد. پیکر مطهر 8 شهید مدافع حرم ایرانی که طی عملیات تفحص پیکر مطهر شهدا توسط تیم تفحص ایثارگران سپاه و نقسا در سوریه کشف و هویت آن ها از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
این شهدا از طریق آزمایش تطبیق ژنتیکی بعد از سال ها گمنامی شناسایی شدند. سالها گمنامی و غربت بیشتر از هر کسی برای مادران شهدا سخت بوده است. او که فرزندش را از زیر قرآن رد کرده، برای آخرین بار روی پسرش را بوسیده و قلبش را راهی کرده است.
یکی از این 8 شهید شهید علی آقاعبداللهی بود. او 25 ساله بود که راهی میدان جهاد شد. شهید آقاعبداللهی بعد از 8 سال پیکرش پیدا می شود. اما وصال علی با پدر و مادر بعد از اینهمه سال خود روضه باز است. آنچه از بدن فرزند و جگر گوشه شان مانده، چند تکه استخوان است. علی هم برای مادر و پدر و همسرش عزیز بود. او یک فرزند یک ساله داشت که در 22 آذرماه سال 1394 راهی سوریه شد. علی آقاعبداللهی در اولین اعزامش در منطقه خالدیه خانطومان به آرزویش رسید و ماجرای خوابی شهید علی آقاعبداللهی که دیده بود برای مادرش تعبیر شد.
مادر می گوید: «علی را وقتی باردار بودم خواب می دیدم که تو روضه هستم و علی یک بچه دوساله است که من مرتب صداش می زدم علی، بعد که به دنیا آمد اسمش را گذاشتم علی، او نزدیک اذان صبح به دنیا آمد. پسرم ۶و۷سالش بود که ازخواب بیدار شد گفت: مامان خواب محمد طباطبایی را دیده ام، آن زمان در تلویزیون زیاد نشانش میدادند؛ حافظ کل قرآن بود.
علی گفت: خواب دیدم با محمد طباطبایی قدم میزدیم که یک آقایی که شال سبز گردنش بود دست کشید روی سرم گفت: من تو را به فرزندی قبول می کنم که اون موقع من گفتم: شایداینها سادات باشند؛ چون اول فامیلشان آقاعبداللهی هست. دوسالی روز عیدغدیر برای علی به اصطلاح می نشستیم بعضی از همسایه هامان می آمدند دیدنش، بعد دنبال شجره نامهشان رفتم. گفتم شاید سادات باشند چون اول فامیلشان آقا هست که به نتیجه ای نرسیدم. گفتم خوب شاید یک خواب کودکانه بوده ولی الان که ایشان شهید شد و گمنام، متوجه معنی این خواب شدم.»
نظر شما