به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ شهید حسین هریری در سوم آبان ماه سال 1368 در مشهد دیده به جهان گشود.
وی دانشجوی رشته حقوق بود و در متروی مشهد نیز کار می کرد. این شهید گرانقدر از همان دوران کودکی در پایگاه بسیج مسجد هجرت حوزه یک عمار فعالیت داشت.
زمانی که دشمنان اسلام در پی اشغال سوریه و حرم حضرت زینب (س) بودند، شهید هریری تصمیم گرفت که به عنوان مدافع حرم داوطلبانه به سوریه اعزام شود. او قبل از اعزامش به سوریه می گفت: «می روم تا انتقام سیلی مادرم را بگیرم.»
سرانجام این شهید بزرگوار در کسوت مسئول تخریب لشکر فاطمیون در 22 آبان ماه سال 1395 حین پاکسازی شهر حلب در سن 27 سالگی به فیض شهادت نائل آمد.
پیکر پاک شهید هریری در اربعین حسینی بر دوش مردم شهر مشهد تشییع شد.
همسر شهید هریری درباره رضایتش از اعزام همسرش به سوریه می گوید:یکی از شرطهایش برای ازدواجمان این بود که چون رزمنده مدافع حرم هستم دوست دارم باز هم به این عنوان باقی بمانم و نمیخواهم ازدواج مانعی برای اعزام مجددم شود.
در پاسخ گفتم دقیقاً من هم از همسر آیندهام این انتظار را داشتم که حداقل یکبار هم شده برای دفاع از حرم بیبی زینب (س) گامی برداشته باشد. پس چه بهتر که شما خودتان مشتاق این امر هستید.
وی افزود: همسرم از شرط من خیلی تعجب کرد. زیرا هر کجا که رفته بود و این شرط اعزام شدن مجدد خودش را به سوریه اعلام کرده بود طرف مقابل نپذیرفته بود. حتی به من گفت: شما چطور قبول کردید؟ خیلی از دخترهای نسل امروزی در این وادیها نیستند. عجیب است که شما پذیرفتید.»
همسر شهید هریری گفت: من این شرط را قبول کردم چون به این موضوع اعتقاد داشتم که مرگ دست خداست. به او گفتم اگر قرار است برای شما اتفاقی بیفتد چه شما برای دفاع از بیبی زینب(س) در سوریه باشید یا در خانه خود نشسته باشید حتماً اتفاق میافتد. پس بهتر است که مرگمان به شهادت ختم شود که در برابر خداوند ارزش معنوی داشته باشد.
وی ادامه داد: من خودم به عنوان یک خانم نمیتوانستم برای دفاع از حرم زینب (س) حضور داشته باشم چرا به شریک زندگیام که توانایی این کار را دارد اجازه ندهم برود. شاید باورتان نشود از روزی که همسرم برای اعزام مجدد میخواست راهی شود خودم پا به پایش او را همراهی کردم.
گفتنی است آرامگاه این شهید گرانقدر در بهشت رضا (ع) شهر مشهد مقدس قرار دارد.
قسمتی از وصیتنامه شهید حسین هریری
«همسر عزیزم خودت میدانی که چقدر دوستت دارم و بهترین و شیرینترین لحظات را در کنار هم سپری کردهایم و جدایی بسیار سخت است؛ اما عشقی فراتر از هر عشق دیگری، در قلب هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دو عالم بیبی زینب سلاماللهعلیها است و باید برای این عشق فراتر، از وابستگیها و عشقهای دیگر، گذشت...
من نمیتوانم آن روزی را ببینم که ما باشیم؛ نسل بعد از ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت علیهمالسلام نباشد. آنوقت نسلهای بعد از ما هم، ما را مثل مردم کوفه مورد لعن قرار میدهند...
بیقرارم... باید بروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم...
همسرم! من که شهید شدم نمیگذاری صدای گریههایت را مرد نامحرم بشنود. نمیگذاری که زنان و مردان نامحرم، اشکهایت را ببینند که دوست را ناراحت کنی و دشمن را خوشحال...
و از پدرو مادرم، همسرم، خواهر و برادرانم طلب حلالیت میکنم و بعد از دعا، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج)، خود و همه ی شما را به پشتیبانی از ولایتفقیه توصیه میکنم.
و مبارزه با نفس را همیشه در خود تقویت کنیدو سرلوحهی همه اعمال، انجام واجبات و ترک محرمات میباشد.
همسرمهربانم! برای هردویمان دعای عاقبت بخیری میکنم و انشاءالله که هرآنچه که خداوند میخواهد، برای سرنوشتمان رقم بخورد.
و انشاءالله عاقبت هردویمان، ختم به شهادت باشد.»
نظر شما