به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و چهارم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ روز وصال پاکبازی دیگر از شمار شیردلان و بلاجویان کربلای «بیت المقدس» است. عملیاتی که به فتح خرمشهر منتهی شد و بزرگترین فتوحات تاریخ دفاع مقدس را در پی خود رقم زد. شهیدی که نقطه تلاقی «جهاد» و «اجتهاد» بود و از سنگر وعظ و محراب مناجات، پلی به خاکریزها و خاکهای خون گرفته جبهههای جنوب زد و فتح قلوب را سرلوحه سلوک معنوی خویش کرد.
از کار مزرعه تا میدان مبارزه
شهید تقی جمالی، سال ۱۳۳۶، در خانوادهای مذهبی در روستای بازکل چشم به جهان هستی گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان کویه سفلی گذراند و برای ادامه تحصیلات به رودسر عزیمت کرد. خانوادهاش درآمد ناچیزی داشت، از اینرو تقی در کار مزرعه به پدرش کمک میکرد و همراه با تحصیل، به کار کشاورزی هم مشغول بود.
همزمان با اوج گیری مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی، تقی نیز به این اقیانوس عظیم پیوست. روزها در راهپیماییهای شهر رودسر شرکت میکرد و شبها با پخش اعلامیه و نصب پرده در سطح روستا، به آگاهسازی مردم محل میپرداخت و با پیروزی انقلاب اسلامی، در مسیر صیانت از دستاوردهای خون شهیدان، به عضویت رسمی بسیج درآمد و در بخشهای مختلف به فعالیت پرداخت.
شهید جمالی مدتی به محافظت از امام جمعه فقید رودسر، حضرت حجتالاسلام جنیدی نیز پرداخت. روحانی متقی و مخلص و فداکاری که پدر چهار شهید بود و مقام معظم رهبری او را مصداق بارز اولیاءالله خواند. او در اواخر سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و خداوند دختری به او عطا نمود که نامش سمیه شد.
پشت و پناه مردم روستا
از خصوصیات اخلاقی این روحانی رزمنده شهید، ایمان عمیق، جدیت در کار، حسن خلق و تعامل نزدیک با اهالی روستا و شنیدن مشکلات و کمک و مساعدت برای رفع نیازهای زندگی آنان، مهربانی با مردم بهویژه با مستضعفین و قاطعیت در برخورد با گروهکها و عناصر سلطنت طلب و منحرف و ضد انقلاب بود.
همیشه کاری میکرد که رضای خدا در آن باشد و در آن حداکثر کوشش خود را مصروف میکرد. بیانی گرم و گیرا و سخت دلنشین داشت و حداقل دو سه بار در هفته به روستا میآمد و برای بچههای انجمن اسلامی، کلاس احکام و اخلاق و عقاید میگذاشت.
میروم آنجا که نای نی نوا میخوانَدَم
و سرانجام وقت وداع با خانه و خویشان، با شهر و روستا و همه عادات و تعلقات دنیا، فرا رسید و نوای بینوایی از نای کربلایی یاران روح الله و اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا(ع) او را نیز دعوت کرد و اذن ورود به حلقه عشاق کربلا داد. وی از اوایل اردیبهشتماه سال ۶۱ به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شد و توفیق یافت تا در مدت چندروز در شمار حماسه سازان و ستارگان درخشان عملیات بیت المقدس، نام خود را ثبت کند.
رشادتها و جانفشانیهای او در همین مدت کوتاه و حالات و روحیات مخلصانه و مومنانه و اثرگذار او در مواجهه با رزمندگان، بهگونهای بود که نام او را در این عملیات برای همیشه زبانزد کرد.
تقی جمالی، روحانی رودسری، از ستارههای عملیات «بیت المقدس» و فتح خرمشهر است. شهیدی که سنگر جبهه و میدان جنگ را مسجد و محراب عبودیت و منبر تبلیغ دین کرد و اسوه و الگوی عملی پارسایی و تقوا و تهجد و پاکباختگی شد. «تقی جمالی»، حیاتش نقطه پیوند «حماسه» و «عرفان» بود.
بیغسل و بیکفن زیر خاکریز
شهید جمالی، کمتر از سه هفته در جبههها بود اما انگار خدا میخواست اجر و مزدش را زودتر بدهد و راهی جنات قرب و وصالش کند. سرانجام در مراحل اولیه این عملیات، در روز جمعه ۲۴ اردیبهشتماه سال ۶۱، در کربلای دشت جفیردر حالی که تنها ۲۵ سال داشت، حصارهای خاکی دنیا را فرو ریخت و پرواز به بینهایت را رخصت از دوست گرفت و رها شد.
پیکر مطهرش ۱۳ روز بیغسل و کفن در زیر خاکریز ماند. سرانجام با پاکسازی منطقه عملیاتی از لوث وجود دشمن، پیکر مطهرش در روز یکشنبه ۹ خرداد سال ۶۱ در شهرستان رودسر، با شکوه هرچه تمامتر تشییع و در روستای کویهسفلی، دارالشفای همولایتیها شد.
دخترم! اسلام را با شهادت پدرت، «تقی» بشناس
وصیتنامه شهید، سرشار از نکات معنی آموز و قابل تامل است. با مروری بر این وصیتنامه، که تنها دو هفته پیش از آسمانی شدن شهید به نگارش آمده است، سخن به پایان میبریم با تذکر این معنا که: «عشق را شرح معانی ز بیان، بیرون است»
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه به همسرم و فرزندم سمیه و پدر و مادرم و برادران و خواهرانم و امت قهرمان و شهید پرور ایران علی الخصوص رودسر و حومه
نخست به همسر مهربانم
ما روز ۱۳۶۱/۰۲/۰۹ از رامسر حرکت کردیم و روز شنبه مورخه ۱۳۶۱/۰۲/۱۱ به پایگاه منتظران شهادت رسیدیم. با دیگر رزمندههای رودسر، و هم اکنون که این نامه را مینویسم یکشنبه مورخه ۱۳۶۱/۲/۱۱ است. یعنی وسایل و تجهیزات نظامی را تحویل گرفتهایم و عازم جبهه جنگ میشویم، لذا لازم دانستم وصیتنامه بنویسم، امیدوارم مورد قبول و عمل قرار گیرد.
همسرم، باید بدانی که انسان از خدا خلق شده و بازگشت او نیز به سوی خدا خواهد بود، پس چه خوب که با شهادت به سوی الله پرواز کند. درست است که دوری شما برایم قابل تحمل نیست اما امروز صحنه کارزار است، صحنه امتحان الهی است و ما نیز وظیفه داریم به ندای امام خود لبیک بگوئیم. با شهادتم، شما نیز در این امر پر برکت قرار میگیرید و مسئولیت خطیری بر گردن شماست.
و اما به دخترم سمیه
دخترم، آرزوی دیدارت را داشتم و دوست داشتم در تربیت تو کوشش کنم، لیکن شهادت پدرت بزرگترین راه برای تربیت تو دخترم خواهد بود. انشاءالله وقتی بزرگ شدی و این وصیتنامه را خواندی، راه پدرت را ادامه دهی و چون شیعه باشی و اسلام را با شهادت پدرت تقی بشناسی. از تو خداحافظی میکنم و به خدایت میسپارم.
و اما پدر و مادرم
شما نخستین پدر و مادر شهید نبوده و آخرین هم نخواهید بود چون تا زمانی که قرآن کریم و اسلام عزیز در بین مسلمین است، تاریخ همچنان تکرار خواهد شد. روزی انشاءالله ریشه ظلم استکبار را مسلمین سراسر جهان با اتحاد خود خواهند خشکاند. پس در شهادت فرزندتان خوشحال باشید و بر این شهادت افتخار کنید و یار امام باشید و امام را تنها نگذارید.
و اما امت قهرمان و شهید پرور رودسر
درود برشما که اینگونه در پشت جبهه فداکاری میکنید و از اینکه زحمت میکشید و ما رزمندگان اسلامی را بدرقه کردید. امیدوارم همیشه پشتیبان امام و رهبران راستین اسلام باشید و گول حرف منافقان را نخورید و حرفهای آنان را در گلوها خفه کنید....
نظر شما