به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیستم دی ماه سال ۶۵، اینجا ابراهیم آباد بروجرد است. مادر کودکش را برای رفتن به مدرسه آماده میکند. به کارهای منزل رسیدگی کرده و حالا آن نوزادی که بعد از کلی نذر و نیاز به دنیا آمده است را میبیند. او بزرگ شده و به مدرسه میرود. در دلش قربان صدقه اش میرود. اما امروز حال عجیبی دارد. انگار اضطراب شدیدی او را فرا گرفته و نمیخواهد عزیز دردانه اش به مدرسه برود. کمی در ذهنش با خود کلنجار میرود. در آخر شیطان را لعنت میکند، ناهار فرزندش را میدهد و با هم راهی مدرسه میشوند.
فاصله خانه تا مدرسه زیاد نیست. دست فرزندش در دستش است. باز هم همان افکار مزاحم، بازهم همان دلشورههای عجیب. گاهی زندگی دلش میخواهد بیدلیل ساز ناکوک بزند و مادر که سرد و گرم روزگار چشیده است؛ با همه این تفاسیر امروز و این لحظه و این دلشوره را نمیتواند هضم کند. به خدا پناه میبرد. مسیر یک ربع برایش یک ساعت میگذرد. حالا درب مدرسه رسیده است؛ پسر میخواهد مادر دستش را رها کند تا هر چه زودتر وارد حیاط مدرسه شود، همانجایی که کودکانه هایش را با هممدرسهای ها تقسیم میکند. مادر اما نمیداند چرا نمیتواند دست جگر گوشه اش را رها کند. مادر است دیگر. چرا حالش بد است را نمیداند اما این را میداند که اتفاق بدی در راه است.
بله اتفاق بدی در راه بود. «دیوانه بغداد» حالا پس از عملیات جانانه «کربلای ۵» میخواهد قلب ایرانیها را به آتش بکشد تا کمی از خاریاش کم شود.
آن اتفاق بد ساعت ۱ ظهر رخ میدهد. فرزندان و کودکان بروجردی که هر کدام چشم و چراغ یک خانه هستند، صف بسته و آماده میشوند تا در کلاس درس، زندگی مشق کنند. غافل از آنکه جنایت جنگی گریبان آنان را خواهد گرفت. پروانه های معصوم در این ساعت و این لحظه به خاک و خون کشیده میشوند تا یکبار دیگر مردان غیور لر، خیالشان راحت شود که از جبهه تا مدرسه کنار رهبر انقلاب و مردم کشورشان ایستادهاند.
قبل از شروع نوبت عصر و درست زمانی که دانشآموزان دو مدرسه «شهید فیاض بخش» و «امام حسن مجتبی (ع)» بروجرد آماده حضور سر کلاس میشوند، مورد کینه توزی صدام جانی قرار گرفته و در کسری از ثانیه ۶۸ نوگل بروجردی پرپر میشوند. در عکس زیر پیکرهای بی گناه این کودکان معصوم را مشاهده میکنید که برای شناسایی دورتادور ورزشگاه طالقانی برای شناسایی توسط خانوادهها قرار گرفته است و چه گذشت در آن ثانیه بر آن پدران و مادران!
پدر یکی از این دانشآموزان میگوید: ««دواندوان خود را به مدرسه ابتدایی فیاضبخش رساندم. نیروهای امدادگر رسیده بودند و در حال جمعآوری مجروحان و انتقال آنها به بیمارستان بودند. اوج فاجعه را آنجا مشاهده کردم .دانشآموزان معصومی که بهطرز وحشتناکی کشته شده بودند. دانشآموزان غرق در خون شده بودند. قلب بعضی از آنها بیرون زده بود».
آن فاجعه در بروجرد در روزهای دیگر، در شهرهای دیگر و در تاریخ تکرار شد. دشمن به گفته امام خمینی (ه) اوج ذلت خود را اینگونه به تصویر کشید تا قلب ایرانیها را به درد آورد.
ایشان در سخنانشان خطاب به مردم قوی ایران فرمودند: «من رنجهایی که در جنوب و در غرب به برادران و خواهران ما وارد میشود، میدانم و متأثر هستم. و همه مؤمنین و همه مسلمین متأثر هستند. لکن شما بدانید که... اینطور برخلاف موازین همه کشورهای عالم و همه جنگهای دنیا عملکردن و از خارج و دور، موشک به شهرها انداختن و اینطور کارهای ناجوانمردانه کردن، اینها از ضعف آنهاست».
تکرار بمباران مدارس در طول دوران دفاع مقدس، تکرار مکررات بود و صدام از این حربه برای تضعیف مردم استفاده می کرد از آن جمله میتوان به بمباران مدارس رشید یاسمی در کرمانشاه در سال ۱۳۵۹ با ۱۷ شهید، حمله موشکی به مدرسه شهید پیروز شهر بهبهان در سال ۱۳۶۲ با بیش از ۷۰ شهید و ۱۴۰ زخمی، بمباران دبیرستان دخترانه زینبیه و دبستان فاطمه الزهرا (س) در شهر میانه در سال ۱۳۶۵ با ۳۴ شهید و بمباران مدرسه راهنمایی دخترانه نواب صفوی و مدرسه راهنمایی پسرانه ۲۲ بهمن در شهر زنجان در سال ۱۳۶۵ با ۱۵ شهید و ۲۳ مجروح اشاره کرد.
البته همگی جمله «تاریخ تکرار میشود» را شنیده ایم و این روزها بیشتر از هر زمان دیگری میتوانیم زجر مردم غزه را درک کنیم چرا که رژیم کودک کش و منحوس اسرائیل پا جا پای صدام در جنایات جنگی گذاشته است.
نظر شما