کد خبر 219861
۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۹

«حیات» گزارش می دهد؛

هر سال سفره خانه ما کوچکتر شد

هر سال سفره خانه ما کوچکتر شد

مادر می گوید هیچ سالی نبود که سفره سال تحویل را پهن کنم و همه اعضای خانواده دور آن بنشینند. هر سال سفره خانه ما کوچکتر شد. همیشه یکی دو تا از بچه ها نبودند تا آخر سر دیگر کسی باقی نماند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ برای سالیانی می نویسم که دیگر نه پسری مانده است و نه پدری. سالهایی دور سه برادر برای جنگ ایمان و عقیده راهی سرزمین آتش و خون شدند.

مادر می داند که آنها دیگر بر نمی گردند؛ اما علاوه بر همسرش، داود، علیرضا و رسول را هم راهی می کند؛ ولی باز هم ناراحت است. تاسف می خورد که ای کاش به اندازه موهای سرش پسر داشت تا فدای این راه کند. همه را با تمام وجودش می گوید. او فروغ مُنهی مادران شهیدان خالقی پور است.

 این مادر شهید گفته است که هیچ‌گاه در زندگی جای خالی فرزندانم را احساس نکردم همواره آنها در کنار ما بودند و با ما زندگی کردند و طبق آیات قرآن این شهیدان زنده بودند و روزی داشتند.

در گیرودار بدرقه کاروان رزمندگان اسلام، زنی آمده‌ بود که پسر سومش‌ را، راهی جبهه کند. خبرنگار گفت: ناراحت‌ نیستید؟ زن‌ گفت‌: خیلی ناراحتم.

 خبرنگار گفت: شما که دو تا از پسرهایتان شهید شده‌اند؛ چرا رضایت‌ دادید سومی هم برود!؟ زن گفت: «ناراحتم چون پسر دیگری ندارم که به جبهه بفرستم» خبرنگار منقلب‌ شد... . آن زن، مادر۳ شهید خالقی پور بود و آن خبرنگار هم شهید آوینی در برنامه مستند «گلستان آتش» بود.

مادر می گوید هیچ سالی نبود که سفره سال تحویل را پهن کنم و همه اعضای خانواده دور آن سفره بنشینند. هر سال سفره خانه ما کوچکتر شد. همیشه یکی دوتا از بچه ها نبودند تا آخر سر دیگر کسی باقی نماند. گفتنش آسان است؛ اما باورش سخت. جنس زن و قلب یک مادر چطور می تواند چنین موضوعی را بپذیرد جز اینکه معامله ای با کسی غیر خدا کرده باشد.

مقام معظم رهبری نیز به این نکته اشاره کرده اند که «مادر، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید؛ شوخی نیست اینها به زبان آسان می آید. بچه انسان سرما می خورد، دوتا سرفه می کند، چقدر نگران می شویم؟ اگر این مادرها آن وقتی که جنازه بچه هاشان می آمد، یا حتی نمی آمد، آه و ناله می کردند، گله می کردند، یقه چاک می زدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ می کردند، مطمئنا جنگ در همان سالهای اول و در همان مراحل اول زمینگیر می شد. نقش مادران شهدا این است.» 

دو برادر از این سه برادر در آغوش یکدیگر شهید می شوند. اولین شهید این خانواده داود خالقی‌پور متولد سال ۱۳۴۴ و در سال ۱۳۶۲ یعنی در ۱۸ سالگی و در عملیات پر افتخار و غرور آفرین خیبر و در جزیره مجنون به شهادت رسیده است. دو شهید دیگر یعنی فرزند دوم و سوم خانواده رسول و علیرضا که به ترتیب متولد سال‌های ۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ بودند در سال ۱۳۶۷ و در سنین (۱۹ و ۱۶) سالگی در منطقه شلمچه و در آغوش یکدیگر به شهادت رسیده‌اند. 

گفتنی است که کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» نوشته زینب عرفانیان به روایت خاطرات فروغ منهی مادر شهیدان داود خالقی‌پور، رسول خالقی‌پور، علیرضا خالقی‌پور می پردازد.  کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است»  شامل خاطراتی از زندگی این بانوی بزرگوار است که شاهد شهادت فرزندانش در راه اسلام و وطن بود. این کتاب روایتی سرشار از شجاعت است که نسل امروز را با حقیقت دفاع مقدس بیشتر آشنا می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha