کد خبر 208959
۲۱ تیر ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۷

«حیات» گزارش می دهد؛

شهید بهروز مرادی؛ خالق تابلوی وسعت خرمشهر به اندازه ایران

شهید بهروز مرادی؛ خالق تابلوی وسعت خرمشهر به اندازه ایران

نام شهیدِ هنرمند بهروز مرادی در کنار شهیدان جهان آرا، بهنام محمدی و همه بچه های دلیر خرمشهر به یادمان می آورد که روزی روزگاری قرار بود خرمشهر برای ایرانی ها نباشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ سربازان بعثی وقتی داخل خرمشهر شدند بر در و دیوار آن نوشته بودند «جئنا لنبقی» یعنی: آمدیم که بمانیم. بعید هم نبود بمانند؛ اما غیرت ایرانی آن را بر نمی‌تابید. خرمشهر مردان مردی داشت که پس از 20 ماه شهرشان، ملیت و هویت خود را از چنگال بعثی ها آزاد کرد. یکی از همین جوانان غیور و شجاع شهید بهروز مرادی بود. او با دستی قلم و با دستی آرپیجی را به سمت دشمن هدف گرفت.

همه فن حریف بود. در جبهه اسمش را شکارچی تانک گذاشتند و خطاط تابلوی معروف «به خرمشهر خوش آمدید جمعیت 36 میلیون نفر» و «این شهر به خون شهدا مطهر است با وضو وارد شوید» است. صنایع دستی خوانده؛ اما عکاس، نقاش و خطاط بود. شهید هنرمند بهروز مرادی دانشجوی رشته صنایع دستی دانشگاه هنر در سال 1335 در خرمشهر به دنیا آمد.

بهروز از روزهای ابتدایی حمله به مرزهای کشور فعالانه در جبهه ها حضور داشت. سوم خرداد و فتح خرمشهر آینه گویا و شاهد عینی از تاریخ دفاع مقدس و همچنین جهاد مظلومانه و شجاعت بی‌حد و حصر رزمندگان اسلام است. شهید مرادی جزو معدود نفراتی بود که تا آخرین لحظه در خرمشهر و در کنار جهان آرا جنگید و نامش در کنار شهیدانی چون محمد جهان آرا، احمد شوش، بهنام محمدی، امیر رفیعی، محمدرضا دشتی رسول نورانی، اکبر رنجبر، رضا دشتی، محمود ربیعی و همه بچه های خرمشهر به یادمان می آورد که روزی روزگاری قرار بود خرمشهر برای ایرانی ها نباشد.

او  در مصاحبه اش می گوید: «یا جنازه ما را از اینجا می برند یا اینکه ما خرمشهر را نجات می دهیم این را از روی احساس نمی گویم بلکه چون ما مصمم هستیم این را می گویم. ما سربازانی هستیم که با اسلحه نمی جنگیم همانطور که با کوکتل مولوتوف در خرمشهر جنگیدیم.»

دست خط شهید بهروز مرادی بر پیکر زخمی خرمشهر پس از آزادی شهر از چنگال دشمن متجاوز در این عکس مشهود است. وی علاوه بر فعالیت به عنوانی نیروی رزمی و تبلیغاتی به عکاسی نیز می‌پرداخت؛ به نحوی که حدود دو هزار قطعه عکس یادگار تلاش او در تصویر مظلومیت خرمشهر و رزمندگان آن است.

شهید بهروز مرادی؛ خالق تابلوی وسعت خرمشهر به اندازه ایران

او پس از آزادسازی خرمشهر کار شناسایی و تجسس پیکر مطهر شهدا را بر عهده گرفت. البته در خانواده خود سومین شهید است و پدر و برادرش نیز شهید شده اند و برادر دیگر نیز از جانبازان 8 سال دفاع مقدس است.

شهید بهروز مرادی؛ خالق تابلوی وسعت خرمشهر به اندازه ایران

«سفر به چزابه» ساخته مرحوم ملاقلی پور، قسمت ششم روایت فتح و قسمت سوم مجموعه حقیقت ساخته جهاد سازندگی بر محور شخصیت شهید بهروز مرادی است.  کتابهای «بهروز»، «به خرمشهر خوش آمدید» نوشته محسن مطلق و  «خرمشهر پایتخت جنگ» به کوشش یاحسینی، با موضوع این شهید چاپ و به بازار عرضه شده است.

 شهید سیدمرتضی آوینی در وصفش نوشته است: «جنگ اگر چه ادامه حیات معمول را برید، اما از منظری دیگر، دروازه‌ای به بهشت خاصان اولیای خویش بر ما گشود. تو گویی نبض دلیری و مرگ آگاهی است که در سنج و دمام می‌تپد. روی تابلوی ورودی شهر نوشته است: در کوچه‌های این شهر به خون شهدا آغشته است با وضو وارد شوید.

رزم‌آوران از این منظر آسمانی به جنگ می‌نگریستند، در هر وجب از این خاک شهیدی به معراج رفته است، با وضو وارد شوید. این تابلو را بر دروازه خرمشهر، شهید بهروز مرادی نگاشته است، مردی از سلاله جوانمردان. این تصویر به سال ۱۳۵۹ باز می‌گردد، چهارماه پس از آغاز جنگ تحمیلی، او تا سال ۱۳۶۷ که به شهادت رسید، پای از جبهه‌ها بیرون نگذاشت.

خانه شهید بهروز مرادی در خیابان نقدی، کنار مسجد اصفهانی‌ها قرار دارد. در این خانه سه شهید زیسته‌اند، بهروز مرادی، پدر و برادرش».

وی در بسیاری از عملیاتها شرکت فعّال داشت و رشادت ایشان شهره خاص و عام بود؛ تا سرانجام در چهارم خرداد ۶۷، چهل روز قبل از پایان جنگ تحمیلی در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

در فرازی از وصیت‎نامه شهید بهروز مرادی آمده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم؛ به نام الله در هم کوبنده ظلم و ستمگری، وصیت خود را چنین اغاز می‌کنم: پدر مهربانم و مادر عزیزم! اگر خداوند بزرگ جهان شهادت نصیبم کرد و مرا به طرف خود به مهمانی دعوت کرد، هیچگونه برای من گریه نکنید.

همچنین از برادران و خواهران و سایر خویشان و دوستان {می خواهم}، گریه خود را برای فرزند عزیز حسین (علی اکبر) بکنند که بعد از او کسی از مردان هاشمی برای نگهداری مادر و خواهر و عمه اش و زینب باقی نمانده بود.

مادر عزیزم! حلالم کن. پدر عزیز و برادران و خواهرانم! خویشان و دوستانم! همگی حقوق خود را حلال بکنید. برادران رزمنده ام! به خصوص روح الله رجبی اگر شهید شدم، مرا به ده خود هر چه زودتر ببرید.

پروردگارا! تو را به جان پنج تن ال عبا مرا هم هر چه زودتر دوست و معشوق خود بدان و به طرف خود به مهمانی ابدی دعوت بکن. پروردگارا! من گنهکارم تو را به جان ابا عبدالله الحسین شهید کربلا مرا هم از سربازان امام زمان (عج) بدان. پرودگارا! تو را به جان علی ابن ابوطالب و محمد ابن عبدالله مرا هم یکی از این شهدای معشوق خود.

بدان. پروردگارا! من با تمام علاقه و محبت به طرف تو رو اوردم و تو هم با بزرگی خود مرا پشیمان مکن. (والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) سوره مبارکه عصر والسلام.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha