کد خبر 130470
۵ مهر ۱۳۹۵ - ۰۰:۰۰

دیوار نوشته معروف «جئنا لنبقی» پاسخی بر سوال «چرا جنگیدیم»

دیوار نوشته معروف «جئنا لنبقی» پاسخی بر سوال «چرا جنگیدیم»

دیوار نوشته معروف «جئنا لنبقی»:«آمده ایم که بمانیم.» قبل از این که سندی باشد بر تجاوزگری عراق، نمادی است بر دفاع ما و مجبور بودن ما به جنگیدن. این همان چیزی است که سوال بسیاری از متولدین اواخر دهه شصت و هفتاد است و پس از این نیز سوال نسل های بعد خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری حیات، وقتی در مورد دیوار نوشته های سربازان ایرانی و عراقی شروع به تحقیق کردم، گمان نمی بردم نمونه‌ای از آنچه آن‌ها روی دیوارهای مخروبه در مناطق جنگی نوشتند، پیدا کنم تا این که در مجموعه فرهنگ جبهه توانستم به یک مورد از دیوارنوشته های رزمندگان ایرانی دست پیدا کنم؛ دیوارنوشته ای تکان دهنده در هویزه! « صدای توپ و خمپاره همه جا را فرا گرفته و دشمن وارد شهر شده است، تا چند لحظه دیگر ما هم شهید خواهیم شد. برای شهدای گمنام فاتحه بخوانید.» اما چرا تنها یک مورد؟! آیا همه آنچه رزمندگان در زمان محاصره و اسارت یا شهادت روی دیوارهای فروریخته شهرهای جنگی نوشته بودند، ویران شده بود؟ آیا این نوشته های ارزشمند به راحتی در زمان بازسازی شهرها به تلی از آجر و خاک مبدل شده بودند؟*جراحت دیوارهاجالب است بدانید سکوتی که بر کتابخانه ها و منابع پژوهشی سنگینی می کند در حالی است که اولین حرکت سربازان عراقی با ورود به خرمشهر، همراه با تغییر وضعیت اولیه شهر و خیابانهای آن بود. در کنار این تغییر وضعیت، افراد حزب بعث و سربازان عراقی هم دیوارهای شهر را پر از شعارهای تبلیغاتی کردند و به حربه ناسیونالیسم عربی متوسل شدند.[1] هدف چه بود؟ هدف تقویت تسلط از طریق اعلام حضور و قدرت در خرمشهر بود و البته از طرفی تضعیف روحیه رزمندگان با به رخ کشیدن قدرت تجهیزات و متحدان فراوان عربی و اروپایی. آنها با خراب کردن خانه های مردم و بنا کردن مقرهای نظامی و فرمانداری سعی داشتند ماندگاری خود را در ذهن مردم حک کنند تا قدرت دفاع را از آنها بگیرند.*او فراتر از دیوار نوشته‌ها می‌اندیشیدتمامی این وقایع ذهن مرا به سمت شخصی سوق داد که سالها پیش در خرمشهر معلم بود و با شروع جنگ اسلحه به دست گرفت. می توان گفت او و دوست صمیمی­‌اش جاسم غضبان پور تنها کسانی بودند که در بحبوحه جنگ، ارزش و اهمیت دیوارنوشته های سربازان عراقی را درک کردند. بهروز مرادی تلاش کرد تا از دیوارنوشته ای عراقی محافظت کند تا برای ما بماند تا بدانیم که دشمن با گستاخی تمام وارد خاکمان شد و روی دیوارهای خرمشهر نوشت: «آمده ایم بمانیم!». آقای غضبانپور مولف کتاب «یادگاری ها همسایه» می گوید:« وقتی عملیات بیت المقدس به پایان رسید و عملا خرمشهر آزاد شد، اولین چیزی که من و شهید بهروز مرادی به دنبالش رفتیم، عکس گرفتن یا دیدن آن شعارهایی بود که عراقی ها روی دیوارهای خرمشهر نوشته بودند. آن ها خیلی بزرگ روی دیوارهای خرمشهر(خانه ای در نزدیکی پادگان دژ) شعاری نوشته بودند که با دوربین از محله «کوت شیخ» دیده می شد:«جئنا لنبقی»:«آمده ایم که بمانیم.» این جئنا لنبقی در حقیقت جرقه ای بود برای ثبت و ضبط بقیه دیوارنوشته ها. من و بهروز مرادی از روزهای اول جنگ در خرمشهر با هم بودیم با هم زندگی کردیم. بهروز خطاط بود. نقاشی هم می کرد. سال 62 به بعد با یک دوربین لوبیتل شروع به عکاسی میکند. کل آرشیو عکس های بهروز این جاست. خیلی چیز عجیب غریبی نیست. بهروز چیزی فراتر از آنچه در ذهن من بود را دنبال می کرد. یعنی دنبال جمع آوری موزه دفاع مقدس هم بود، نه فقط نگه داری از دیوار نوشته ها. »*دیوار نوشته ها؛ نماد پیروزی و تجاوزاگر به روزنامه های آن دوران، اخبار، گزارش ها و تصاویر به جا مانده از آزادی خرمشهر نگاهی بیندازید، آنچه بسیار نظرتان را جلب می کند یک جمله است:«خرمشهر آزاد شد.» این جمله قبل از آنکه تیتر اول روزنامه های سوم خرداد ماه آن سال یا سوژه عکاسی عکاسان خبری آن دوران باشد، دیوارنوشته ای بود با رنگ و با خطی شتابزده بر دیوار مخروبه ای در خرمشهر که توسط رزمندگان نوشته شده بود. این جمله نشان می داد که خرمشهر در نگاه مردم ایران فقط یک شهر آزاد شده نیست؛ خرمشهر یک نماد است، نماد پیروزی، نماد خروج دشمن از مرزها. بعضی دیوار نوشته ها هستند که تبدیل به نماد شدند و این همان دیوار نوشته ای است که در عین روایت یک واقعه تاریخی، یک نماد مردمی نیز هست. دیوار نوشته معروف دیگری هم هست که نماد تجاوز است؛ جئنا لنبقی! که قبل از این که سندی باشد بر تجاوزگری عراق، نمادی است بر دفاع ما و مجبور بودن ما به جنگیدن. این همان چیزی است که سوال بسیاری از متولدین اواخر دهه شصت و هفتاد است و پس از این نیز سوال نسل های بعد خواهد شد. این دیوارنوشته ی سربازان بعثی عراق می تواند ساده ترین، محکمترین، بی قید و شرط ترین و غیر قابل انکارترین جوابی باشد که ما یا آنها که جنگ را به چشم دیده اند و به عنوان رزمنده در آن درگیر بوده اند، می توانند به این سوال داشته باشند. اما این همان صریح ترین جواب یا جواب هایی است که – با فرض وجود تصاویر دیوار نوشته های سربازان ایرانی و عراقی – متاسفانه دیده نشده و به فراموشی سپرده شده است. چند مقاله در زمینه سندیت دیوارنوشته های جنگ ایران و عراق وجود دارد؟ چند مجموعه عکس، کتاب یا پژوهش در این زمینه نوشته شده و به چاپ رسیده است؟ بیائید کمی از کلیشه ها و از کارهای شتابزده در حوزه جنگ فاصله بگیریم و دست به کارهای پر زحمت و حساب شده در این زمینه بزنیم. تا کی می خواهیم به هر مناسبت، به تعبیری به سراغ یکی از رزمندگان آن سالها برویم و چند خاطره از او بگیریم و بعد خدانگهدار تا سال آینده؟! شانس حضور و دیدار آنها تا چه زمانی برایمان مهیاست؟ سینه آنها پر است از ناگفته هایی که می توانند در موضوعاتی چون دیوارنوشته های رزمندگان ایرانی و عراقی در جنگ تحمیلی به ما کمک کند. چه بسیار دیوارنوشته هایی که به دست خود آنها نوشته شده ولی با بی مبالاتی مسئولین بازسازی مواجه و ویران شده است.*آدم های گم­نام، دیوارهای گم­نامبیائید نگاهی گذرا به خرمشهر بیندازیم. کدام خیابان، کوچه یا میدان را می شناسید که در دوران جنگ کسی در آن کشته نشده باشد. گور دسته جمعی مردان و زنان خرمشهر کجاست؟ گور آن جوان سی ساله ای که تا آخرین لحظات وقتی بولدوزر خاک رویش می ریخت، با فریاد علیه بعثی ها و صدام شعار می داد.[2] در پی افتادن هر بمب چند خانه ویران و چند کودک به کام مرگ رفتند؟ چرا دیوارنوشته معروف دشمن «جئنا لنبقی»؛ آمده این که بمانیم(!) از روی دیوار پاک شد؟ خانه های ویران شده در بمباران وحشیانه دشمن که سربازان عراقی بر دیوارهایش به رهبر و مردم توهین کرده بودند و مجوس خوانده بودمان کجاست؟ یادمان شهدای مظلوم خرمشهر کجا هستند؟خرمشهر به شهری بدل شده که هیچ اثری از تجاوز دشمن در آن دیده نمی شود. جاسم غضبانپور می گوید: «سه، چهار دیوارنوشته مهم در خرمشهر وجود داشت که بهروز مرادی دنبال ثبت و نگه داری اش بود. یکی از کارهایی که بهروز انجام داد این بود که روی تابلوهایی شبیه تابلوهای گلزار شهدا که بخش مهندسی سپاه با آهن برایش درست کرده و یک پایه برایش گذاشته بود، نوشت: «این اثر میراث جنگ است و کسی حق ندارد آن را تخریب کند.»؛ نه فقط برای دیوار نوشته «جنا لنبقی»، بلکه برای تمام آثاری که در خرمشهر وجود داشت این کار را کرد. با هم پای این ها می رفتیم و جلویشان تابلو نصب می کرد؛ حتی در بعضی موارد دور این ها حصار می کشید، ولی متاسفانه امروز که داریم با هم صحبت می کنیم، از آثار جنگ و از آنچه بهروز برای حفاظت از آثار جنگ انجام داد، چیزی باقی نمانده است؛ نه از دیوارنوشته جئنا لنبقی و نه از آن تپه هایی که عراقی ها برای دیده بانی پشت پادگان دژ در بیابان ساخته بودند. صدام با هلی کوپتر آمد روی یکی از آن ها ایستاد و کل منطقه را نگاه کرد. آن تپه ها به عنوان آثار تجاوز عراق به ایران بی نظیر بودند.»نمی خواهم بگویم که انگشت اشاره این انتقاد که قدری تلخ و گزنده نیز هست، به سمت خود من نشانه نرفته، درست برعکس، این نگاه انتقاد آمیز به سمت تمام کسانی است که در حوزه جنگ کاری هر چند کوچک و شاید به نظر خودشان بی اهمیت انجام می دهند. پس انتقاد در این زمینه را همین جا تمام می کنم. اما باید به این موضوع اعتراف کنیم که ما هیچ کاری برای نگه داری از آثار جنگی که به مردم کشورمان تحمیل شد، انجام نداده ایم و این از چشم نسل های بعد پنهان نمی ماند.[1] .اعترافات. خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعزیز قادر السامرائی. مترجم: عبدالرسول رضاگاه.انتشارات سوره مهر. ص 9.[2] آنها هفت نفر بودند. سید یاسر هشترودی.منبع:فارسانتهای پیام/  

برچسب‌ها