به گزارش خبرنگار حیات؛ شهید محمدحسین فهمیده در سال 1346 در قم و در خانهای محقر و کوچک در محله پامنار به دنیا آمد و در محیطی مذهبی و خانوادهای متدین پرورش یافت.
فرشته فهمیده خواهر محمد حسین فهمیده روایت میکند: برادرم اردیبهشت ماه سال 1346 و همزمان با ماه محرم به دنیا آمد و پدرم به دلیل ارادتی که به امام حسین(ع) داشت، تصمیم گرفت تا نام پسرش را حسین انتخاب کند تا ادامه دهنده راه شهدای کربلا باشد. وی در دوره نوجوانی شجاع، فعال، کوشا و خوش برخورد بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود آنکه به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و همچنین برای والدین خود احترام خاصی قائل بود.
وی دوران کودکی و نوجوانی خود را به صورتی سپری کرد که همواره آبستن حادثهای بود؛ حوادثی که در شکلگیری شخصیت او مؤثر واقع شد.
روز هشتم آبان 1359، شهید حسین فهمیده به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس که در یک سنگر بودند در هجوم عراقیها، محاصره میشوند. محمدرضا شمس، زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند، وقتی به سنگر بر میگردد، میبیند که پنج تانک عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره و قتل عام آنها هستند. حسین در حالیکه تعدادی نارنجک به کمر خود بسته بود به طرف تانکها حرکت میکند. تیری به پای او میخورد اما در اراده پولادین او خللی وارد نمیشود و در همان حال موفق میشود که خود را به تانک پیش رو برساند و خود را به زیر تانک میاندازد و تانک منفجر میشود.
دشمنان متجاوز در این حال تصور میکنند که حملهای صورت گرفته و با سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته میشود و پس از مدتی نیروهای کمکی میرسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاکسازی میکنند.صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که نوجوانی 13ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است. پس از شهادت بقایای پیکر شهید حسین فهمیده در بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11 به خاک سپرده شد.
امام خمینی(ره) در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر کردند، جملات معروف خود را پیرامون حسین فهمیده میفرمایند: رهبر ما آن طفل 13 سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
شهید مرتضی آوینی در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نام «شهری در آسمان» شهادت محمدحسین فهمیده را اینگونه ترسیم میکند: خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق میتوان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهایشان زیر تانکهای شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمییابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرینتر... شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند.
گزیده ای از وصیت نامه شهید فهمیده:
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه
هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسی که مرا یافت می شناسد مرا، و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسی که عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسی که من او را بکشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم.آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا این که به معشوق خود یعنی «الله» برسم.
خبرنگار: یاسمن رودباری