به گزارش حیات، امروز به عنوان یک مستندساز در چهارمین نشست همایشی «شهر گفت» که به همت معاونت معاونت خدمانت شهری شهرداری تهران و آژانس تبلیغاتی پیامرسا که در ساختمان بلدیه حضور پیدا کردم که شاید بتوان آن را یکی از مهمترین گردهماییها برای درک «مدیریت شهری در دل بحران» دانست.
همایشی ساده، بیتکلف و بیزرقوبرق، اما سرشار از معنا و تجربه. روزی متفاوت بود؛ روزی که در ظاهر شبیه هر نشست رسمی دیگر برگزار شد اما در عمق خود، تصویری روشن از چگونگی ادارهی یک شهر در میانهی طوفان جنگ را به نمایش گذاشت.
تهران، این کلانشهر ۱۰ میلیونی که روزانه بیش از ۲۰ میلیون تردد را تجربه میکند، حتی در روزهای عادی هم با ۳۰ نوع عملیات شهری مواجه است. حال تصور کنید همین سیستم در دل یک جنگ ۱۲ روزه چگونه باید به حیات خود ادامه دهد.
در نشست امروز، محسن قضاتلو، مدیرعامل سازمان پسماند شهرداری تهران از تجربه تصمیمهای لحظهای و شجاعانهای گفت که در آن روزها گرفته شد؛ تصمیمهایی که شاید در ظاهر کوچک، اما در واقع تعیینکنندهی تداوم حیات شهر بودند.
او از تغییر ساعت کار نیروها، فراخوان رانندگان و سازماندهی مجدد عملیات جمعآوری و تخلیه آوار گفت. از آوارهایی که نه تنها سنگین، بلکه گاهی حامل جان انسانها بودند. از تیمهایی که با تمام تمرکز، بدون توقف، ماشینآلات را جابهجا میکردند تا موشک به تجهیزات حیاتی اصابت نکند و ظرفیت خدمات شهری از بین نرود.
قضاتلو توضیح داد که در هر نقطه اصابت، ناظر مستقر میشد و مکانهای نزدیک برای تخلیه اضطراری تعیین میگردید. این سطح از عملگرایی و مدیریت میدانی، از جنس تجربهای است که نه در کتابها، بلکه در دل بحران شکل میگیرد.
او گفت: «باور داشتیم جنگ مدتدار خواهد بود، بنابراین رانندگان را تا چند لایه جایگزین کردیم تا هیچگاه چرخ عملیات متوقف نشود.»
همین نگرش باعث شد میلیاردها تومان از ماشینآلات شهری از خطر نابودی در امان بماند.
پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، او میهمان سازمان پسماند کلانشهرهای کشور در اصفهان شد تا انتقال تجربه انجام دهد؛ تجربهای که بهروشنی نشان داد مدیریت شهری در بحران، نیازمند پیشبینی، تصمیمگیری سریع و انعطافپذیری سازمانی است.
از نگاه من، آنچه امروز شنیدم، فقط گزارش یک عملیات نبود. روایت یک نوع تفکر بود تفکری که ارزش تصمیمهایش در فشار و بحران شکل گرفته و نباید به چند بند گزارش تقلیل پیدا کند.
جنگ ۱۲ روزه، تیم خدمات شهری تهران را به میدان آزمونی بزرگ کشاند؛ آزمونی که نتیجهاش نشان داد مدیریت در بحران، نه فقط ممکن، بلکه قابل انتقال و الهامبخش است.
امید دارم روزی برسد که از مرز گزارش عبور کنیم و قصهی این مدیران سختکوش، گاه زمخت اما مؤمن به کار، را آنچنان که شایسته است روایت کنیم.
قصهای که میتواند برای تمام کلانشهرهای دنیا، بهویژه در مواجهه با بحرانهایی چون زلزله، چراغ راهی باشد برای ادارهی شهری که هیچگاه از تپش نمیافتد.
علی نیکبخت مستندساز
30 مهرماه 1404
نظر شما