به گزارش حیات، خود را ببرید در آرامش روز پنجشنبه، ۲۲ خرداد و کمی درباره «نسل جدید پاسداران انقلاب اسلامی» تامل کنید. به نظر میرسد در ذهن جامعه ایرانی نسل جدید نیروهای سپاه با چهرههایی چون شهید «محسن حججی» و شهید «محمد بلباسی» گره خورده است؛ نسلی که با تکیه بر تجربه فرماندهان میداندیده، پا به عرصه نبرد در فراسوی مرزها نهاد و گویی هیچگاه بازنگشت. اگر نسل نخست سپاه در دهه ۶۰ هویت خود را از تجربه مستقیم جنگ تحمیلی میگرفت، نسل امروز در متن یک «زیست جهادی» ادامهدهنده مسیر آنهاست، بیآنکه جنگ را زیست کرده باشد.
آنچه تصور عمومی از نسل جدید سپاهیان بود اما از ۲۳ خرداد تغییری بنیادی کرد و آزمون واقعی این نسل در جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران رقم خورد؛ روزی که اغلب فرماندهان باتجربه به طور همزمان هدف حملات تروریستی قرار گرفتند و شهید شدند و انتظار میرفت بدنه نیروهای مسلح دچار سردرگمی شود اما معادله به گونهای دیگر پیش رفت؛ چهرههای ناشناختهای به میدان آمدند و الگوی جدیدی از جنگ را نمایان کردند؛ چهرههایی که موشک شلیک میکردند اما به همان اندازه به تصویر رسانهای آن موشک میاندیشیدند، در عملیات پدافندی نقش داشتند اما همزمان تصویر آفندی برجا میگذاشتند، میدان را میچرخاندند و رسانه را مدیریت میکردند، در فضای سایبری میجنگیدند و جنگ روانی را به خدمت میدان میگرفتند.
جنگ اخیر نشان داد نسل جدید سپاه نهتنها آمادگی جانشینی فرماندهان پیشکسوت را دارد، بلکه با الگویی متفاوت و ترکیبی، قادر است سازمان رزم سپاه را وارد مرحلهای تازه کند. این گزارش درصدد پرداخت به این پرسش است: نسل جدید سپاه چه ویژگیهایی دارد و چگونه توانست در نخستین آزمون بزرگ خود موفق شود؟
ترکیب باور، دانش و جسارت
نسل جدید سپاه در کنار نسل قدیمی و جنگآموخته دفاع مقدس، هم نسبت به تدین و ایمان اهتمام داشته و هم جنگ و جنگاوری را با فرمتها و متدهای روز و تجهیزات مدرن آموخته است اما نسل جدید سپاه که تربیت شده نسل اول است، دارای چه ویژگیهایی است؟
ایمان و باور عمیق: همچون نسل ابتدای انقلاب، این نسل نیز ریشههای خود را در باورهای اعتقادی و آرمانگرایانه جستوجو میکند.
تسلط بر فناوریهای نوین جنگی: این نسل با موشکهای هوشمند، پهپادها و فضای سایبری و هوش مصنوعی مأنوس است و کار با تجهیزات نسل جدید را بخشی از زیست روزمره خود میداند.
جامعنگری و آرمانگرایی واقعگرا: این نسل در عین وفاداری به آرمانهای انقلاب، جهان را پیچیدهتر میبیند. نگاه آنان صرفاً پدافندی نیست، بلکه با رویکرد آفندی به تغییر معادلات میاندیشند.
غربشناسی و پیوند با دانش: بسیاری از نیروهای این نسل در دانشگاهها رشد کردهاند و با مطالعه و آشنایی با ادبیات غرب به درک عمیقتری از دشمن دست یافتهاند.
تکیه بر تجربه پیشینیان: هرچند خود در دفاع مقدس حاضر نبودند اما سرمایه تجربی نسلهای قبلی را از طریق روایتها و آموزشهای مستقیم با خود حمل میکنند.
جرأت تغییر و خلاقیت سازمانی: از ساختارهای دستوپاگیر گریزانند و در میدان، به ابتکار فردی و جمعی تکیه میکنند.
اعتمادبهنفس و مسؤولیتپذیری: این نیروها خود را موظف به حل مساله میدانند، نه گرفتار شدن در ساختارهای سلب. آنان از سالها قبل خود را در میدانهای نبرد آینده تصویر کرده بودند.
به طور کلی این نسل آمیزهای از ایمان، دانش، تجربه غیرمستقیم و خلاقیت است که به آنان جرأت رهبری سازمان رزم در شرایط غیرمنتظره را داده است. اگر موشک «شهاب ۳» در سال ۱۳۸۲ به سازمان رزم سپاه اضافه شد، یعنی سپاه از همان سال خود را برای رویارویی با رژیم صهیونیستی آماده کرده است. این مساله به طور ناخواسته این باور را در نسل جدید سپاه شکل داده که به «فردا فکر کند» و حالت «آفندی» داشته باشد.
نسل جدید در آیینه مقایسه با نسل اول سپاه
اگر بخواهیم جایگاه نسل جدید سپاه را درک کنیم، ناگزیر باید آن را در نسبت با نسل نخست بسنجیم؛ نسلی که در آتش جنگ تحمیلی شکل گرفت و هویت سازمانی سپاه را تثبیت کرد.
شباهتها:
- هر دو نسل برآمده از باورهای عمیق انقلابی هستند و پیوند با آرمانهای امام و رهبری، همچنان ستون هویتی است.
- روحیه ایثار و حضور داوطلبانه در میدان همچنان برجسته است. جوانان امروز همانقدر داوطلبانه وارد کارزار میشوند که رزمندگان دهه ۶۰.
- پیوستگی نسلی وجود دارد؛ بسیاری از جوانان امروز خود شاگردان میدانی و فکری فرماندهان دفاع مقدسند.
تفاوتها:
قبل از ورود به بحث تفاوتها باید این مهم را دانست که این نسل جدید، تربیتیافته نسل اول هستند. در واقع تمایزات آنها حاصل فهم فرماندهان نسل اول نسبت به الزامات نسل جدید است.
- نسل قدیمی سپاه در فضای دفاعی و پدافندی شکل گرفت؛ آنان مأموریت اصلی را حفظ سرزمین میدانستند. در مقابل، نسل جدید نگاه آفندی دارد و به تغییر وضع موجود به سود ایران و مقاومت میاندیشد.
- نسل پیشین درگیر جنگ سخت و کلاسیک بود، نسل جدید جنگ را ترکیبی میبیند؛ همزمان رسانهای، سایبری، موشکی و میدانی.
- نسل قدیمی به فرماندهان متکی بود و ساختار عمودی داشت، نسل جدید با خلاقیت فردی و ابتکار میدانی شناخته میشود؛ در نبود فرمانده، میدان را به دست میگیرند و این در سوریه، عراق و اخیراً در جنگ ۱۲ روزه به وضوح دیده شد.
- نسل قدیمی سپاه با گفتمان مقاومت منطقهای شناخته میشد اما نسل جدید در پی بسط مقاومت در جهان است.
نسل جدید در حالی که همچنان ریشه در آرمانهای نسل اول دارد اما از منطق «پدافندی» عبور کرده و به نسل «آفندی، خلاق و ترکیبی» بدل شده است؛ نسلی که جنگ را فقط برای بقا نمیخواهد، بلکه برای تغییر معادلات منطقهای به میدان آمده است. نرگس باجغلی، استاد دانشگاه «جان هاپکینگز» در مقاله بسیار مهمی در مجله آمریکایی «فارن پالیسی» نوشت: «نسلی جوانتر در سپاه پا به عرصه گذاشته است؛ نسلی که نه در دفاع، بلکه در تهاجم شکل گرفته است. برخی از این نیروهای جوان که اکنون در دهه چهارم زندگی خود هستند، آمادهاند مسؤولیتهای رهبری را به دست بگیرند. این نسل جدید با پهپاد، موشک و جنگ سایبری آموزش دیدهاند؛ در نبردهای سوریه حضور مستقیم داشتهاند و در سازماندهی شبهنظامیان در عراق نقش ایفا کردهاند. امروز این نسل در حال صعود در ساختار سپاه، درگیری را نهتنها اجتنابناپذیر، بلکه سودمند میداند. برای آنها، بازدارندگی فقط به معنای بقا نیست، بلکه مساله موقعیت منطقهای، غرور ملی و احیای حاکمیت است. حملات ماه ژوئن، همراه با پاسخ محدود اما هدفمند ایران، این نسل جدید را جسورتر کرده است. آنها معتقدند خویشتنداری در ۲ دهه گذشته - بویژه پایبندی اشتباهآمیز به توافق هستهای ۲۰۱۵- تنها موجب حملات بیشتر شده است. این واقعیت که اسرائیل توانست تا این حد به خاک ایران ضربه بزند، استدلال آنها را تقویت کرده: ایران به یک بازدارندگی واقعی نیاز دارد و آن را باید فوراً ایجاد کند».
حضور میدانی برای تغییر معادله
تا پیش از جنگ ۱۲ روزه، نسل جدید سپاه در کنار فرماندهی قرار داشت. آنها در میدان حاضر بودند اما در سایه نسل اول عمل میکردند؛ منطقی هم بود. نسل اول که تعدادی از آنها همچنان فرماندهی ارشد سپاه را بر عهده دارند، نسل طلایی سپاه هستند؛ نسلی که ایران را با وجود نبود تجهیزات، در مقابل تهاجم دهها کشور حفظ کردند.
با این حال جنگ ۱۲ روزه، نخستین صحنهای بود که در آن، نسل جدید نه به عنوان «پشتیبان»، بلکه به عنوان «پیشبرنده میدان» ظاهر شد. برخلاف تصویرسازیها، نسل جدید منفعل نماند؛ آنان در لحظه غیبت فرماندهان ارشد، میدان را به دست گرفتند و مشهود است جنگ فقط با موشک و پهپاد پیش نرفت. جوانان سپاه، همزمان جنگ سایبری، رسانهای و روانی را نیز فعال کردند. انتشار هدفمند فیلم شلیک موشک، همراه با تولید محتوا و هدایت افکار عمومی، نشان داد این نسل، سواد رسانهای و سایبری بالایی نیز دارد.
یکی از ویژگیهای بارز این نسل، آمادگی ذهنی برای فرماندهی بود. آنها از سالها قبل و به واسطه تدبیر و هوشمندی فرماندهان نسل اول، خود را در جایگاه فرمانده تصویر کرده بودند، به همین دلیل در بحران، دچار سردرگمی نشدند، هرچند ضعفها را پنهان نمیکنند و به پذیرش آسیبها تن میدهند و آن را فرصتی برای رشد میدانند. همین ویژگی باعث شد پس از حمله رژیم صهیونیستی، سریعاً خود را بازسازی کنند. اسرائیل انتظار داشت با حذف فرماندهان ارشد، سپاه دچار سردرگمی شود اما نسل جدید در کنار فرماندهان جدید نسل اول، با حضور فعال، معادله جنگ را به سود ایران تغییر داد. این نسل، نهتنها توانست عملیات را ادامه دهد، بلکه با تاکتیکهای جدید جنگی، دشمن را سردرگم کرد، همچنین مدیریت صحنه رسانهای و روانی را نیز در دست گرفت.
بسیاری از ناظران خارجی اذعان کردند «نسل جدید سپاه» از نظر تاکتیکی، رسانهای و فناورانه، یک گام جلوتر از پیشبینیهای اسرائیل عمل کرد. این نسل سالها بر آزادسازی قدس به عنوان امر امکانپذیر تأکید میکرد اما توسط جریانهای بیرونی سازشخواه سرکوب میشد. جنگ ۱۲ روزه، جنگ تغییر معادلهها بود. جریانهایی که حل معادله را تنها در پذیرش قدرت برتری به نام آمریکا میدیدند و نیروهای انقلابی را نادیده میگرفتند، حالا شکست خوردهاند و میدان برای کنشگری نیروهای انقلابی فراهم شده است. بیژن عبدالکریمی، در سمینار «خار و میخک، بازخوانی روایت یحیی سنوار از محور مقاومت» میگوید: «امروز در جهان نیرویی وجود ندارد که با مناسبات ناعادلانه جهان کنونی که خود را در غزه بخوبی آشکار کرد به مبارزه برخیزد. امروز چهگوارایی نداریم که از آرژانتین به کوبا و از کوبا به بولیوی و از بولیوی به الجزایر برود و علیه استعمار بجنگد. نیروی نفی در جهان وجود ندارد. تنها نیروی نفی همین نیروهایی هستند که روشنفکران ما آنها را تروریست دانستهاند؛ سپاه پاسداران ما، بچههای بسیج ما، شیعیان حوثی، حزبالله لبنان، حماس و حشدالشعبی. فکر نکنید برای توجیه وضع موجود آمدهام. من صحنه دیگری را ترسیم میکنم و راجع به ایران حرف نمیزنم. حکومتها میآیند و میروند ولی من درباره شأن روشنفکر ایرانی حرف میزنم».
یکی از بزرگترین نقدها به نسل جوان سپاه این بود که «جنگ را ندیدهاند»، تجربه قدسی دفاع مقدس را لمس نکردهاند، بنابراین صلاحیت فرماندهی ندارند. این گزاره، سالها بهانهای بود برای کنار نگهداشتن آنان از سطح عالی مدیریت اما جنگ ۱۲ روزه، این معادله را به کلی دگرگون کرد.
جنگی که جوانان سپاه در ۱۲ روز دیدند، شاید به تعبیری مدرنترین جنگی باشد که بشر تاکنون به خود دیده است. نسلهای جوان سپاه که ۸ سال دفاع مقدس را ندیدهاند، توانستند تجربه گرانی از این جنگ مدرن ۱۲ روزه کسب کنند. به عبارتی آنها یکشبه به فرماندهانی بزرگ و باتجربه تبدیل شدند. قطعا بخش مهمی از پیروزی در جنگ ۱۲ روزه، نتیجه جنگاوری همین جوانان سپاه بود.
از حاشیه به متن
در روزهای آغازین حمله رژیم صهیونیستی، بسیاری گمان میکردند بدنه سپاه بدون فرماندهان ارشد فرومیپاشد اما اتفاق برعکس رخ داد: نیروهای جوان، به سرعت وارد میدان شدند، تاکتیکها را طراحی کردند و نبرد را پیش بردند. آنچه در ابتدا «خلأ فرماندهی» تصور میشد، به فرصتی بدل شد برای نسل جدید تا توان عملیاتی و مدیریتی خود را به رخ بکشد. البته انتصاب فرماندهان جدید که از همان نسل جوان دفاع مقدس ۸ ساله بودند، باعث تحکیم ساختار سپاه شد. فرماندهی جدید نیز هوشمندانه عمل کرد. در واقع حضور نسل جدید سپاه، با تدبیر فرماندهان جدید میسر شد.
ویژگی دیگر این نسل، توان بسیج اجتماعی بود. در دل جنگ، آنان نهتنها میدان نظامی را مدیریت کردند، بلکه با پیامها، تصاویر و روایتهای رسانهای توانستند جامعه را پیرامون مقاومت منسجم کنند. در واقع جنگ ۱۲ روزه، برای نسل جوان سپاه همان نقشی را ایفا کرد که دفاع مقدس برای نسل اول داشت: یک آیین گذار؛ ورود به مرحلهای تازه که در آن مشروعیت، تجربه و اعتماد به دست آمد. اکنون دیگر بحث بر سر «آیا میتوانند؟» نیست، بلکه مساله این است که کِی فرماندهی را به طور کامل به دست خواهند گرفت. این مساله پیامی آشکار نیز به رژیم صهیونیستی دارد. در جریان ترورهای منطقهای و پس از شهادت سیدحسن نصرالله توسط رژیم صهیونیستی «سیانان» در گزارشی نوشت:
«نخستوزیر اسرائیل فرصتی را برای ساختاربندی مجدد بنیادی قدرت در خاورمیانه میبیند و احساس میکند حزبالله دچار زخم عمیقی شده است اما پیروزی کامل، دستنیافتنی است و آنهایی که چنین آرزویی میکنند در نهایت از کارشان احساس پشیمانی خواهند کرد». در گزارش «سیانان» آمده است: «تاریخ معاصر، صرفاً درسهای تلخی را برای رهبران اسرائیلی به همراه داشته است؛ برای آنهایی که با جاهطلبیهای خود به دنبال تغییرات ساختاری و بنیادی در لبنان و به طور کلی خاورمیانه هستند». این رسانه آمریکایی با ارائه شواهد و وقایع تاریخی برای این استدلال خود مینویسد: «تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق به رهبری آمریکا درسی از تکبر و اعتمادبهنفس کاذب را ارائه میدهد. با فروپاشی ارتش عراق و حرکت نیروهای آمریکایی به سمت بغداد، دولت بوش - رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا - این خیال را در سر داشت که سقوط صدام منجر به سرنگونی دولت تهران و دمشق نیز میشود و به اصطلاح دموکراسیهای لیبرال در منطقه شکوفا خواهند شد».
اگر نسل اول سپاه، نماد ایستادگی در دفاع مقدس بود، نسل جدید را میتوان نماد ابتکار، جسارت و آیندهسازی دانست. آنان نه فقط در میدان جنگ، بلکه در عرصههای حکمرانی، کشورداری، فناوری، صنایع و حتی سیاستگذاری امنیتی، ردپای تازهای از خود بر جا گذاشتهاند.
وقتی در میدان نبرد باشند، نظم امنیتی منطقه به هم میریزد و وقتی وارد صنایع دفاعی شوند، پروژههای سنگین به ثمر میرسد. نمونه بارز آن ساخت شناورهای کلاس شهید سلیمانی توسط نیروی دریایی سپاه بود؛ پروژهای که میانگین سنی طراحان و مجریانش زیر ۳۵ سال بود.
نسلی فراتر از سلاح
نسل جدید سپاه فقط کاربر تجهیزات نیست؛ بلکه خالق فناوریهای جدید است. در حوزه موشکی، بخش عمدهای از بدنه اصلی را نیروهای متولد دهه ۷۰ تشکیل میدهند؛ نسلی که توانسته سرعت توسعه سامانهها را دوچندان کند. این جوانان، برخلاف کسانی که ابزار را مقدس میدانستند، نگاه ابزاری به فناوری ندارند، بلکه آن را وسیلهای برای تحقق ایدههای بزرگتر میدانند؛ نسلی که فقط سرباز نیست، دانشجو، پژوهشگر، نویسنده و حتی کارآفرین هم هست. دانشگاه و بسیج برای آنان ۲ بال مکمل بوده است: «یکی دانش تخصصی را فراهم کرده، دیگری باور و انگیزه جهادی را». همین ترکیب است که آنان را از همنسلان خود در سایر بخشهای جامعه متمایز کرده است.
ویژگی مهم دیگر، توانایی در رهبری جمعی و شبکهای است. نسل جدید با شبکههای درونی و تعاملات افقی کار میکند. نسل جدید سپاه در قیاس با برخی گروههای اجتماعی دیگر که دچار تردید و تناقض در هویت هستند، تکلیفش با خودش روشن است. آنان باورهای عمیق دارند اما در عین حال اهل تجربه و آزمونند. از کاستیها نمیهراسند و ضعفها را پنهان نمیکنند، بلکه میکوشند آن را به فرصت رشد و نقطه قوت بدل کنند». این نسل نه در گذشته متوقف مانده و نه به حال بسنده میکند، آنان به وضوح آیندهنگرند و این همان نقطهای است که میتواند توازن قوا در منطقه را دگرگون کند.
سردار سپهبد شهید حسین سلامی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حضور رهبر انقلاب اسلامی در دانشگاه امام حسین، نسل جدید سپاه را چنین توصیف میکند: «دشمنان میدانند اقدامات خباثتآمیز آنان در احتکارگری دانش و کمیابی ساختگی آن و برنامههایی همچون برنامه ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد نمیتواند خللی در عزم فرزندانتان در این مرزشکنی به وجود آورد، چون سپاه، جهاد علمی را به عنوان یکی از آیینهای نبرد خود برگزیده است. بخش مهمی از مأموریت دانشگاههای سپاه، بویژه دانشگاه حضرت امام حسین علیهالسلام، تربیت افسران خردمند، دانا، شجاع و فروزان از شعلههای ایمان، توانا در امر رسالتهای انقلابی و ثابتقدم و مستحکم در میدان مواجهههای بزرگ، آموزشی کردن مبانی و اصول نظریه مقاومت فعال، اقتصاد مقاومتی، معارف دفاعمقدس، کاهش آسیبهای اجتماعی، جلوگیری از تقریب محیط مجازی با واقعی، حرکت پیشدستانه و مستمر در علوم پایه و بنیادی و نیز گسترش کیفی و کمی فناوریهای نرم و رسانهای است».
جهادیهایی که جنگ ترکیبی میدانند
اگر دفاعمقدس، مدرسه جنگ کلاسیک برای نسل اول سپاه بود، جنگ ترکیبی اکنون مدرسه نسل جدید است؛ نسلی که همزمان باید در جغرافیای واقعی بجنگد و در جغرافیای رسانهای روایتسازی کند. در ادبیات غربی، جنگ ترکیبی بیشتر بر لایههای امنیتی، رسانهای، اقتصادی، فیکنیوز و مهندسی اعتماد اجتماعی متمرکز است. در سپاه نیز این مفهوم وسعت یافته، هرچند که به نظر میرسد ساختارمند نشده است. جنگ اخیر، جنگ فیکنیوزها نیز بود. بمبها به دنبال فروپاشی اجتماعی بودند و پهپادها، روایتسازی میکردند. تصوری که هنوز در دشمن از بین نرفته و در تلاش است کشور را دچار هرجومرج کند اما این مساله سمت دیگری هم دارد: آیا ما میتوانیم با قدرت اقناع افکار عمومی و فعالکردن روایتهای رسانهای بازدارندگی ایجاد کنیم؟
نسل جدید میداند تنها پیروزی در میدان کافی نیست؛ پیروزی زمانی کامل میشود که افکار عمومی نیز آن را لمس کند. از این رو، بخشی از انرژی آنان صرف جنگ روایتها میشود؛ جایی که اعتماد اجتماعی سرمایه اصلی است. جنگ ترکیبی برای نسل جدید صرفاً یک «تاکتیک» نیست، یک زیست جهانی است. آنان جنگ را فقط در میدان نمیبینند، بلکه آن را در همه سطوح زندگی اجتماعی و رسانهای تجربه میکنند. همین توانایی است که سپاه را در برابر دشمنی چون ناتو و رژیم صهیونیستی وارد سطحی تازه از رقابت کرده است.
ساختار سپاه و فرصتهای پیش روی نسل جوان
سپاه پاسداران امروز یک سازمان تکلایه و ساده نیست، بلکه ساختاری پیچیده، درهمتنیده و چندوجهی دارد که فرصتهای کمنظیری را در اختیار نیروهای جوان قرار میدهد. این ساختار، از ستاد مرکزی تا نیروهای تخصصی و بسیج، امکان میدهد نسل تازه بتواند در لایههای مختلف اثرگذار شود.ستاد سپاه، مجموعهای از بخشهای هماهنگکننده است که سیاستگذاری کلان و تقسیم کار را سامان میدهد. در کنار آن ۴ نیروی اصلی قرار دارند.
۱- نیروی هوافضا: موتور محرک فناوری موشکی و پهپادی که بخش بزرگی از آن در اختیار متخصصان دهه هفتادی است.
۲- نیروی قدس: جبهه خارجی سپاه که امکان تجربههای میدانی بینالمللی را به نیروهای جوان داده است.
۳- نیروی زمینی: تجربه مبارزه میدانی و خلاقیت فرماندهی را برای نیروهای جوان فراهم کرده است.
۴- نیروی دریایی: با عملیاتهای مستقیم و توسعه تجهیزات جدید، بستری نوین برای نسل تازه در رویارویی با آمریکا را فراهم کرده است.
۵- بسیج به مثابه دانشگاه اجتماعی: بسیج یکی از مهمترین پایگاههای پرورش نسل جوان سپاه است؛ شبکهای گسترده از پایگاههای محلی، دانشجویی، فرهنگی و حتی فضای مجازی که هم آموزش نظامی و هم تربیت اعتقادی را فراهم میکند که عرصهای برای تمرین مدیریت اجتماعی و فرهنگی است و به جوانان میدان داده در قالب گردانها و یگانهای مستقل نقشآفرینی کنند.
سپاه نهتنها مصرفکننده نیروهای دانشگاهی است، بلکه خود نیز دانشگاه و پژوهشکده دارد. این مراکز فرصتی فراهم کردهاند که جوانان در حوزههای مهندسی، فناوریهای نوین و علومانسانی تربیت شوند. پیوند دانشگاه با میدان عملیات، ویژگی منحصربهفردی برای آنان است.
از سوی دیگر قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا قرار دارد که فقط بازوی عمرانی یا اقتصادی نیست؛ اینها مدرسههای بزرگ مدیریت بحران و کارزار ملی هستند. جوانان سپاه از دل همین پروژهها توانستهاند درک پیچیدگیهای اقتصادی، عمرانی و فناورانه کشور را به دست آورند و مهارت مدیریت پروژههای کلان را تجربه کنند.
در نهایت سپاههای استانی نقشآفرینی میکنند. هر سپاه استانی، ترکیبی کوچک از کل سپاه است: نیروی زمینی، بسیج، اطلاعات، فرهنگی و سازندگی. این ساختار به نیروهای جوان امکان میدهد در سطح استانی تمامقد وارد عرصه مدیریت شوند؛ از فرماندهی گردانها تا برنامهریزی اجتماعی.
اگرچه این ساختار در نگاه نخست پراکنده و پیچیده به نظر میرسد اما در واقع فرصتی بزرگ برای رویش نسل جدید است، چرا که هر حوزهای - از جنگ سخت تا جنگ نرم، از سازندگی تا سایبری - جایگاهی برای بروز توانایی جوانان دارد. همین درهمتنیدگی و تکثر میدانها نسل تازه را همواره در معرض آزمون واقعی قرار داده است.
تهدیدها و چالشهای نفوذیها برای نسل جدید
هر نسلی در لحظه رویش، نه فقط با فرصتها، بلکه با تهدیدهایی نیز روبهرو است. نسل تازه سپاه هم از این قاعده مستثنا نیست. دشمنان و شبکههای نفوذی بخوبی دریافتهاند پویایی، ابتکار و جسارت این نسل میتواند معادلات آنان را بر هم زند، از همین رو تاکتیکهایی طراحی کردهاند تا انرژی این نیروها را مهار یا منحرف کنند.
نسل تازه سپاه به دلیل سرعت بالا، ابتکار زیاد و گاهی روحیه ریسکپذیر، ممکن است خطاهایی هم داشته باشد. دشمن با بزرگنمایی این خطاها تلاش میکند اعتماد عمومی به این نسل را زیر سوال ببرد، فضای روانی جامعه را علیه آنان شکل دهد و درونیترین سرمایه آنان، یعنی اعتماد به نفس و جسارت عمل را تضعیف کند.
یکی دیگر از جلوههای نفوذ این است که میکوشند نسل جوان را در برابر نسل پیشکسوت قرار دهند. روایتهایی مانند «اینها تجربه ندارند» یا «نسل قدیم کنار گذاشته شد» ابزارهایی برای ایجاد شکاف درونی است، در حالی که میدان جنگ ۱۲روزه نشان داد این نسل توانسته با نسل اول همافزایی کند و نشان دهد شکاف واقعی در کارزار دشمن است. ضمن اینکه نسل جدید در واقع محصول تربیت نسل اول است.
از همین جهت نسل تازه سپاه باید همزمان در ۲ جبهه بجنگد: جبهه بیرونی علیه دشمنان و تهدیدهای نظامی - ترکیبی و جبهه درونی علیه تاکتیکهای فرسایشی نفوذیها. هر چند تهدیدها و فشارها کم نیست اما واقعیت آن است که نسل تازه سپاه در برابر خود افقهای گشودهای از فرصتها دارد که میتواند آن را به نقطهای تعیینکننده در تاریخ سازمان رزم ایران بدل کند. حالا این نسل تجربه مستقیم جنگ ۱۲روزه را به عنوان سرمایهای واقعی با خود به همراه دارد. آنان دیگر صرفاً «نسل بیجنگ» نیستند. حالا شبکهای از اعتماد میان آنان و فرماندهی ارشد ایجاد شده است؛ اعتمادی که میتوان رگههای آن را در انتصابها و واگذاری مسؤولیتهای تازه مشاهده کرد.
برای نسل جدید، زیست دیجیتال فرصت است؛ این مساله به آنان امکان میدهد هم در «جنگ روایتها» دست بالا را داشته باشند و هم در عملیات ترکیبی، ترکیب سخت و نرم را همزمان مدیریت کنند. تغییر نسلی در فرماندهی، اکنون در آستانه تحقق است. این یعنی نسل تازه در آستانه ورود رسمی به لایههای بالای تصمیمسازی و فرماندهی قرار دارد. ساختار متکثر سپاه (نیروهای زمینی، هوافضا، دریایی، قدس، بسیج، قرارگاه سازندگی و سپاههای استانی) به خودی خود میدان وسیعی برای رشد و ارتقا فراهم میکند. گسترش جغرافیای مقاومت و همکاری نزدیک با گروههای منطقهای (حزبالله، انصارالله، حشدالشعبی و...) فرصت کمنظیر این نسل است. این نسل نهتنها مدافع سرزمین است، بلکه خود را بازیگر منطقهای و حتی جهانی میبیند.
جنگ ۱۲روزه نهتنها یک رویارویی نظامی، بلکه نقطه عطفی در تحول نسلی سپاه بود. نسلی که تا پیش از آن به «ندیدن جنگ» متهم میشد، در یک آزمون واقعی - در یک جنگ مدرن بیسابقه - توانست نشان دهد هم روحیه آرمانگرای دهه اول انقلاب را دارد و هم مهارتهای فناورانه و ترکیبی متناسب با میدان امروز را.
این نسل تازه به میدان آمده، در چند سطح تمایز خود را آشکار کرده است: «متدین و مومن است، بر اصول انقلاب ایستاده و با ادبیات و منطق نسل امروز سخن میگوید»، «از پدافند صرف عبور کرده و آفندی و تهاجمی میاندیشد»، «فناوری، رسانه، سایبر و دانشگاه را با رزم تلفیق کرده است»، «تعامل اجتماعی دارد، نقدپذیر است و شبکههای بسیج و دانشگاه را با هم پیوند میدهد» و «حالا به دلیل تجربه مستقیم نبرد، اعتماد فرماندهی ارشد را به دست آورده و در آستانه ورود به سطح فرماندهی کلان قرار دارد».
این تحول اما فقط یک تغییر نسلی ساده نیست، بلکه نشانهای است از اینکه سپاه در حال تولید الگویی تازه از فرماندهی است؛ الگویی که میتواند آینده رزم و حتی آینده حکمرانی را تحتتأثیر قرار دهد.
منبع؛ مشرق
نظر شما