به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، پنجم اردیبهشتماه سال 1363 روز وصال شهیدی است از تبار عالمان و روحانیان مبارز و یاران امام که پدر بزرگوارش استاد امام بود و خود در شاگردی مکتب روحالله با نثار خون، به حقیقت عرفان عاشقانه رسید. شهید آیتالله «مهدی شاهآبادی» که امام او را «استادزاده» خود نامید.
در خانواده علم و عرفان
شیخ مهدی شاهآبادی در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در خانوادۀ آیتالله العظمی میرزا محمدعلی شاهآبادی، از مادری به نام «بتول مطیعا» به دنیا آمد. تولد این کودک، همزمان با ایام سلطنت رضاشاه در ایران بود؛ سالهایی که به سرکوب دین و مذهب از سوی دستگاه سلطنت مشهور بود. خانهای که شیخ مهدی در آن به دنیا آمد، بیت فقیهی عالم و عارفی وارسته بود که در عین حال، از سیاست و برقراری احکام اسلامی در جامعه غافل نبود.
آیتالله العظمی شاهآبادی، در آن ایام از جملۀ علمای مبارزی بود که با سلطنت جور رضاشاه به مقابله برخاسته و اساساً چهرهای ضد ظلم بود. شیخ مهدی پس ازگذشت دو سال از فوت پدر، راهی شهر مقدس قم شد. او یک سال در قم اقامت کرد و سپس برای گذراندن دوره دبیرستان دوباره به تهران برگشت و در چهار ده ماه دوره دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند.
در سال 1332 ﻫ. ش و بعد از کودتای ننگین 28 مرداد برای نخستین بار دستگیر و زندانی و پس از مدت کوتاهی آزاد شد. در مهرماه همان سال دوباره راهی قم شد و به تحصیل در حوزه علمیه ادامه داد. او رسائل را از آیتالله مشکینی و مکاسب را از آیت الله ستوده و کفایةالاصول را از آیتالله مجتهدی آموخت.
در 25 سالگی دوره سطح به پایان رسید و در کلاس درس خارج فقه و اصول نشست. اساتیدش در درس خارج، حضرت امام (قده) و آیات عظام بروجردی، گلپایگانی و اراکی بودند. شیخ مهدی در درسهای حوزه پشتکار عجیبی داشت و بسیار پیش میآمد که او تمام شب را به مطالعه مشغول بود و بعضی از شبها استراحت او بیش از چهار ساعت نبود.
خود او در این زمینه میگوید: «با مختصر غذایی در ماه مبارک رمضان افطار میکردم و به مطالعه مینشستم و هنوز جابهجا نشده بودم که صدا میزدند و میگفتند، دیر شده و نزدیک اذان است. به سرعت چیزی میخوردم و به نماز مشغول میشدم. در چند سال متمادی در ایام تحصیل اتفاق نیفتاد که در شبانه روز بیش از چهار ساعت بخوابم؛ حتی پنج دقیقه هم نشد!»
در مسیر مبارزه
شب عاشورا مسجد روستای گیلان آکنده از جمعیت عزادار بود و سخنران جوانی برای آنها سخنرانی میکرد. پیش از این چند بار به او تذکر داده بودند که باید در منبر برای جناب اعلی حضرت! شاهنشاه آریامهر دعا کند، اما او بدون توجه به آن دستورها، هیچگاه برای شاه دعا نکرده بود.
ناگهان صدای چکمههایی، چشمها را متوجه درب مسجد کرد. رئیس پاسگاه به همراه چند تن از ژاندارمها وارد مسجد شدند و مستقیم به طرف منبر رفتند، ولی سخنران بیتوجه به آنها به سخنرانی خود ادامه داد. رئیس پاسگاه، وقتی به منبر رسید، با پرخاشگری سخن روحانی را قطع کرد و او را از منبر پایین کشید و به طرف پاسگاه برد.
در پاسگاه، رئیس رو به روحانی کرد و گفت: با آنکه چند بار به شما تذکر دادهایم، چرا به شخص اول مملکت جناب شاهنشاه دعا نمیکنید و از او تعریف نمیکنید! روحانی آزاده حجت الاسلام شیخ مهدی شاهآبادی با صدای بلند در جمع مردم و افراد پاسگاه جواب داد: «من نان امام زمان را نمیخورم که حلیم مشهدی عباس را هم بزنم!» فرمانده پاسگاه از این همه شجاعت و این جواب دندان شکن غرق در حیرت شد. جالبتر اینکه وقتی همسر فرمانده این پاسگاه از قضیه مطلع شد، مدتها با شوهرش قطع رابطه کرد.
شهید مهدی شاهآبادی، در سالهای ۵۲ تا ۵۷ در مجموع ۵ بار دستگیر شد و حدود یک سال و نیم را در زندان گذراند. به جز این، پنج ماه را نیز در تبعید گذراند.
در سنگر «مجلس»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز فعالیتهای اجرایی در سنگرهای فرهنگی و اجتماعی، وی از پذیرفتن مسئولیتها سرباز نمیزد و با قبول مسئولیتهای خطیر تلاش وافر داشت.
فعالیت در شکلگیری و راهاندازی کمیته انقلاب اسلامی تلاش در سنگر هدایت و ارشاد مردم و عضویت در هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز به همراه شهیدان بزرگوار: آیتالله مطهری، دکتر بهشتی، دکتر باهنر و دکتر مفتح بهعنوان یک عضو فعال، جلوههایی از تلاشهای خستگی ناپذیر او بود.
آیتالله شاهآبادی در آغاز دوره اول مجلس شورای اسلامی بهعنوان کاندیدای مشترک جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای اسلامی بود که با رای بالای مردم تهران به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و در طی ۴ سال خدمت در این سنگر، اثرات عمیقی از خود به جای گذاشت. ایشان در کمیسیون قضایی، یک عضو صاحب نظر فعال بود و در دوره دوم کسب ۵/۱ برابر بیشتر رای به نمایندگی مجلس انتخاب شد و همین دلیل بر افزایش محبوبیت او در بین مردم بود.
نمایندگی امام در بنیاد مستضعفان از سال ۱۳۵۹ از فعالیتهای خوب دیگر وی به شمار میرود و همواره میکوشید تا در امتثال اوامر امام و ارائه گزارش کار به محضر او، رهبری نظام را یاری دهد.
ما آماده این شهادتیم
در واپسین سخنرانیاش قبل از شهادت که در مقر لشکر ۲۵ کربلا ایراد نمود به نکته جالبی اشاره کرد که حاکی از عشق به شهادت در راه خدا بود. آنجا که گفت: «اگر شهادت، میتواند نظام توحیدیمان را حفظ کند؛ اگر شهادت میتواند دشمن را ذلیل کند؛ اگر شهادت میتواند تفکر و بینش اسلامیمان را به دنیا اعلام کند، ما آماده این شهادتیم.»
بالاخره در واپسین مرحله ای که آیتالله از مناطق جنگی جنوب بازدید میکرد، در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در اثر انفجار و اصابت ترکش در حالی که در جمع رزمندگان اسلام حضور داشت، شربت شیرین شهادت را نوشیده و با پرواز خونین و ملکوتی خویش به ملاء اعلی پیوست. تاریخ شهادت 1363/02/06 مصادف شد با شب شهادت امام موسی الکاظم (ع) تا با آن امام همام محشور شود.
پیام امام(ره) در سوگ «استادزاده»ی شهیدش
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إنا للَّه و إِنّاإلیه راجعون
با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزاده ی محترم، جناب حجت الاسلام، آقای آقا شیخ مهدی شاهآبادی، را به پیشگاه معظّم حضرت بقیة اللَّه، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض میکنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز، که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیم الشأن ایران، بویژه روحانیت عالیقدر، را سرفراز مینمایند.
این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاءاللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به اینجانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمیآیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود، و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاهآبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم.
روحاللَّه الموسوی الخمینی
نظر شما