به گزارش حیات، اینجا غزه است، اینجا خبرنگاران خبر شهادت را می نویسند. اینجا مادران جور دیگری بچههایشان را حمل میکنند، اینجا سرزمین خون و شهادت است.
اینجا غزه است، سرزمینی که همه چیزش بوی خون می دهد.
اینجا غزه است، تابوت کم میآید، لابهلای آوار گل سرخی جوانه میزند و می بینی که از اشک کودکان بی مادر گل می روید.
اینجا غزه است، جثه مردگان در کفن کوچک است، خیلی کوچک، آنقدر کوچک که گاهی سه ساله حسین را به یاد می آورد.
اینجا غزه است، واژههای بیگانه برای مردمانش حسابی آشنا است، انس گرفتهاند با آتش، موشک، مجروح، جوان، کودک و آخ از کودکان، کودکانی که زود پرنده میشوند و پرواز میکنند.
اینجا غزه است، سرزمینی که گهوارههایش قتلگاه کودکانش میشود و قنداقهای کودکان کفن و طنین ضجه مادران به غم نشسته در همه جا شنیده میشود، صدای وحشیانه زوزه موشک که بلند میشود بلافاصله بعد از آن مادر و مادرانی برای کودکانشان ضجه میزند.
اینجا غزه است، سرزمینی که جغرافیایی کوچک دارد با مردمانی با قامتهای همیشه ایستاده که مقاومتشان که تاب آوریشان که ایستادنهایشان تا همیشه در تاریخ تکرار و مانا خواهد شد، ایستادن برای بازپس گرفتن حق.
اینجا غزه است، حرفها بوی شهادت میدهد، بوی ایستادن و اشکها شورتر از همیشه میشوند.
اینجا غزه است، آب را قطع میکنند، برق را قطع میکنند، مراکز درمانی را بمباران میکنند و کار را سخت میکنند، سخت و سخت و سخت. آذوقه نیست، آب نیست، ملزومات بهداشتی نیست اما تا چشم کار میکند ایستادن و مقاومت هست.
بله غزه شعر است، شعری با سرهای بریده و بیتهای قطعه قطعه، اینجا لالایی و مرثیه مادران یکی میشود و مادران برای بچههایشان طور دیگری مادری میکنند و جگرگوشههایشان را به گونهای دیگر در آغوش میکشند، اینجا مادران جور دیگری بچههایشان را حمل میکنند، روزی که دردانههایشان در وجودشان ریشه میاندازند و روزی که میخواهند به دست خاک سرد بسپارند.
نظر شما