کد خبر 240035
۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۱

گزارش «حیات» از ولادت امام عاشورائیان؛

باغ کرامت است گلوی تو یا حسین (ع) ...

باغ کرامت است گلوی تو یا حسین (ع) ...

شهید سیدمرتضی آوینی، راوی خون نگار فتح، در روایت عاشورایی خود می‌نویسد: «اگر حسین (ع) نبود خورشید سرد می‌شد و دیگر در آفاق جاودانه‌ی شب، نشانی از خورشید باقی نمی‌ماند. حسین، چشمه خورشید است...»

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، سوم شعبان، روز میلاد خون خدا و بزرگ وارث وحی و پاسدار حقیقت عبودیت و آزادگی است. روز میلاد حسین بن علی(ع) که نامش پرچم دودمان عشق است و خونش مطلع‌الشمس شهادت در افق تشریق سر خلقت انسان که تا همیشه حرمت از این نام و این خون یافته است.

تربیت در دامن وحی

امام حسین (ع) فرزند دوم امیرمومنان حضرت علی بن ابیطالب (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) دخت مکرمه رسول اکرم(ص) است؛ امام سوم شیعیان و برادر کوچک‌تر امام حسن (ع) است که پس از ایشان به امامت رسیدند. ایشان از خاندان بنی هاشم و از قبیله قریش است و حضرت زینب (س) و ام کلثوم، خواهران آن حضرت هستند که مادرشان ام ابیها (س) است.

کنیه حسین بن علی (ع)، «ابوعبدالله» است که در بین عموم مردم «اباعبدالله» خوانده می‌شود. ابوعلی، ابوالشهداء (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیه‌های او است. ایشان القاب فراوانی مانند سید شباب أهل الجنة (سرور جوانان اهل بهشت) ، زکیّ، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاة اللّه هم دارند. 

ای نام تو کلید نجاتِ جهان، حسین ...!

حسین بن علی (ع) در سوم شعبان در مدینه به دنیا آمد و بنابر قول مشهور و به روایت مورخانی چون یعقوبی، تولد آن حضرت در سال چهارم قمری بوده است. با این حال برخی از جمله محدث نامدار جناب کلینی در کتاب شریف الکافی، تولد ایشان را در سال سوم قمری دانسته‌اند. 

چون خبر ولادت آن بزرگوار به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسید، به خانه امیرالمومنین (ع ) و فاطمه رفت و فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه‌ای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت. به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش، امین وحی الهی، جبرئیل، فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) که به عربی (حسین) خوانده می‌شود نام بگذار. چون علی برای تو بسان هارون برای موسی بن عمران است، جز آنکه تو خاتم پیغمبران هست.

و به این ترتیب نام پرعظمت «حسین» از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برایش کشت، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر فرزندش به عنوان عقیقه نقره صدقه داد.

در گزارش‌های تاریخی شیعه، از جمله جناب مفید در الارشاد و منابع اهل سنت آمده است که پیامبر هنگام تولد او گریست و از شهادتش خبر داد. 

نقل شده است که امّ فضل همسر عباس بن عبدالمطلب خواب دید که قطعه‌ای از بدن پیامبر در دامن او (ام فضل) گذاشته شد و پیامبر در تعبیر خوابش گفت که فاطمه پسری به دنیا خواهد آورد و تو دایه او خواهی بود و از همین رو وقتی حسین (ع) متولد شد، ام فضل دایگی‌اش را بر عهده گرفت. 

ای گلویت بوسه‌گاه رَحمةٌ لِلعالَمین

 امام حسین (ع) شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد، و آنگاه که رسول خدا (ص) چشم از جهان فروبست و چندی بعد مادر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) هم به ختم‌المرسلین پیوست و آسمانی شد، مدت سی سال با پدر زیست.

پیامبر امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را بسیار دوست می‌داشت. انس بن مالک روایت می‌کند: رسول گرامی اسلام همیشه حسن (ع) و حسین (ع) را به سینه می‌فشرد، آنها را می‌بویید و می‌بوسید؛ موضوعی که مردم مدینه بارها و بارها شاهد آن بودند.

 و بارها مانند این روایت را از پیامبر خدا (ص) شنیده بودند که می‌فرمود: «حسن (ع) و حسین (ع) فرزندان من هستند، هر کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست داشته ،خدا را دوست دارد و هر که خدا را دوست داشته وارد بهشت می‌شود و هر کس آنها را بد بدارد، مرا بد داشته و هر که مرا بد داشته، خدا را بد داشته و هر که خدا را بد بدارد، وارد جهنم می‌شود»

ابوهریره  اعتراف می‌کند که «رسول خدا (ص) را دیدم که امامین (ع) را بر شانه‌های خویش نشانده بود و به سوی ما می‌آمد وقتی به ما رسید فرمود: هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است.»

نقل شده امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در حالی که خردسال بودند، در مجلس رسول خدا (ص) و یارانش حاضر می‌شدند و از سر و دوش ایشان بالا می‌رفتند، پیامبر خدا(ص) هم به آنان ابراز محبت می‌کردند و گاهی سرشان را برای آنان پایین می‌آورد و گاهی آنان را می‌گرفت و می‌بوسید...

گاهی هم رسول خدا در منزل در حالی که حسن و حسین بر پشتش سوار بودند، بر دست و پاهای خود راه می‌رفت و می‌فرمود: «مرکب شما نیکو مرکبی است و شما نیز نیکو سوارانی هستید.» 

علاقه آن حضرت به این دو نوه عزیز و محبوبش بدان حد بود که با ورودشان به مسجد، گاه خطبه‌اش را ناتمام می‌گذاشت و از منبر پایین می‌آمد و به استقبال آنان می‌رفت و آنان را در آغوش می‌کشید.

یعلی عامری نقل کرده که: «با پیامبر(ص) در پی دعوتی، به مهمانی می‌رفتیم. رسول خدا جلوتر از ما حرکت می‌کرد در راه، حسین (ع) را دیدیم که با پسر بچّه‌ها، مشغول بازی بود. پیامبر(ص) او را دید و در حضور مردم دوید تا او را بگیرد؛ امّا حسین به این سو و آن سو می‌گریخت. رسول الله (ص) هم او را می‌خنداند تا آنکه او را گرفت. پیامبر یک دستش را پشت‌سر حسین (ع) و دست دیگرش را زیر چانه او گذاشت و وی را بوسید و فرمود: «حسین، از من است و من، از حسینم. خدا دوست بدارد هر کس را که دوستدار حسین است! حسین(ع)، سبطی از اسباط - نواده‌ای از نوادگان است».

تاکیدات مکرر و بی‌شمار نقل شده از آن مفخر عالمیان (ص) در هر موقع و مناسبت بر تکریم مقام این دو نوگل بوستان رسالت و اشارات‌شان بر ملازمه‌ی محبت رسول خدا و حب این دو سبط عزیزشان(ع)، نشان از ترسیم افقی برای همه تاریخ و برای آیندگان دارد تا تداوم مسیر و مکتب وحی را در امانت امامت، نشان‌گذاری کند.

همراه بردن حسن و حسین(ع) در ماجرای مباهله با نصارای نجران و در حدیث کساء در همین پیوند، معنی‌دار می‌شود. سر اینکه امیرمومنان، آن دو بزرگ را نه فرزند خود که فرزند پیامبر(ص) می‌شمرد و بر حفظ جان آنان در جنگ‌های دوران خود آنهمه اصرار و تاکید داشت، در همین حقیقت نهفته بود. یکی دیگر از اختصاصات ممتاز این دو دردانه جان رسول رَحمةٌ لِلعالَمین که بزرگانی چون شیخ مفید در الارشاد، ابن شهرآشوب در المناقب و طبرسی در الاحتجاج نقل کرده‌اند، بیعت گرفتن آن حضرت با دو پاره‌ی تن خود بر اسلام است که با کسی در این سن جز آن دو بیعت نفرمودند.

باغ کرامت است گلوی تو یا حسین (ع) ...

فرزند غدیر، همراه غربت سقیفه، همپای آفتاب عدالت و عرفان

حسین بن علی(ع) همچون برادرش حضرت مجتبی (ع) در دوران غربت و مظلومیت مادر، آن غریب مدینه و پاره تن وحی خدا، همسفر بیت‌الاحزان اشک‌ها و ناله‌های فراق مادر است و شاهد در سوخته، پهلوی شکسته، میخ فرورفته، زخم تازیانه و غلاف شمشیر شقاوت بر تن پاک یادگار «خلق عظیم» و ریسمان بر گردن پدر بود و در نهایت در تشییع غربت آلود شبانه مادر بزرگوارشان و سپس همراه و در کنار 25 سال خانه نشینی و تنهایی پدر والامقام‌شان حضرت علی (ع)، خورشید غدیر بود.

آنگاه که دوران حاکمیت بدعت و انحراف، به سر می‌رسد و تنهاترین تنهای روزگار، با بیعت انبوه مردمان، بر مسند حق نشست، امام حسین (ع) را همه جا پا به پای «عدل مجسم» در نبرد با ناکثین، قاسطین و مارقین، شمشیر حیدر کرار برابر فتنه جمل و صفین و نهروانش می‌بینیم.  ایشان در تمام این حوادث در صف اوّل یاران پدر بزرگوارش، برای برطرف ساختن مشکلات سیاسی، اجتماعی و نظامیِ دولتِ نوپای علوی تلاش می‌کردند.

برای مثال در آغاز جنگ صفّین وقتی سپاه معاویه شریعه فرات را به تصرّف خود درآورد و مانع دست یابی لشکریان علی (ع) به آب شد، سپاهیان آن حضرت در چندین نوبت برای گشودن آب راه به سپاهیان معاویه حمله کردند، ولی موفق به این کار نشدند. امام حسین (ع) چون آثار اندوه را در چهره پدر دید، همراه عده‌ای از سواران به سپاه معاویه حمله کرد و شریعه فرات را از تصرّف آنها خارج و غبار از چهره پدر برطرف ساخت.

شریک غربت سبط اکبر(ع)، چراغدار امامت در عصر «جعل» و «جهل»

از صلح امام حسن مجتبی(ع) به فاصله چندماه پس از شهادت مظلومانه امیرمومنان(ع) و استقرار بر مسند خلافت تا شهادت غریبانه آن حضرت با توطئه و ترفند معاویه، حدفاصل سال‌های 40 تا 50 هجری ده سال و از آغاز امامت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تا مرگ معاویه و آغاز حاکمیت یزید ملعون و شروع سیر وقایع منتهی به حادثه عظیم عاشورا نیز ده سال به طول انجامید و مجموعا دو دهه از حیات الهی سومین امام نور و فضیلت، یکی از اوراق زرین کارنامه معرفت افزایی و حکمت آفرینی امامت شیعه را شکل بخشیده است.

آن حضرت در این دوران بیست ساله و به‌خصوص پس از شهادت سبط اکبر و برادر بزرگ و بزرگوارش و به‌مجرد احراز مقام الهی و معنوی امامت، تمامی سعی خود را مصروف در روشنگری، تبیین حقایق و معارف دینی، تفسیر احکام و آیات الهی، و زنده داشتن یاد و خاطره رسول خدا و امیرمومنان و در یک کلام، «احیاگری» کردند.

در این دوران سیاه، غبار فتنه بدعت و جعل و جهل با دستیاری دستگاه بدعت پراکنی و خرافه پروری و تحریف و تخریب و مسخ و وارونه سازی دین، صنعت جعل و تجارت حدیث و رواج اسرائیلیات و لعن و سب امیرمومنان (ع) بر منابر در سرتاسر قلمرو اسلامی و سرکوب و خفه کردن هر صدای معترض به ظلم و نفاق اموی، چنان آفتاب حقیقت را کدر ساخته و در ابرهای ابهام و تردید و ظلمت فروپوشانده بود که معیارهای تشخیص حق و باطل می‌رفت تا یکسره محو و مخدوش شود.

باغ کرامت است گلوی تو یا حسین (ع) ...

«الهیات نبوی» رودرروی «الهیات اموی»

در چنین شرایط بحران‌زده و بیمارگونه‌ای است که امام حسین (ع)، وارث آدم، پاسدار بزرگ مکتب و یادگار و یادآور عصر وحی و اتصال انسان با آسمان و عالم غیب، چون امانتداری امین، احیاگری را آغاز می‌کند و همچنان که جدش رسول خدا (ص) در عصر فترت، پیام آسمان را به زمین آورد، امام حسین (ع) نیز آن عهد فراموش شده و آن صدای خاموشی گرفته را بار دیگر زنده کرد و الهیات نبوی را برابر الهیات اموی برافراشت.

ایشان در همه خطبه‌ها و احادیث نورانی خویش، هم خود را بر آن نهاد که اصول و مبانی و محکمات معرفت اصیل دینی را روشن و بی‌خدشه و زلال از زبان سرچشمه وحی، بی‌واسطه بیان دارد و مردم و به‌ویژه نسلی که رسول خدا را به چشم ندیده بود، از ظلمت گمراهی و تردید و تحیر برهاند. این تباهی زدگی فکری و معرفتی بود که فاجعه‌ای به وسعت عاشورا آفرید و دست مردمی مدعی مسلمانی را به خون یگانه بازمانده‌ی روح دیانت و اصل اسلام و ایمان آلوده ساخت.

لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ و حَیرَةِ الضَّلالَةِ

در زیارت مشهور اربعین- که به تعبیر حضرت امام حسن عسکری(ع) یکی از علامات ایمان است- می‌خوانیم: «وبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ»: و خون قلبش را در راه تو نثار کرد تا بندگان تو را از حیرت گمراهی و جهالت رها سازد.

و سرانجام، عاشورا آخرین و درخشان‌ترین پرده از اعجاز امامت امام عشق بود. از آغاز این سفر کهکشانی که منظومه همه کرامت‌ها و فضیلت‌ها را در خود جمع آورده بود و دقیقا روز خروج امام از مدینه النبی و وداع با جد مطهرش رسول خدا(ص) و آغاز این سفر خونین و خداگونه، مقارن با سوم شعبان و روز ولادت آن حضرت نیز بود، تا عصر عاشورا و گودی قتلگاه، لحظه لحظه حیات الهی آن «شهیدالشهدا» و آن باب نجات امت، مصداق هدایت و نور است.

آنچنانکه رسول خدا(ص) در حدیثی شگفت می‌فرمایند: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»: حسین(ع) چراغ هدایت است و کشتی نجات و در حدیثی دیگر: «حسین منی و انا من حسین» و اینکه حسین از من است و من از حسینم؛ برای اهل بصیرت حامل معنایی ظریف هم هست که تداوم و بقای دین من در گرو خون حسین است.

سلام بر تو ای دلیل ذات خدا!

ابن ابی الثلج در تاریخ الائمه، یکی از القاب سیدالشهدا و ابی عبدالله الحسین(ع) را: «الدلیل علی ذات الله» عنوان کرده است و چه تعبیر شگفتی... جز حسین، خون خدا و خورشید جان هستی، چه کسی می‌توانست دلیلی بر ذات خدا باشد و خونش چراغ معرفت و ایمان به وحی و وحدانیت شود؟

در روز میلاد مقدس این بزرگ جلوه معشوق ازلی و لم یزلی با هم زمزمه کنیم:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن

وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین

وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن

وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین ...

باغ کرامت است گلوی تو یا حسین (ع) ...

باغ کرامت است گلوی تو یا حسین!

و اینجاست که یاد شعری از زنده یاد سیدحسن حسینی می‌افتیم در وصف امام عاشورائیان، حضرت عشق (ع):

آن روز بار دیگر

در گیر و دار حادثه‌ای مغموم

پیشانی بلند زمزمه‌ای ناب

در رکعت گلوی تو

ضربت خورد

و آفتاب نارس یک مفهوم

در خانقاه خون تو

کامل شد...

باغ کرامت است

گلوی تو

یا حسین!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha