کد خبر 237343
۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۱

از شهدا بیاموزیم:

شهید دیالمه و گستره ای به تمام زندگی

شهید دیالمه و گستره ای به تمام زندگی

برای وحیـد، دانشگاه، بازار، مهمانی، قطار و تاکسی فرقی نمیکرد؛ او هدفی داشت به گستره تمامی عرصه های زندگی.

به گزارش خبرنگار  فرهنگی حیات، کتاب «فهم زمانه» نوشته یعقوب توکلی است. شرکت چاپ و نشر «بین الملل» این زندگی‌نامه را روانه بازار کرده است. این اثر شما را با زندگی و روزگار شهید دکتر «عبدالحمید دیالمه» آشنا می‌کند.

کتاب فهم زمانه به زندگی شهید دکتر «حمید دیالمه» پرداخته است. این کتاب درباره زندگی و ایستادگی حمید دیالمه در برابر اندیشه‌های لیبرالی توصیف شده است. نویسنده سعی کرده تا یک جوان دانشگاهی از عمق جریان حق و باطل و شوق بی‌بدیل او برای احیای اندیشه‌های شیعی را به خواننده معرفی کند.

حمید دیالمه، یک جوان دانشگاهی با عقاید شیعی خالص بود که بدون گرایش به چپ و راست با طاغوت مبارزه کرد و از مخلوط‌شدن دین با هر «ایسم» دیگر جلوگیری کرد. از ویژگی‌های دیگری که از حمید دیالمه در کتاب حاضر ذکر شده، این مورد است که او کتاب‌خوانی قهار بود که سبب شد تا بر مکاتب مختلف تسلط داشته باشد. او مبارزی بود که خط قرمزش مکتب اهل‌بیت بود و عقلانیت را در بستر فهم دین به کار می‌گرفت. آمادگی فکری و عملی برای معرفت فزاینده، گفت‌وگو و مناظره با هر قشر و طایفه و باور به اینکه گفت‌وگو روش بسیار مفیدی برای انتشار پیام‌های مکتب اهل‌بیت است، در کنار هنر خوب‌شنیدن و...، سبب شد تا او را به الگویی دینی برای کرسی‌های آزاداندیشی تبدیل کند.

گفته شده است که یعقوب توکلی زمان‌های بسیاری را صرف گفت‌وگو با خانواده و دوستان نزدیک حمید دیالمه کرده است؛ سپس با استفاده از قلمی روان، داستان زندگی جوانی را روایت کرده است که او را یکی از سرمایه‌های انقلاب اسلامی دانسته‌اند. کتاب فهم زمانه به بررسی جنبه‌هایی مختلفی از زندگی این شهید پرداخته است،  اما عمده تمرکزش بر بخشی از مبارزات او پیش از انقلاب ۱۳۵۷ است. این مبارزات به خواننده نگاهی نسبتاً تازه نسبت به فضای دانشگاهی پیش از انقلاب ایران در یکی از شهرهای مهم این کشور، مشهد می‌دهد که تا پیش از این ناشناخته بوده است. در برشی از این کتاب آمده است: « وحیـد (شهیددیالمه) یک خصوصیت داشت که هیچ وقت، مستقیم وارد بحث مذهبی نمی شد؛ اما به گونه ای سخن را آغاز میکرد که در نهایت منجر به این میشد که مخاطب خودش از او سؤال کند و بخواهد که دربارهٔ مذهب برایش حرف بزند.

برای وحیـد، دانشگاه، بازار، مهمانی، قطار و تاکسی فرقی نمیکرد؛ او هدفی داشت به گسترۀ تمامی عرصه های زندگی.

گاهی برخی دوستانش از این گفت وگوها کلافه میشدند؛ برای نمونه، یک بار یکی از دوستان به او گفت: «وحیـد! اینکه شما در تاکسی حرف می زنی، ما که دوباره این آدم را نمیبینیم تا بحث ادامه پیدا کنه، خب چرا شروع میکنی!؟»
وحـیـد گـفت: «من یه چیـزی میـگم، اگـه خـــدا در اون هدایت را قـرار بده، خـودش بیـدار میشه و میـره دنبـالش.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha