مریم محمدی بازنشسته آموزش و پرورش ، مجاهد و مبارز انقلابی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات گفت: در زمان رژیم منحوس پهلوی 18سال داشتم که وارد دانش سرای راهنمایی تحصیلی تهران شدم. من آن زمان از نظر حجاب تقریبا کامل بودم اما روسری نمیزدم، در همان زمان با چند دختر آشنا شدم که محجبه بودند، از اینکه آنها در آن زمان پهلوی محجبه بودند بسیار تعجب کردم چون اکثر افراد بیحجاب بودند و رعایت نمیکردند.
وی افزود: برایم جالب شد که بفهمم این دختر خانمهایی که در دانش سرای راهنمایی تحصیلی بودند، چگونه باحجاب هستند، با آنها دوست شدم، زمانی که از آن ها در مورد حجاب پرسیدم، آن دخترخانم ها سوره احزاب و نور را به من معرفی کردند و گفتند که تو از حجاب چیزی کم نداری و تنها روسری مانده که بر سر داشته باشی، این گونه حجابت کامل میشود.
این بانوی معلم مبارز انقلابی گفت: زمانی که سوره احزاب و نور را خواندم، خدا را شکر میکنم که به لطف خداوند حجابم کامل شد،وقتی محجبه شدم و من و دیگر دوستان مورد شناسایی قرار گرفتیم و مرتب تحت تعقیب بودیم، در دانش سرای راهنمایی تحصیلی من و دیگر دختران محجبه را بسیار اذیت میکردند و به ما میگفتند بیایید در حزبی که شاه تشکیل داده است عضو شوید که ما به دلیل اینکه مخالف افکار آن ها بودیم در آن حزب عضو نشدیم.
وی ادامه داد: بعدها که در معلم شدم و با همسر مجاهد و انقلابیام آشنا شدم، ما ضد رژیم شاه بودیم و بر علیه شاه فعالیت میکردم، با دانش آموزانم صحبت می کردم و آن ها را به راه امام خمینی (ره) و اسلام دعوت میکردم و همانطور که با سوره نور و احزاب آشنا شده بودم به دانش آموزانم نیز این سوره ها را معرفی می کردم.
محمدی گفت: چون مورد شناسایی قرار گرفته بودیم،مدیر مدرسه من را به ساواک لو داد، ساواک با من صحبت کرد که چرا حجاب داری و باحجاب به مدرسه می آیی، در آن دوران من و همسرم مدام مورد پرس و جوی ساواک قرار میگرفتیم و تحت تعقیب بودیم، ما مجبور بودیم در کوچه و خیابان ها و برخی مواقع شب ها جایی قایم می شدیم که نتوانند دستگیرمان کنند، حتی خانوادههایمان هم نباید می دانستند که مبارز هستیم چون ناراحت و نگران میشدند.
این بانوی معلم مبارز انقلابی بیان داشت: برای حجابی که داشتم بارها مورد آزار قرار گرفتم اما با همه سختی که داشت آن را حفظ کردم، خیلی مورد بی توجهی آموزش و پرورش زمان شاه و ساواک قرار گرفتم و ما را بسیار تهدید کردند، با همه این اوصاف دست از حجابم بر نداشتم و همسرم نیز دست از راه پاکش که امام خمینی (ره)بود برنداشت.
وی افزود: بعد از راهپیمایی ها و پیروزی انقلاب اسلامی ایران و زمان هشت سال دفاع مقدس همسرم به جبهه اعزام شدند.و بنده با سه فرزند تنها ماندیم. در همان دوران بنده نیز در یک دبیرستان مدیر شدم و باز هم وظیفه خودم دانستم همانگونه که خودم به حجاب و انقلاب علاقهمند شدم دانش آموزانم را هم به حجاب، انقلاب و امام خمینی (ره) دعوت کنم.
این بانوی معلم مبارز انقلابی و همسر رزمنده دفاع مقدس گفت: در آن زمان همسرم در جبهه بود و من هم مشغول مدیریت در مدرسه بودم، همسرم در جزیره مجنون 48 ساعت تحت بمباران قرار گرفته بود، بعدها که از جبهه برگشت، رو به مریضی رفت، ما زندگی بسیار ساده ای داشتیم، همسرم در اواخر عمرش دچار ام اس شد که این بیماری حدود شش سال طول کشید، من از ایشان پرستاری میکردم، این بیماری که بر اثر استرس و اظطراب به وجود میآید به دلیل همان زمانی بود که 48 ساعت تحت بمباران قرار گرفت.
نظر شما