کد خبر 208462
۱۸ تیر ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۲

به مناسبت ولادت امام موسی کاظم (ع) «حیات» گزارش می‌دهد؛

کرامات خاص امام موسی کاظم (ع) چه بودند؟

کرامات خاص امام موسی کاظم (ع) چه بودند؟

امام موسی کاظم (ع) در طوال زندگانی خویش کرامات زیادی داشتند که روایات زیادی از کراماتشان نقل شده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ امام موسی کاظم (ع) هفتمین ستاره تابناک ولایت و امامت در بیستم ماه ذی الحجه سال 128 هجری قمری در اَبواء (منطقه‌ای میان مکه و مدینه) دیده به جهان گشود. پدر ایشان امام صادق (ع) و مادر آن حضرت، حمیده خاتون (س) بودند.

کنیه این امام بزرگوار ابو الحسن اول و ابو ابراهیم و ابو علی بود؛ از القاب امام موسی بن جعفر (ع) می‌توان به کاظم، عبدصالح، نفس زکیه، زین المجتهدین، وفیّ، صابر، امین و زاهر اشاره کرد. ایشان از میان القابی که داشت بیشتر به «کاظم» معروف بود و به این دلیل بود که این امام بزرگوار از ستمگران کظم غیظ و چشم‌ پوشی می‌کرد. کاظم کسی است که خوف و اندوه پیکرش را فرا گرفته باشد. همچنین ایشان لقب «زاهر» را از آن جهت یافت که اخلاق پسندیده و بخشش فراوانش در میان همگان می‌درخشید.

دوران امامت امام صادق (ع) 35 سال بود، امامت ایشان بعد از شهادت امام صادق (ع) آغاز شد که این دوران مصادف شد با خلافت چند نفر از خلفای عباسی که امام موسی کاظم (ع) را از مدینه به عراق آوردند و چندین سال نیز در زندانهای آن ها زندان بود. دوران حیات ایشان نیز همزمان با ظهور فرقه‌هایی چون اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه و مقابله آنان با امام کاظم (ع) در مسئله امامت بود.

امام موسی کاظم (ع) با حضرت نرجس خاتون ازدواج کرد و صاحب اولاد شد؛ در تاریخ فرزندان زیادی برای امام ذکر شده است که از جمله فرزندان پسر ایشان امام رضا (ع)، ابراهیم، شاهچراغ، حمزه، اسحاق بودند و حضرت فاطمه معصومه (س) و حضرت حکیمه (س) نیز از جمله دختراناین امام عزیز هستند.

حجت الاسلام عباسی عضو هیأت علمی حرم امام رضا (ع) در گفتگو با خبرنگار ما می‌گوید: امام کاظم (ع) عابدترین، فقیه ترین و سخاوتمندترین مردم عصر خودش بود، از مردم آن عصر کریم النفس تر و بلند نظرتر بودند، ایشان اهل عبادت، راز ونیاز و معنویت بودند. در روایت آمده است که امام موسی کاظم (ع) در تمام شب های عمرشان به نماز شب مشغول بودند. نماز شب را به نماز صبح متصل می‌فرمودند و بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب به تعقیبات و خواندن ادعیه ماثوره اشتغال داشتند.

کارشناس مذهبی گفت: در روایات ذکر شده امام موسی کاظم(ع) وارد مسجد شدند، وقتی در مسجدالنبی وارد شدند اول شب بود که مشغول نماز شدند و بعد به سجده رفتند وقتی که حضرت سر به خاک گذاشتند این جمله را زیاد تکرار کردند: «عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک، یا اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اغفرلی»  یعنی خدایا گناهان بنده ات زیاد شده ولی عفو از طرف تو زیباتر و نیکو تر است، ای خدایی که بخشنده ای  و اهل آمرزشی بنده خودت را ببخش و این دعا را مکرر می گفتند تا صبح شد.
 

کرامات خاص امام موسی کاظم (ع) چه بودند؟

کرامات امام موسی کاظم (ع)

کَرامَت انجام امر خارق‌العاده از سوی فردی است که ادعای نبوت ندارد. از ویژگی‌های کرامات این است که قابل آموزش و یادگیری نیستند و تحت تأثیر نیروی قوی‌تر قرار نمی‌گیرند. البته کرامت با معجزه فرق دارد معجزه توسط خداوند اتفاق میفتد؛ اما کرامت توسط انبیاء و اولیاء الهی اتفاق میفتد؛ البته کرامت نیز به قدرت و خواست خداوند انجام می‌شود.

امام موسی کاظم (ع) نیز از جمله اولیاء الهی می‌باشد که کرامات زیادی داشتند؛ در اینجا به بخشی از کرامات این امام بزرگوار اشاره می‌کنیم.

کرنش درندگان در برابر امام موسی کاظم (ع)

 از ابراهیم بن سعید روایت شده که گفت: تعدادی از درندگان را در حجرة حضرت موسی بن جعفر (ع) وارد کردند که آن حضرت را بخورند پس آن درندگان برای حضرت متواضع شدند و دُم جنباندند و حضرت را به امامت خوانده و از شرّ هارون الرشید برای او به خدا پناه بردند. چون این خبر به هارون رسید حضرت را آزاد کرده گفت: می‌ترسم من و مردم و اطرافیانم را شیفته خود کند.

منبع:(شیخ حر عاملی، ص 567 و 568)

گریه های زن تنها و کرامت خاص امام موسی کاظم (ع)

یک سال امام کاظم(ع) که در سرزمین منی بود با بعضی از یاران عبور می کرد، صدای گریه شنید، جویا شد دید زنی با چند کودک در کنارش هستند گریه می کنند، علت را پرسید، زن گفت: «همه سرمایه ما یک گاو بود، که از شیرش برای خود و بچه هایم استفاده می کردیم، اینک این گاو مرده است» و با مرگ گاو، نمی توانیم هزینه زندگی فقیرانه خود را تأمین کنیم. امام کاظم(ع) به او فرمود: «ای کنیز خدا آیا می‌خواهی آن را برای تو زنده کنم»؟ آن زن در قلبش الهام شد که بگوید آری، لذا گفت: آری، امام کاظم (ع) کنار رفت و دو رکعت نماز خواند، سپس دست‌هایش را به سوی آسمان بلند نموده و اندکی دعا کرد، آنگاه برخاست و کنار آن گاو آمد، و با چیزی به قسمت آخر بدن آن زد، ناگاه گاو جنبید و برخاست، و مثل اول زنده شد. زن با دیدن این منظره شگفت زده شده و بی اختیار فریاد زد: «سوگند به خدای کعبه، این عیسی بن مریم(ع) است» در این وقت امام کاظم(ع) از هجوم جمعیت که از هر سو در رفت و آمد بودند استفاده نموده، به میان مردم رفت و ناپدید شد.
منبع: (بصائر الدّرجات، ج 6، ص 76 ؛ بحار، ج 48، ص 16 و ج 47، ص 115).

کرامت امام کاظم (ع) در نجات جان یک نفر

علی بن صالح طالقانی گوید: در یک سفر دریائی کشتی ما دچار طوفان شد و تمام افراد غرق شدند. من نیز به تخته ای چسبیده بودم و سه روز با مرگ دست و پنجه نرم می کردم تا به لطف الهی امواج دریا مرا به جزیره  سرسبزی انداخت، از شدت خستگی از حال رفته بودم، سرانجام از سر و صداهای مبهمی وحشتزده از جای جستم. دیدم دو حیوان عجیب و غریب به جان هم افتاده و سر و صدا می کنند،چشمشان که به من افتاد به داخل دریا جهیدند، در این هنگام پرنده عظیمی  که در حال فرود بود توجه مرا جلب نمود، این پرنده در دامنه کوهی که نزدیک من بود برابر غاری بر زمین نشست.

حس کنجکاوی من تحریک شد، برای تماشای بهتر این پرنده غول پیکر برخاستم و خود را لابه لای درختان پنهان کردم و به او نزدیک شدم ولی وقتی وجود مرا حس کرد بال گشود و پروازکنان دور شد. آهسته به غار نزدیک شدم، ناگهان از درون غار صدای تسبیح و ذکر شریف «لا اله الا الله، الحمدلله الله اکبر و تلاوت قرآن» به گوشم خورد. خوشحال جلو رفتم، نزدیک درب غار که رسیدم، صدائی از درون غار بیرون آمد: ادخل یا علی بن صالح الطالقانی. (علی بن صالح طالقانی به فرما داخل، خدا تو را رحمت کند)

به کلی ترس من زائل شد وارد شدم و سلام کردم. مردی جلیل القدر، خوش سیما و درشت چشم نشسته بود که جواب سلام مرا داد و فرمود: خداوند ترا به تشنگی و گرسنگی و ترس امتحان فرمود و سرانجام بر تو مرحمت نمود، ترا از سختیها رهانید، من می دانم که در فلان ساعت سوار کشتی شدی و این مدّت در سفر دریائی بودی و در این تاریخ دچار حادثه شدی و سه روز سرگردان امواج بودی و تصمیم گرفتی به خاطر سختی‌ها دست به خودکشی بزنی و خود را به دریا بیفکنی وغرق سازی، ولی پشیمان شدی و در فلان موقع نجات یافتی و نزاع آن دو حیوان دریائی بیدارت کرد و پرنده عظیم حواست را بدین جا جلب نمود، بیا بنشین، خدای ترا رحمت کند.

قصه عجیبی بود، گفتم: شما را به خدا قسم! احوال مرا از کجا دانستی؟ فرمود: خدای دانای غیب و شهود مرا مطّلع فرموده است، همو که همواره تو را می بیند سپس فرمود: گرسنه هستی و دعائی نمود که متوجه مضمون آن نشدم، فقط دیدم غذائی حاضر گشت. فرمود: بیا از روزی خدا بخور من هم خوردم، عجب غذائی تا کنون بدان ،خوبی نخورده بودم همچنین مرا به همان طریق آبی گوارا نوشاند و آنگاه دو رکعت نماز خواند و فرمود: دوست داری به شهر خود برگردی؟! گفتم: چگونه چنین چیزی می شود؟ فرمود: کرامت خداوندی است که ما در حق دوستانمان می کنیم و سپس دعایی خواند که نفهمیدم و فقط قسمت کلمه الساعه الساعه (هم اکنون هم اکنون) را فهمیدم.
 
توده های ابری بر در غار دیده شد که تک تک نزدیک می آمدند و به صدای رسا می گفتند: سلام علیک یا ولی الله و حجته. او جواب می فرمود: علیک السلام و رحمه الله و برکاته ای ابر مطیع به کدام  سمت میروی؟ ابر پاسخ می داد: فلان جا .
سپس می پرسید: ابر رحمتی یا ابر بلا؟ بارش رحمت می بری یا بارش  عذاب؟ ابر پاسخ می داد. سرانجام ابر درخشان بزرگی پدیدار شد و پس از سلام و جواب،امام از او پرسید: کجا می روی؟ ابر پاسخ داد: طالقان .

پرسید: ابر رحمتی یا ابر عذاب؟ گفت: ابر رحمت. فرمود: این امانت الهی را بخوبی تحویل بگیر و به طالقان برسان. ابر گفت: سمعا و طاعه، شنیدم و مطیع فرمانم. فرمود:  (با اذن الهی بر زمین قرار گیر. )
ابر بر زمین مستقر شد، او بازوی مرا گرفت و مرا بر فراز ابر نشاند. گفتم: شما را به خدای بزرگ و بحق رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و بحث سیدالوصیین امیرالمؤمنین و ائمه هدی علیهم السلام، سوگند می‌دهم خود را معرفی کنید که سخت مورد مرحمت الهی هستی و جلیل القدر. فرمود: ای علی بن صالح، زمین هرگز به اندازه لحظه ای از حجّت الهی خالی نمی شود و همواره حجّت الهی در زمین خواهد بود یا به صورتی آشکار و یا به صورتی مخفی، من حجت ظاهر و باطن و حجت جاودان الهی و وصی رسول خدا در این زمان، موسی بن جعفر هستم. من متوجه امامت حضرت و پدرانش شدم. حضرت فرمان حرکت صادر نمود و ابر در زمان کوتاهی در کمال آرامش مرا در طالقان بر زمین گذاشت.

وقتی خبر این جریان بگوش هارون الرشید ، خلیفه عباسی غاصب رسید، او را احضار نمود و ماجرایش را سؤال کرد وقتی علی بن صالح سرگذشت خود را تعریف نمود، هارون دستور قتل او را صادر کرد تا بخیال خود این کرامت حضرت را بپوشاند.

منبع: (بحار الانوار، ج 48، ص 39، از مناقب)

کرامات خاص امام موسی کاظم (ع) چه بودند؟

چرا به امام موسی کاظم (ع) باب الحوائج می گویند؟

حجت الاسلام عباسی با اشاره به لقب باب الحوائج امام موسی کاظم (ع) گفت: امام موسی کاظم (ع) معروف به باب الحوائج هستند، زیرا هر فردی که به درب منزل ایشان مراجعه می‌کرد محال بود که خواسته خود را به ایشان بگوید و حضرت بابت رفع گرفتاری اش کمک نکند.

وی ادامه داد: اغلب خانه ها یک درب دارند ولی حضرت موسی بن جعفر (ع) به شکلی منزلشان را ساخته بودند که دو درب داشته باشد، یک درب منزل امام موسی کاظم (ع) اختصاص داشت به اینکه مردم از آنجا وارد خانه ایشان می‌شدند و برای مشکلات خودشان با امام موسی کاظم (ع) صحبت می‌کردند و محال بود کسی از آن درب وارد شود و ناامید برگردد، لذا از آن جهت آن درب خاصی که کسی گرفتار بود از آن در وارد می‌شد به ایشان باب الحوائج می‌گفتند، دربی است که حاجت‌ها برآورده می‌شود.

امام موسی کاظم (ع) در طولانی زندگانی خویش رشادت ها، جوانمردانگی و  کرامات زیادی داشتند که اطرافیان این امام بزرگوار از ایشان بهره ها بردند. خریدن غلامان و آزاد ساختن آنان یکی از برنامه های عبادتی امام (ع) بو؛ به حدی که در مدت عمر خود بیش از هزار نفر را خریداری نموده و در راه خدا و جلب رضایت و خشنودی او آزاد ساخت.

گفتنی است حرم این امام بزرگوار در کاظمین قرار دارد؛ این زیارتگاه محل عبادت عاشقان امامت و ولایت به‌ ویژه شیعیان در عراق است. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha