به گزارش خبرنگار سیاسی حیات؛ محسن رفیق دوست رییس اسبق بنیاد مستضعفان و عضو فعلی هیات امنای بنیاد با حضور در پایگاه خبری حیات، ضمن بیان خاطرات دوران ریاست خود در بنیاد مستضعفان از نحوه فعالیت و شناسایی جانبازان، ارتقاء سطح بنیاد در آن روزها از زیاندهی به سوددهی، خدمت رسانی به جانبازان و اتفاقی که در سال ۷۷ به قصد ترور وی رخ داده بود، صحبت کرد. محسن رفیقدوست از ۱۵ شهریور ۱۳۶۸ تا ۳۱ تیر ۱۳۷۸ رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی بود.
مشروح مصاحبه حیات با محسن رفیق دوست در ۴ بخش تدوین شده است که بخش سوم آن به شرح ذیل است:
حیات: با توجه به اینکه حدود ۱۰ سال رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان بودید چه اقداماتی در این بنیاد انجام دادید؟ یا بهتر بگویم مهمترین دستاوردهای زمان مدیریت تان در بنیاد چه بود؟
رفیق دوست: جمله خود را اینگونه آغاز میکنم، حضرت آقا در جلسهای که با آقای سعیدی کیا رییس بنیاد مستضعفان وقت داشتند آنجا فرمودند زمانیکه رفیق دوست را به عنوان رییس بنیاد مستضعفان انتخاب کردم ایشان بنیادی را که زیانده بود به مرحله سوددهی رساند. آن بنیادی که ما به ایشان تحویل دادیم با آن بنیادی که ایشان به ما تحویل داد، تفاوت زیادی با هم داشت.
افزایش آمار جانبازان تحت پوشش بنیاد از ۲۵هزار به ۱۲۵ هزار نفر
زمانیکه بنده به بنیاد رفتم حدودا ۲۵ هزار جانباز ثبت نام شده و حدودا ۲۰۰ گونی پرونده ثبت نام نشده جانبازی در زیرزمین بنیاد وجود داشت و مرتبا افرادی که ادعا میکردند جانبازند و بدون پرونده بودند به ما مراجعه میکردند. از اولین اقدامات ما این بود که ابتدای سال ۶۹ همراه با معاون بخش جانبازان بنیاد تصمیم گرفتیم در دانشگاههای تهران از افرادی که مدعی جانبازی اند و صورت سانحه دارند ثبت نام به عمل آوریم. پس از ثبت نامها بود که تعداد جانبازان تحت پوشش بنیاد از ۲۵هزار نفر به ۱۲۵ هزار نفر افزایش پیدا کرد.
بنیاد مستضعفان را به درآمدزایی رسانده و در آمد حاصله را خرج جانبازان کردم
تلاش کردم طی ده سالی که در بنیاد حضور داشتم آن را به درآمدزایی رسانده و درآمده حاصله را خرج جانبازان کنیم. پس از چند سالی که از بنیاد رفتم، بنیاد شهید و امور ایثارگران تشکیل و رسیدگی به امور جانبازان را به بنیاد شهید دادند. بنیاد مستضعفان در حوزه اقتصادی در آن سال ها زیانده بود که توانستم تعداد زیادی کارخانه مدرن هدفدار را تاسیس کنم. به طور مثال کارخانهای در گَهروی استان اصفهان وجود داشت، این منطقه چون پر از تاکستان و انگور است، در زمان طاغوت از آنها برای شراب سازی استفاده میکردند و پس از انقلاب این کارخانه خراب شد. من رفتم و مدرنترین کارخانه را در آن منطقه ساختم و از انگورهای منطقه برای تهیه آب انگور استفاده کردیم که اکثر محصولات این کارخانه صادر میشود. اکثر کارخانههای بنیاد، مستهلک شده بودند ولی به قول فرمایشات مقام معظم رهبری، بنده بنیاد مستضعفان را از زیاندهی به سکوی پرواز رساندم و آنچه که در توانم بود در آن سال ها انجام دادم، در کل شرایط فعلی بنیاد نیز رضایت بخش است.
یکی از نکات حساسیت زا در آن زمان برخی خود را جانباز اعصاب و روان اعلام کرده و آسایش را از همه سلب می کردند. من دستوری دادم مبنی بر اینکه "جانباز اعصاب و روان یا واقعا جانباز اعصاب و روان است که باید به آسایشگاه برود و یا اگر دروغ بگوید باید به زندان برود" که این موضوع را نیز اجرا و تعداد زیادی روانپزشک را جذب کردیم. آنها تشخیص دادند تعداد زیادی از افراد، خود را به دروغ جانباز اعصاب و روان عنوان کرده بودند که پس از آن آرامش برقرار شد. بنده تا زمانیکه برگه صورت سانحه را نمیدیدم و تشکیلات پزشکی تائید نمی کردند، فردی را جانباز اعلام نمی کردم.
باتوجه به اینکه در حال حاضر عضو هیات امنای بنیاد هستم، در مواقع اضطراری مثل سیل و زلزله بنیاد ورود کرده و کمکرسانی میکنیم. به طور مثال امسال حدودا ۴ میلیون بسته کمکهای غذایی توزیع کردیم و قرار است بنیاد درآمد خود را در چنین بخشهایی خرج کند و برای سرمایهگذاری جدید، اموال و داراییهای خود را بفروشد.
به نظرم سوء قصد، کار منافقین بود
حیات: در رابطه با حادثه ناگوار سو قصد به جانتان (سال ۱۳۷۷) بفرمائید؟ از روز حادثه و اینکه چگونه شما توانستید جان خود را نجات دهید بفرمایید؟
رفیق دوست: آن یک برنامه حساب شده بود و قطعا یک نفر در بنیاد با آنها همکاری داشت. داستان این چنین بود؛ با تفنک لیزردار به سمت من نشانه رفتند. من در اتاق دیگری در ساختمان بنیاد جلسه داشتم، همزمان که وارد اتاقم شده و کتم را آویزان کردم تیری به سمت من شلیک شد و با سوراخ کردن آستین کتم به دیوار روبرو برخورد کرد. به محض شلیک تیر، بنده سینهخیز شدم و پشت دیوار پناه گرفتم، پشتبند آن بیش از ۳۰ گلوله سمت من شلیک شد اگر سینهخیز نمیشدم قطعا ۵ تیر به من میخورد. پس از پیگیریهایی که داشتیم، گفتند یک پژو با ۲ موتورسوار بودند که بلافاصله فرار کردند، من معتقد بودم کار منافقین بود ولی دیگر پیگیری نکردم.
خبرنگار: صفورا طالب زاده
نظر شما