کد خبر 158114
۲۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۲

گزارش «حیات» از زندگی سردار شهید یونس زنگی آبادی؛

شهیدی که سر و دستش فدای اسلام شد/از شعارنویسی بر روی دیوارهای روستا تا فرماندهی تیپ امام حسین(ع)

شهیدی که سر و دستش فدای اسلام شد/از شعارنویسی بر روی دیوارهای روستا تا فرماندهی تیپ امام حسین(ع)

تدبیر، شجاعت و جسارت سردار شهید یونس زنگی آبادی در عملیات‌های مختلف جنگ ایران و عراق باعث شد تا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی او را به عنوان فرمانده تیپ امام حسین (ع) انتخاب کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ از بدر تا کربلای پنج مملو از خاطرات رشادت های سرداری است از دیار کرمان. مردی که از دل فقر برخواست و با نشان افتخار شهادت به نقطه پایانی زندگی دنیوی رسید. تدبیر، شجاعت و جسارت بخش جدایی ناپذیر زندگی او بود تا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی او را فرمانده گردان امام حسین (ع) قرار دهد. امروز سالروز شهادت این سردار رشید اسلام یعنی حاج یونس زنگی آبادی است.

وی در اول فروردین سال 1340 در روستای زنگی آباد کرمان بیست کیلومتری کرمان در خانواده ای که در فقر نسبی به سر می بردند پا به جهان گشود. پدرش که به ملاحسین معروف بود، با هیزم فروشی و کشاورزی زندگی خانواده  را می گذراند، لقمه های حلالش زمینه ساز تولد فرزندی به قامت یک سردار شهید شد. مادرش قمر نام داشت اما بهتر است او را ام قمر بنامیم چرا که قمری پر فروغ همچون سردار یونس به دنیا آورد.

ایمان و تقوای پدر و مادر شهید زبانزد خاص و عام بود و هر دو پیرو احکام اسلام و قاری آیات الهی بودندچون تولدش با عید قربان مصادف شده و نام پدربزرگش نیز یونس بود، نامش را حاج یونس گذاشتند.

با اینکه کودکی بیش نبود اما با پدرش و برادری که دو سال و نیم بعد از او به دنیا آمد، راهی مسجد می شدند و نمازشان را به جماعت می خواندند. پدر قدم به قدم آن‌ها را با الفبای دینداری و درست زیستن، آشنا می کرد.

دوران تحصیلی خود را به خوبی می گذراند تا اینکه در سن 12 سالگی گرد یتیمی بر چهره شان نشست و با اینکه یونس هنوز نوجوانی 12 ساله بود، سرپرستی مادر و برادرش مرتضی را بر عهده گرفت. مشغول کار شد اما از درسش نیز غافل نشد و همه سختی ها را به جان خرید تا از پس هر دو کار بر آید.

در سال 1355-1356 بود که دیپلم خود را گرفت، هنوز مدتی از دیپلمه شدنش نگذشته بود که از طریق نوارهای سخنرانی امام با افکار و اندیشه های ایشان آشنا شد و خود را در میان این سخنان پیدا کرد، سخنانی که او را علیه طاغوت می شوراند و ظلم و جور پهلوی را آشکار می کرد، همین شد تا او خودش اعلامیه ها و نوارهای امام را در میان مردم پخش کند و به شعارنویسی بر روی دیوارهای روستا بپردازد.

روزها گذشت و اعتصابات و راهپیمایی های مردم در سراسر کشور به بار نشست و با بازگشت امام در دوازدهم بهمن ماه سال 57، انقلاب مردمی ایران در بیست و دوم بهمن ماه با یاری خدا و رهبری امام پیروز شد.

از آنجایی که حاج یونس به خاطر سرپرستی مادر از خدمت سربازی معاف شده بود و در هیچ دوره نظامی شرکت نکرده بود، بسیار مشتاق بود تا فنون نظامی را آموزش ببیند و غائله کردستان بهانه ای شد تا او به پادگان قدس کرمان رفته و با یادگیری فنون نظامی برای پایان دادن به این غائله به مرزهای غربی کشور در کردستان برودپانزده نفر از دوستان یونس به شهادت رسیده بودند و با پایان گرفتن رزم در کردستان او به کرمان بازگشت و در تشییع دوستان شهیدش شرکت کرد.

باپیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 برای مبارزه با جدایی طلبان به کردستان رفت و در سال 1360به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. سال 1361بود که یونس تصمیم به ازدواج گرفت و با دختر خاله اش بانو طاهره زنگی آبادی ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام های مصطفی و فاطمه شد. با وجود زندگی خیلی خوبی که در کنار خانواده اش داشت از حضور در جبهه های جنگ برای امنیت کشورمان دست نکشید.

تدبیر، شجاعت و جسارت او در عملیات‌های مختلف جنگ ایران و عراق باعث شد تا سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی او را به عنوان فرمانده تیپ امام حسین (ع) انتخاب کند.

او در پادگان قدس کرمان به تربیت و آموزش نظامی نیروها پرداخت، هر چند عملیات های بسیاری مانند بدر، فتح المبین، رمضان، خیبر، والفجر مقدماتی، والفجر1 ، والفجر3، والفجر4، والفجر8، کربلای 1، کربلای 4، کربلای 5 شاهد حضورش بودند اما حاجی در بیشتر عملیات ها باید می ماند و به امر آموزش نیروها می پرداخت و همین قضیه روحش را می آزرد از اینکه نمی توانست در کنار دیگر نیروها در خط مقدم جنگ حضور پیدا کند.

بالاخره در عملیات فتح المبین به عنوان جانشین فرمانده گردان ایفای نقش کرد و همان جا آموزش نظامی نیروها را در خط مقدم پایه گذاری کرد تا اینکه در عملیات والفجر 3 از ناحیه پشت به شدت آسیب دید و با اینکه وضعیت مناسبی نداشت اما حاضر نشد که برای عملیات والفجر 4 در پشت جبهه بماند و ثمره این عملیات هم گلوله ای بود که بر ریه اش نشست.

چند روزی از شروع عملیات کربلای پنج می گذشت که یونس از ناحیه گردن و دست و پا به شدت آسیب دید. او را به همراه چند تن دیگر از همرزمانش سوار بر وانتی کردند تا به عقب منتقل کنند که در میانه راه ماشینشان به وسیله هواپیماهای بعثی بمباران شد و سر و دست یونس از پیکرش جدا شد سرانجام در 25 دی ماه سال 1365 به جمع دوستان شهیدش پیوست.پیکر مطهر این سردار رشید را در زادگاهش به خاک سپردند.

لازم به ذکر است این مطالب تنها گوشه ای از زندگی و تلاش های شهید حاج یونس زنگی آبادی برای حفظ ارزش‌های اسلامی و امنیت کشورمان است، چندین کتاب از زندگینامه این شهید بزرگوار منتشر شده است.

کتاب «عملدار ثار الله» از سوی موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت به قلم محسن بغلانی روایتی از زندگی شهید یونس زنگی آبادی را درچهار فصل در تیر ماه سال جاری منتشر شد. همچنین کتاب «ستارگان کویر 12 _ مثل مالک»  از خاطرات شهیدحاج یونس زنگی آبادی نیز به قلم احمد ایزدی از سوی انتشارات عماد فردا در سال 1391 منتشر شد.

گزارش: حدیث ورناصری

برچسب‌ها