از روزی که ایران اسلامی با موج جهش یافته ویروس کرونا دست به گریبان شد، نگاهها به دستان نجاتبخش پزشکان و کادر درمان دوخته شد. آنها در مبارزهای به گستردگی سرزمین ایران شرکت جستند. مخاطرات و دشواریهای این جنگ کمتر از دوران دفاع مقدس نبوده و نیست. کادر درمان در این مسیر، ماموریت خطیر نجات جان هزاران شهروند گرفتار این ویروس را بر دوش دارند، ماموریتی که در آن سلامتی خود را نیز به خطر انداختهاند. درمیان کادر پزشکی و درمانی حاضر در خط مقدم نبرد با کرونا، نام شماری از یادگاران دوران دفاع مقدس به چشم میخورد. این گروه از پزشکان و پرستاران با الهام از تجربه امدادگری دوران جنگ و با همان عشق و اخلاص، برای دفاع از سلامتی مردم آستین همت بالا زدهاند. گویی برای این خادمان عرصه درمان، بحران کرونا میدان امتحان جدید بود تا با تأسی به تفکر ایثار و فداکاری 8 سال دفاع مقدس این بار در جبههای جدید برای حفظ آرامش و سلامتی مردم جانفشانی کنند. این بار کارنامه خدمات شهید مدافع سلامت، رحیم محمدی از جهادگران مبارزه با ویروس منحوس کرونا را تورق کردیم و به سراغ آقای عبدالرحمان محمدی برادر بزرگ این شهید رفتیم. او با آنکه دو دوره به عنوان نماینده مردم در شورای محل حضور دارد، اما تصریح میکند که در مراحل مختلف زندگی و مسئولیتهای اجتماعی تحت تأثیر رفتار و آرای شهید رحیم محمدی قرار گرفته است.
آقای محمدی، برادرگرامیتان چه مراحلی را در تحصیل گذرانده بودند و در چه مراکزی خدمت کردند؟
رحیم در مراکز مختلف و عمدتاً محروم فعالیت داشتند. ابتدا در جواب سوالتان که مدارج تحصیلی را چگونه کسب کرده بود، باید عرض کنم که در میان اعضای خانواده ما، رحیم از ابتدا سختکوش بود. او با انگیزه و اراده خیلی قوی درس میخواند. واقعاً برای رسیدن به هدفی که در درس و شغل برای خود تعیین میکرد از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. ایشان سال 91 بعد از شرکت در کنکور، وارد رشته پرستاری شد. بعد از پایان دانشگاه به مدت دوسال در سازمان بهداشت و درمان مراغه فعالیت کرد. قریب 14 ماه در بیمارستان امام خمینی(ره) پیرانشهر مشغول به کار شد. در آن مقطع یک ماموریت چندماهه در 115 اشنویه داشت و سپس دوباره به بیمارستان امام خمینی(ره) پیرانشهر برگشت و به صورت داوطلبانه در بخش کرونا مشغول خدمت به مبتلایان این بیماری شد.
چگونه رشته پرستاری را انتخاب کرد؟
چنان که در کارنامه تحصیلی رحیم دیدید او در کنکور رتبهی عالی کسب کرده بود و این امکان و فرصت را داشت که رشتههای مختلفی انتخاب کند اما حقیقتاً بهخاطر علاقه و عشقی که به شغل پرستاری داشت و همین طور نیازی که در مناطق محروم به این حرفه وجود دارد، رشته پرستاری را انتخاب کرد. این نکته را بارها مطرح میکرد که برای من مهم نیست در چه جایگاه، رتبه و یا مقامی هستم بلکه مهم آن است که در چنین جایگاهی بتوانم بیشترین تاثیر را در جامعه داشته باشم و خدماتی شایسته در این موقعیت به مردم بدهم.
در زندگی اجتماعی و محیط خانواده چه رفتار و خصوصیاتی داشتند؟
با وجود آن که من برادر بزرگتر شهید هستم و میدانید، توفیق این را دارم که به مدت دو دوره عهده دار مسئولیت نمایندگی مردم منطقه در شورای محل شوم، اما شخصاً تحت تأثیر رحیم بودم. او در مقاطع مختلف، راهنما و مشوّق من برای پذیرش مسئولیت های اجتماعی بود. سرشار از انرژی و انگیزه برای ایجاد تحول در وضعیت جامعه بویژه محرومیتزدایی در مناطق فقیرنشین بود. حتی در جریان ورود به انتخابات شوراها و جلب اعتماد شهروندان، ایشان بیش از همه به من روحیه و انرژی میداد. رحیم هیچگاه در یک نقطه متوقف نمیماند، دائماً میخواست فعالیتهای جدید و عرصههای تازه را تجربه کند. در امور فرهنگی نیز با حضور مستمر در مسجد گرمای خاصی به محفل بچههای مذهبی میبخشید.
از نظر ارزشی و اعتقادی شخصیت رحیم را باید از همکارانش در حوزه درمان بپرسید. او خیلی پایبند به تعالیم دینی بود. خودش پای ثابت مراسمهای مختلف نماز جماعت و آئینهای مذهبی بود و سایر اعضای خانواده را نیز به حضور در چنین محافل معنوی و روحانی تشویق میکرد.
از روحیه آرمانگرایی و تحولخواهی شهید مدافع سلامت گفتید، به طور مشخص در حرفه خودش یعنی درمان و سلامت چه هدفی در ذهن داشت؟
چنانکه اشاره کردم، رحیم در محیطی تربیت شده بود که سطح زندگی مردم و محرومیتها تاثیر زیادی بر افکار او داشت. او در محیط بیمارستان هر روز با دهها شهروند گرفتار روبهرو میشد که توان مالی لازم برای حل مشکلات درمانی خویش را نداشتند. به همین دلیل بزرگترین آرزویش، از بین رفتن محرومیت و برخورداری خانوادهها از امکانات درمانی، تغذیهای و بهداشتی بود. بارها در صحبتهایی که باهم داشتیم این نکات را به زبان میآورد یا در دیدارهایی که با مسئولان شهر داشتیم آن را بهعنوان یک مطالبه مطرح میکرد.
به کارنامه شهید در دوران کرونا نگاه بیندازیم، چه اقدامات و فعالیتهایی در این دوران سخت داشتند؟
رحیم از زمانی که در بخش ایزوله به صورت داوطلبانه شروع بهکار کرد واقعاً فرصت استراحت نداشت. هر از گاهی به خانه میآمد. در ایام کرونا شب و روزش در بیمارستان میگذشت. به اندازهای که من گاهی کلافه میشدم و تماس میگرفتم و گلایه و اعتراض میکردم.
یک خاطره جالب از دوره کرونا برایتان بگویم. پدر با ما زندگی میکند. یک روز که باید پدر را برای آزمایش به بیمارستان میبردیم از رحیم خواستم تا مرخصی بگیرد و کار پدر را پیگیری کند. آن روز اوج فعالیتشان در زمینه کرونا بود. او با صراحت گفت، نمیتواند بیمارستان را ترک کند. در تماس تلفنی موضوع ازدحام بیماران مبتلا به کرونا را مطرح کرد و اینکه به شدت کمبود نیرو وجود دارد. حتی از من پرسید که آیا وجدان شما راضی میشود، من چند بیمار گرفتار کرونا و نیازمند پرستاری را رها کنم.
طی دو سال اخیر بیشترین وقت رحیم در خدمات رسانی به افراد مبتلا به کرونا سپری شد. او حتی در ساعات شب به برخی از افراد و آشنایان که در منزل قرنطینه بودند سرکشی میکرد و نیازهای دارویی و تزریقاتیشان را تأمین میکرد.
بعد از شهادتش چند نفر از افرادی که زمانی تحت پرستاری و درمان او بودند و به تشییع جنازهاش آمده بودند، میگفتند؛ زمان بستری بودن دستشان تنگ بود و رحیم بیخبر از آنها هزینه دارو و درمانشان را تامین کرده بود. رحیم در این دو سال اغلب قرارهای سفر یا دید و بازدید که با دوستانش داشت، کنسل کرد. چند بار مهمانانی از شهرهای دیگر منزل ما آمدند اما او به دلیل نیاز مبرم بیمارستان عذرخواهی میکرد.
از چه زمانی خودشان به کرونا مبتلا شدند، آیا شما احتمال اینکه او گرفتار این بیماری شود را میدادید؟
بله، من و اعضای خانواده کاملاً از خطرات فعالیت در بخش ویژه کرونا آگاه بودیم. از یک طرف نگران سلامتی او بودم و از طرف دیگر واقعاً به خودم میبالیدم که جوانانی مثل رحیم جانشان را در کف دست گرفته و همانند بچههای دوران جبهه و جنگ، برای سلامتی و نجات مردم تقلا میکنند. رحیم واقعاً با عشق لباس پرستاری را به تن کرده بود. روزهایی که همه خود را در خانه قرنطینه میکردند و از بیرون رفتن واهمه داشتند، رحیم و همکارانش با کمترین امکانات به جنگ کرونا رفتند. اطلاع دارید که در روزهای نخست شیوع بیماری، بسیاری از مراکز بیمارستانی و کادر درمان حتی لباس و لوازم مطمئن برای صیانت خود نداشتند. ماجرای ابتلایش به کرونا نیز به این صورت بود که بعد از بروز علائم بیماری به خانه آمد. آن روز اصلا حال خوشی نداشت. خود را در اتاق قرنطینه کرد، نمیتوانست چیزی بخورد. تباش بالا رفته بود و تعریق شدید داشت. دو روز از این ماجرا نگذشته بود که یک شب خوابید و دیگر بیدار نشد.
آقای محمدی خود شما که مسئولیت اجتماعی در شهر دارید، سختیها و رنجهای کادر درمان را از نزدیک دیدهاید، فکر میکنید، چگونه میتوان قدر زحمات آنها را پاس داشت؟
در این مدت من دریافتم که بین آنچه از سختی کار پرستاران میشنویم و آنچه در صحنه بیمارستانها و مراکز درمانی میگذرد بسیار تفاوت وجود دارد. بارها به بیمارستان مراجعه میکردم و از نزدیک میدیدم که کادر درمان چطور برای احیای یک بیمار دست و پا میزنند و چه فشار و استرس خردکنندهای را به دلیل موج نگرانی و گریه و زاری بستگان فرد مبتلا به کرونا تحمل میکنند.
واقعیت این است که متأسفانه هنوز قدمهای جدی برای رفع مشکلات قشر پرستاری برداشته نشده است. من مواردی را سراغ دارم که پرستاران ما برای گذران معیشت خود بعد از شیفت بیمارستان به یک کار دوم غیرمرتبط با حرفهشان میپردازند. لذا مسئولان باید چاره عاجل برای حفظ این سرمایههای انسانی بجویند.