هر چه زمان میگذرد، ارزش مجاهدت و فداکاری جوانانی که با عشق و ایمان برای نجات سرزمینهای اسلامی از شرارت داعش در خط مقدم جنگ سوریه و عراق حاضر شدند، بیشتر نمایان میشود. ایران اسلامی در سایه جانفشانی این نسل خداجو، به کانون امنیت در منطقه تبدیل شده است. این در حالی است که هنوز بسیاری از کشورها با حملات تروریستی دست به گریبان هستند.
دفتر خاطرات جوانان مجاهد ما در نبردهای بزرگ سوریه و عراق، ناگفته های بسیار برای نسل امروز و آینده دارد. در ادامه سلسله گفتوگو با خانواده مدافعان حرم، پای صحبتهای خانم مریم سرلک همسر شهید قدیر سرلک نشستیم. شهید والامقامی که بر بسیاری از موقعیت های اقتصادی چشم میبندد و شرکت مهندسی تأسیسات خود را رها میکند و برای فرونشاندن آتش فتنه حرامیان داعش راهی میدان جنگ سوریه میشود.
خانم سرلک در این گفتوگوها به دنبال این هستیم که نسل جوان را بیشتر با سبک زندگی و الگوهای اخلاقی و رفتاری شهدای عزیز آشنا کنیم. سلوک اخلاقی این شهید مدافع حرم چگونه بود؟
خصوصیات قدیر بسیار شبیه رزمندگانی بود که من خاطراتشان را خوانده و یا شنیده بودم. او در کارها و مسئولیتهایش خیلی جدی بود اما در روابط اجتماعی فردی صمیمی و بسیار شوخ طبع بود. مخصوصاً در مهمانی و دورهمی خانوادگی، اهل مزاحو شوخی بود. اما همواره مراقب بود که در مجالس عمومی باعث کدورت کسی نشود. اگر بدگویی یا غیبت کسی به میان می آمد، سعی میکرد، فضای مجلس را عوض کند.
ما زندگی ساده و معمولی داشتیم. من تحت تأثیر روحیات قدیر هیچگاه دنبال زندگی لوکس و تجملات نرفتم. برای او مسئله مهم در زندگی، آرامش، نشاط و تندرستی بود. همواره تاکید میکرد که انسان باید قدر این نعمتهای بزرگ خداوند را درک کند. تا جایی که من اطلاع داشتم در محیط فعالیت اداری نیز نسبت به موضوع بیتالمال خیلی حساس بود. با آن که از طرف سازمان خودرویی دراختیارش گذاشته بودند اما از آن صرفاً برای انجام مأموریتهای سازمانی استفاده میکرد و معتقد بود که نباید امکانات سازمان برای امور شخصی استفاده شود.
از روحیات و سلوک معنوی شهید بگویید؟
قدیر به طور مداوم در بسیاری از مجالس هیاتهای مذهبی شرکت میکرد. علاوه بر این، بههمراه دوستانش مراسم روضه و زیارت عاشورا برپا میکردند. شیفتهی روضه حضرت زهرا (س) بود. نوحه خوانان نیز در مجالس روضه ما همیشه به آن حضرت متوسل میشدند.
حس و حال قدیر در این مجالس واقعاً غیرقابل وصف است. او وقتی روایت مظلومیت اهل بیت(ع) را میشنید، منقلب میشد. رفتناش به جهاد در سوریه نیز تحت تاثیر همین عشق و دلبستگیاش به اهل بیت(ع) بود. او طاقت شنیدن خبر جسارت و تخریب حرم شریف امامان و حضرت زینب(س) توسط جنایتکاران داعشی را نداشت.
چه زمانی تصمیم برای حضور در جبهه مقاومت سوریه را گرفت؟
اول این نکته را بگویم که قدیر متخصص امور تأسیسات بود و حتی در این زمینه یک شرکت مهندسی هم تأسیس کرده بود. با همین تخصصاش نیز وارد سپاه شده بود. تصمیماش برای شرکت در جنگ سوریه را بعد از سفر به کربلا و زیارت امام حسین(ع) با ما در میان گذاشت. او با عشق و ایمان لباس پاسداری و دفاع از آب و خاک ایران اسلامی را پوشیده بود. زمانی که راهی جبهه سوریه شد، فرماندهی گردان 118 امام حسین(ع) را برعهده داشت. من به تصمیمهایش در انتخاب راه جهاد احترام میگذاشتم هم چنان که وقتی لباس پاسداری به تن کرد و عضو رسمی سپاه شد، با او همراه شدم.
حتی باوجود این که می دانستید حضورش در جنگ با داعش ممکن است به شهادت او ختم شود، مخالفتی نداشتید؟
قدیر انسان معتقدی بود و از ابتدا اعتقادات و باورهایش را با من در میان گذاشته بود. جهاد و جنگ با دشمنان خدا و مردم جزو عقاید او بود. مخصوصاً بعد از فتنه داعش در عراق و سوریه او حجت را برخودش تمام شده میدید. او نگرانی و دغدغهاش را درباره آینده خطراتی که داعش برای مسلمانان از جمله مردم ایران ایجاد میکنند، مطرح میکرد و در آن وضعیت نمیتوانست در خانه بنشیند و تماشاچی حملات و پیشروی داعش به سمت ایران باشد.
در دوران حضور در جنگ چه گذشت، آیا از فعالیتها و اقداماتش در سوریه اطلاع داشتید؟
بار اولی که به سوریه رفت 45 روز آنجا ماند. تا جایی که مطلع شدم قدیر فرمانده گردان بود، به نیروهای ایرانی و سوری آموزش میداد. بعد از 45 روز وقتی به خانه بازگشت، گفتم شما دین خود را ادا کردی، از این پس قدری استراحت کن و به مشغلههای زندگی بپرداز. اما او توضیح داد که نیاز به همکاریش در جبهه سوریه زیاد است و گفت؛ جنگ ما با حرامیان داعش به جای حساس رسیده است و در چنین شرایطی نمیشود صحنه را خالی کرد و بچهها را تنها گذاشت. در مرحله دوم حضورش در جنگ مجروح شده بود. این مرحله حدود 63 روز در سوریه بود. از ناحیه دست دچار جراحت شده بود. فرمانده ارشدشان گفته بود؛ باید به منزل برگردی، اما قدیر قبول نکرده بود. گویا بچههای گردان قدیر نیز خیلی به ایشان خو گرفته بودند. عشق و صمیمیتی که میان او به عنوان فرمانده گردان و نیروها برقرار بوده باعث میشود، قدیر حتی با دست مجروح بچهها را ترک نکند. او در هشتم محرم مجروح میشود و بیست و یکم محرم به شهادت میرسد.
خانم سرلک چگونه می توان میراث فداکاری و ایثار جوانانی مثل قدیر را به نسل آینده منتقل کرد؟
به نظرم قبل از هر چیز باید به آرمان و عقایدی که شهدای ما با آن زندگی کردند، شناخت پیدا کرد. جوانان شهید ما در دوران دفاع مقدس یا دوران جهاد در سوریه ثابت کردند که به اندازه ای دلبسته اهداف و آرمان شان بودند که برای تحقق آن از همه سرمایههای زندگی شان گذشتند. متأسفانه امروزه فضا طوری شبهه آمیز شده است که عده ای در تبلیغات خصمانه خود بحث سهمیه شهدا و رزمندگان را پیش میکشند. من قبل از این هم اشاره کردم که همسرم صاحب شرکت مهندسی بود و داوطلبانه راه خدمت در صحنه جهاد و دفاع از کشور و نظام اسلامی را انتخاب کرد. او با همین اعتقاد و ایمان تلاش زیادی را صرف راه اندازی ساختمان قرارگاه جهادی کرد بدون آن که چشم داشت مادی داشته باشد و به لطف الهی نیازی هم به دریافت حق و پاداش در این زمینه نداشت. در فضای مادی امروز درک این موضوع که جوانان ما در دوران جهاد از همه هستی و سرمایه خویش گذشتند آسان نیست. کسانی که می خواهند الگوی زندگی شهدا را به نسل امروز معرفی کنند باید پیش از هر چیز، مفهوم «فداکاری و ایثار » جان و مال در راه خدا را دریابند.