به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و نهم فروردینماه 1367 روز عاشوراییان مدافع خلیج همیشه فارس است در برابر قساوت قلدران قداره کش و مزدوران یانکی که برای نجات مزدور و دست نشانده خود صدام متجاوز با ناوگان جنگی خود آبهای پاک خلیج فارس را اشغال کردند؛ دلیرمردانی که ققنوسوار از قعر آتش بال گشودند و حیات جاوید یافتند. مردان مردی که خلیلوار به آتش زدند و آتش بر آنان گلستان انوار و اسرار شهادت شد.
این روز، روز مقتل بلاجویان دشت کربلایی است که دست خالی برابر انبوه رزمناوهای لشکر شیطان ایستادند و حماسه بزرگ مقاومت را برابر جهانی که پشت به پشت اشغالگران و جانیان ضدبشر داده بود و ما قربانیان مظلوم تجاوز و تحمیل جنگ را جنگ طلب میخواند، آفریدند؛ حماسهای به عظمت گردان شیراوژن و دریادلان دلیرمرد نیروی دریایی ارتش پیروز جمهوری اسلامی ایران که این روز را در تقویم افتخارات ما ماندگار میکند. بگذار دنیازدگان، این حماسه آفرینی و این معرکه شرف و شهامت فرزندان ایران را شکست بدانند. تاریخ گواه است که دریابانان دلاور ما آن روز در برابر صف در صف خیل دشمن درنده، چه کردند و خونشان چگونه این نگین ناب فیروزه ای را لعلپارهی گلرنگ و گداختهی آتش عشق ساختند...
ورود رسمی «شیطان بزرگ» به معادله
اوایل سال 66 ارتش امریکا بهطور رسمی وارد جنگ عراق با ایران شد و بههمین منظور ناوهای امریکایی در پشتیبانی از کشتیهای عراقی در خلیج فارس، با نیروهای ایرانی در دریا درگیر شدند. مهمترین تهاجم نیروی دریایی امریکا به ایران در آخرین روزهای فروردینماه سال 67 رخ داد. آمریکاییها در واکنش به برخورد ناو جنگی «ساموئل بیرابرتز» با مین، با طراحی عملیاتی به دو سکوی نفتی ایران به نامهای سلمان و نصر حمله کردند و با ناوهای ایرانی که برای حفاظت از سکوها وارد عمل شدند، درگیر شدند.
این حمله با دستور مستقیم رئیسجمهوری وقت آمریکا همزمان با حمله ارتش عراق به مواضع نیروهای ایرانی در فاو صورت گرفت که طی آن، ناوهای جنگی آمریکا سکوهای نفتی ایران را منهدم کردند. اما آنچه در این میان در تاریخ ثبت شد، رشادت و شجاعت مثالزدنی نیروی دریایی ایران بود که مقابل ارتش کاملاً مدرن و مجهز آمریکا، عقبنشینی نکرد و تا آخرین نفر به مقابله با نیروی متجاوز پرداخت.
روایت رویارویی
ناخدایکم عباس ملک - فرمانده ناوچه جوشن در دوران دفاع مقدس - درباره مقابله دلاوران نیروی دریایی ارتش در برابر ناو آمریکایی در سال 1367 میگوید: «ساعت هفت صبح روز بیست و نهم فروردینماه 1367 به من اطلاع دادند که ناوهای آمریکایی در نزدیکی جزیره کیش به سکوهای نفتی نصر و سلمان «واقع در جنوب غربی جزیره سیری» حمله کردهاند و بر این اساس روز بعد به ما مأموریت داده شد، برای محافظت از سکوهای مزبور به آن منطقه حرکت کنیم.
ساعت حدود یازده بود که افسر عملیات و افسر مخابرات و الکترونیک ناوچه به من گفتند که دستگاههای مخابراتی عمل نمیکنند و از کار افتادهاند. به همراه افسر مخابرات همه سیستمهای مخابراتی را بررسی کردیم و متوجه شدیم که عیب و ایراد مربوط به دستگاهها نیست. به همین علت برای ما عجیب و این سؤال مطرح بود که پس مشکل و ایراد از کجاست؟ در آن ایام ما هنوز به جنگهای الکترونیکی برخورد نکرده بودیم.
در حال بررسی از کار افتادگی سیستم الکترونیک ناوچه بودیم که شش فروند هواپیما و بالگرد در اطراف ناوچه ظاهر شدند. در آن هنگام فاصله ما از جزیره سیری بیست مایل و از سکوهای نصر و سلمان سی تا سی و پنج مایل بود. یکی از بالگردهای آمریکایی به ما نزدیک شد. با خلبان بالگرد تماس گرفتم و گفتم که طبق قوانین بینالمللی، با توجه به شرایط جنگی منطقه و ناشناس بودن بالگرد بیشتر از پنج مایل نمیتواند به ما نزدیک شود.
خلبان بالگرد در پاسخ گفت: من بالگرد ناشناس نیستم. من بالگرد نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار میدهم ناوچه را متوقف و تمام افراد را به قایقهای نجات منتقل کنید. بعد از شنیدن این پیام، آژیر محل جنگ را به صدا در آوردم و افراد ناوچه به محلهای از پیش تعیینشده رفتند.
هشت دقیقه بعد از آن ماجرا، صدایی از مدار ناوچه شنیدم که مرا به عنوان فرمانده ناوچه مورد خطاب قرار داده و گفت: «من فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا هستم. به شما اخطار میکنم متوقف شوید و کشتی را از افراد تخلیه کنید».
با لحنی جدی پاسخ او را دادم: «اینجا خلیج فارس است و من از شما دستور نمیگیرم. ما وظیفه داریم برای نجات افراد سکوهای نصر و سلمان اقدام نماییم و من طبق برنامهای که دارم به روی سکوهای نفتی خواهم رفت».
فرمانده ناوگان آمریکایی گفت: «شما در محاصره کامل هستید، بهتر است به گفته ما عمل کنید». در پاسخ او گفتم: «اینجا خلیج فارس است و شما حق هیچگونه دخالتی در امور کشور ما را ندارید. شما باید منطقه را ترک کنید».
این مکالمات حدود پانزده دقیقه به طول انجامید؛ ارتباط ما با جزیره سیری قطع شده بود. این ارتباط برای تعیین تکلیف، یعنی درگیری با ناو آمریکایی و یا هر اقدام دیگری لازم بود.
در آن شرایط بهترین کار را در مشورت با کارکنان تشخیص دادم. روی پل فرماندهی رفتم و با معاونم سروان زارع نعمتی، افسر عملیات سروان حرآبادی و افسران توپخانه و برق مشورت کردم. به آنان گفتم ما در محاصرهایم و قفل موشکی شدیم. تنها هستیم چون ارتباطمان با همه جا قطع شده از اطرافمان هم خبری نداریم که آیا کمکی برایمان میآید یا خیر، نظر شما چیست؟ آنها گفتند: کاپیتان نظر شما چیست؟ گفتم: نظر من این است که تا آخرین لحظه میجنگیم. همه آنها نظر من را تأیید کردند. با آنکه همه میدانستند ما تنها هستیم، از هر طرف در محاصره آمریکاییها قرار گرفتیم و ارتباط ما هم قطع شده، همه اتفاق نظر داشتند که تا پای جان باید از کشتی محافظت کنیم و به هیچ وجه تسلیم نمیشویم؛ مکتبی که شهادت دارد، اسارت یا پناهندگی ندارد.
در میان اخطار و تهدید پی در پی فرمانده ناوگان نیروی دریایی آمریکا، ما به راه خود ادامه دادیم. تهدید و اخطارهای ناوگان نیروی دریایی آمریکا با من به مشاجره لفظی کشیده شد و در آن میان تأکید کردم: «شما باید منطقه را ترک کنید و من مأموریت خود را ادامه خواهم داد».
در آن لحظه بود که از دستگاه بیسیم ناوگان دریایی آمریکا، یک پیام به زبان فارسی شنیدم: «هر چه به شما دستور داده میشود، اجرا کنید. اگر تسلیم شوید، برای کسانی که مایل باشند با ما به آمریکا بیایند، کار و امکانات خوبی فراهم میشود و به آنها پناهندگی داده میشود».
جواب من همان پاسخهای قبلی بود و یک بار دیگر گفتم: «ما به مأموریت خود ادامه خواهیم داد».
وقتی آمریکاییها از توقف ناوچه جوشن و تسلیم کارکنان آن ناامید شدند، همین که آخرین مکالمه و پاسخ من تمام شد، اولین موشک خود را در ساعت دوازده و سی دقیقه به سوی ما شلیک کردند. ما با روشهای دفاعی خود، آن موشک را حدود دویست یارد منحرف کردیم. یک بالگرد آمریکایی به ناوچه نزدیک شد، دستور آتش دادم که مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد.
خلیج فارس؛ عرصه رودررویی مستقیم ایران و استکبار
در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ نیروهای نظامی آمریکا با چند گروه سطحی نبرد را آغاز کردند. ابتدای کار هجوم به دو سکوی نفتی ایران بود. عملیات با دو گروه سطحی و هماهنگی نیروی هوایی آمریکا از ناو هواپیمابر یواساس انترپرایز آمریکا آغاز شد. گروهی به همراه دو ناوشکن و یک کشتی تدارکاتی آبی-خاکی به یک سکو در میدان نفتی سلمان هجوم بردند. گروه دیگر هم -که یک ناو موشکانداز و دو ناوچه بود- به سکویی در میدان نفتی ساسان حمله کردند؛ تفنگداران دریایی آمریکا از شاخهٔ واکنش سریع به سکوی نفتی ساسان حمله کردند و اقدام به جمعآوری مدارک و کارگذاشتن مواد منفجره به منظور از کار انداختن آن نمودند.
ایران با اعزام قایقهای تندرو باگهامار و حمله به چند هدف متفاوت، یک کشتی تدارکاتی با پرچم آمریکا و کشتی دیگری با پرچم پاناما در خلیج فارس به این حمله پاسخ گفت. سپس هواپیماهای آ-۶ای آمریکا با راهنمایی ناوچههای این کشور به سوی قایقهای تندرو رفتند. هواپیماها چند بمب خوشهای راکآی به سمت قایقهای تندرو پرتاب کرده و یکی از قایقها را غرق کرده و به چند قایق دیگر آسیب رساندند که قایقها پس از خسارت دیدن برای تجدید قوا و تعمیر به سمت جزیره ابوموسی حرکت کردند.
سپس ناوچه توپدار کلاس کمان جوشن به کارزار میآید. اما جوشن در نزدیکی منطقه درگیری از کار افتاد. در روایت رسمی جنگ گفته میشود این ناوچه هدف جنگ الکترونیک آمریکاییها قرار گرفت و سپس فرمانده ناوگان آمریکا روی بیسیم آمد و به فرمانده ناو جوشن گفت همه نیروهای ایرانی باید از کشتی خارج و سوار قایقهای نجات شوند تا منتقل شوند. اما فرمانده جوشن آژیر جنگ را به صدا درمیآورد و به نیروهای آمریکایی میگوید: «اینجا خلیج فارس است و شما حق هیچگونه دخالتی در امور کشور مرا ندارید و لازم است منطقه را ترک کنید.».
سپس این چند موشک هارپون بهسوی ناو آمریکایی یواساس وینرایت شلیک کرد. در پاسخ ناوچه یواساس سیمپسون چهار موشک ریم-۶۶ استاندارد شلیک کرده و در همین میان ناو «وین رایت» هم با پرتاپ دو «موشک استاندارد» این حمله را ادامه داد. سازهٔ اصلی کشتی جوشن ویران و این موضوع موجب غرق شدن سریع کشتی گشت. ناوچه یواساس باگلی آمریکا هم یک فروند هارپون به آن شلیک کرد که به هدف اصابت نکرد. سه کشتی آمریکا با نزدیک شدن به جوشن با استفاده از آتشبار توپخانه آنرا غرق کردند.
دو فروند هواپیمای اف-۴ نیروی هوایی ایران به ناو «وین رایت» نزدیک شدند که با پرتاب چند فروند موشک استاندارد از منطقه خارج شدند.
هنگامی که ناوچه سهند که از بندرعباس حرکت کرده بود به کشمکش با چند واحد سطحی نیروهای دریایی آمریکا رفت، هواپیماهای اینترودر که در حال گشتزنی مراقبتی برای ناو جوزف استراس آمریکا بودند، ناو ایرانی را ردیابی کردند.
«سهند»، «سبلان» و «جوشن»؛ سفیران مقاومت تا آخرین قطره خون
ناوچه سهند چند موشک به هواپیماهای اینترودر شلیک کرد که هواپیماها با دو موشک و چهار بمب هدایت لیزری پاسخ گفتند؛ بیشتر سلاحهای شلیکشده به کشتی ایرانی اصابت کرد شعلههای آتش از عرشهٔ سهند به آسمان سرکشید و رفتهرفته به مخزن مهمات کشتی رسید و باعث انفجار آن و در نهایت به زیر آب رفتن کشتی شد.
با وجود غرق شدن سهند یکی از پیشرفتهترین کشتیهای ناوگان ایران، ایرانیان همچنان به نبرد ادامه دادند. کمی بعدتر در همان روز، خواهر خواندهٔ سهند؛ ناوچه سبلان به کارزار آمد و با آتش چند فروند موشک زمینبههوا به هواپیماهای اینترودر به آنها حمله کرد. اینترودر با پرتاب یک بمب هدایتشوندهٔ لیزری به سبلان، آن را به شکل کامل از کار انداخت به شکلی که کشتی نمیتوانست حرکت کند که البته بعدها توسط یدککشهای ایرانی به بندرعباس بازگردانده شد.
در جریان این درگیری ۴۵ تن از خدمهٔ ناوچه سهند و ۱۱ تن در قایق توپدار جوشن به شهادت رسیده و نیز ۲۲ نفر از خدمهٔ سهند به شدت مجروح گشتند.
دریادار بی پیکری که آبهای خلیج، مزارش شد
در این میان دلاوری و جانفشانی امیر دریادار شهید «علی زارعنعمتی» جانشین ناو جوشن تا همیشه در خاطره تاریخ ماندگار شده است. شهیدی که مظلومانه و در محاصره رزمناوهای شیطان بزرگ که مرتب اخطار به ترک منطقه میدادند، اعلام کرد این شما متجاوزان هستید که باید اینجا را ترک کنید و ما تا آخرین قطره خون با شما اشغالگران خواهیم جنگید. و سرانجام در تقابل با ناوگان نیروی دریایی آمریکا پس از انهدام یک فروند بالگرد آمریکایی، و در کنار دیگر همرزمان غیور خود در ناو جوشن مورد اصابت موشک قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد شهیدی مفقودالجسد و بی مزار که آبهای خلیج تا همیشه آرامگاه و سرودخوان فداکاری و رزم بزرگ و بی مانندش شد.
یاد و خاطره مردان غیرت و غرور، مردان شرف و شهادت که در برابر دشمنان بشریت، بزرگترین صحنههای عظمت انسان را آفریدند، زنده و جاوید باد: به خروش زنده و جاوید امواج نیلگون خلیج همیشه فارس...
نظر شما