کد خبر 245260
۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۵

«حیات» گزارش می‌دهد؛

توهم و خودشیفتگی تمدن غرب چگونه عمل می‌کند؟

توهم و خودشیفتگی تمدن غرب چگونه عمل می‌کند؟

باورهای هذیانی سردمداران تمدن غربی مبنی بر برتری تمدنی ان‌ها نسبت دیگر تمدن‌ها به غرب کمک می کند تا با اتخاذ رویکرد متناقض‌نمایانه بی‌نظیری به طور همزمان هم از نسل‌کشی درغزه حمایت کند و هم مدعی باشد که در طرف درست تاریخ ایستاده است. در گزارش حاضر به تشریح برخی از این باورها می‌پردازیم.

به گزارش خبرنگار بین‌المل حیات، اکنون بیش از چهار ماه است که ایالات متحده، بریتانیا و سایر کشورهای غربی از جنگ‌افروزی رژیم صهیونیستی درغزه حمایت قاطعانه ای کرده اند. این در حالی است که ارتش رژیم صهیونیستی تا کنون بیش از 28 هزار فلسطینی از جمله بیش از 12 هزار کودک را کشته است.

بی چشم‌و رویی مدعیان حقوق‌بشر

در 26 ژانویه سال جاری میلادی، دیوان بین‌المللی دادگستری حکم داد که «حداقل برخی از اعمالی که آفریقای جنوبی درلایحه شکایت خود علیه رژیم صهیونیستی ادعا کرده، توسط مقامات رسمی نظامی رژیم صهیونیستی در غزه انجام شده است و به نظر می‌رسد که می‌تواند در چارچوب نقض مفاد کنوانسیون [نسل‌کشی] قرار گیرد». دیوان بین‌المللی دادگستیری ادعای آفریقای جنوبی مبنی بر اینکه اسرائیل در حال ارتکاب اقدامات نسل کشی است را «قابل قبول» است. با این وجود، غرب همچنان در کنار اسرائیل ایستاده است.

چند روز پس از اعلام این حکم، زمانی که اسرائیل ادعا کرد که کارمندان آژانس امداد و کار سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک (آنروا) با حماس مرتبط هستند، ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و بیش از ده کشور اروپایی و شرق آسیایی دیگر -که در واقع از عمده ترین کمک‌کنندگان به این نهاد سازمان ملل بودند- کمک های مالی خود را در حال که مردم غزه با گرسنگی و بحران انسانی وخیمی روبرو هستند قطع کردند.

علیرغم اینکه همدستی غرب در اقداماتی که دیوان بین‌المللی دادگستری لاهه به عنوان «نسل کشی» به رسمیت می شناسد، غرب همچنان برتری چشم‌گیری را برای اتخاذ رفتار متمدنانه اجتماعی در این بحران به خود اختصاص می‌دهد. کشورهای غربی هنوز خود را به عنوان «آدم های خوب» می شناسند.

«من بارها به خاطر این که گفته‌ام برای صهیونیست بودن لازم نیست یهودی باشی به مشکل خورده‌ام. اما من کماکان یک صهیونیست هستم و برای صهیونیست بودن از کسی عذرخواهی نمی‌کنم. این یک واقعیت است. ما [آمریکایی‌ها] هرگز فکر نمی‌کردیم که انجام دادن چیزی فراتر از ظرفیت ما باشد، از درمان سرطان گرفته تا هر کاری که تا به حال انجام داده‌ایم. ما از هیچ کاری عاجز نیستیم.» این بخشی از سخننان اخیر جو بایدن، رئیس‌‍جمهوری ایالات متحده در حمایت از جنایت و اشغالگری رژیم اسرائیل است.

خودشیفتگی و توهم جهانی شدن ارزش‌های غربی

به نظر می‌رسد که یک نوع خودشیفتگی خاص لازم است تا یک رهبر جهانی خود را یک پیرو 50 ساله یک ایدئولوژی برتری طلبانه سفیدپوستی اعلام کند که آپارتاید، شهرک‌نشینی استعماری و نسل کشی را به بخشی ازاقدامات روزمره خود تبدیل  کرده است. گویی که ایالات متحده در 130 سال گذشته تنها بذر صلح و رفاه را در سراسر جهان گسترش داده است و به هیچ‌وجه با قدرت نظامی و اقتصادی وحشیانه خود به مداخله در امور داخلی کشورها نپرداخته است.

اما رئیس‌جمهور آمریکا در این خودفریبی خود تنها نیست. ریشی سوناک، نخست‌وزیر بریتانیا نیز چندی پیش در گردهمایی محافظه‌کاران دوستدار اسرائیل در لندن، حمایت تزلزل‌ناپذیری از حملات اسرائیل به غزه و کرانه باختری نشان داد. سوناک گفت: «این یک طنز وحشتناک است که درباره اسرائیل وجود دارد که همه کشورها اورا به نسل‌کشی متهم می‌کنند.» سوناک همچنین در این نشست اتهامات مطرح شده علیه اسرائیل در پرونده‌ای که آفریقای جنوبی به لاهه برد را «ناعادلانه» خواند.

«طنز وحشتناک» اما این است که در نظر رهبران قدرت‌های غربی، اسرائیل، به عنوان متحد همیشگی غرب هیچ‌گاه نمی تواند به نسل‌کشی متهم شود، زیرا یکی از «بچه های خوب و متمدن» غرب است و این تنها کشورهای غیرغربی -در واقع، غیر سفیدپوست- مانند آفریقای جنوبی هستند که نقش «آدم‌های بد» را به عهده بگیرند. 

بایدن، سوناک و دیگر شرکای غربی هنوز بر این باورند که به عنوان رهبران کشورهای توسعه یافته، حق دارند که به نام «دفاع از خود» یا دیگر بهانه‌ها همچون «مبارزه با تروریسم» مردم بی‌گناه غیرنظامی -و البتهغیرسفید پوست- را بکشند، خانه‌های و زیرساخت‌های‌شان را ویران کنند و کماکان هم مدعی باشند که انتخاب های منطقی قابل فهمی انجام می‌دهند.

با وجود اعتراض ده‌ها میلیون نفر در سراسر جهان نسبت به بی‌عملی رهبران غربی در مقابل مواردی همچون کشته شدن ده‌ها هزار زن و کودک فلسطینی، ویران شدن کامل زیرساخت‌های شهری در غزه، بی‌اعتنایی نسبت به جنگ جاری در سودان و درگیری در جمهوری دموکراتیک کنگو، رهبران غربی هنوز معتقدند سرمایه داری غربی و نهادهای دموکراتیک جهان را نجات خواهند داد.

ساموئل هانتینگتون، دانشمند علوم سیاسی فقید، در کتاب خود به نام «برخورد تمدن ها» (1996) در مورد خطرات توهم غربی‌ها درباره جهانی شدن ارزش‌های شان هشدار داد که برای تحقق این امر، آن‌ها نیاز دارند تا بقیه جهان باید ارزش‌های ادعایی آنان را بپذیرند. او نوشت: «بقای غرب بستگی به این دارد که آمریکایی‌ها هویت غربی خود را دوباره تأیید کنند و غربی‌ها تمدن خود را به‌عنوان هویتی منحصربه‌فرد -ونه جهانی- بپذیرند».

غرب منفور و ریشه مشکل

اما چیزی که هانتینگتون در مورد جستجوی غرب برای تمدن یک‌جهانی نمی‌فهمید، این بود که کینه‌هایی که امروز نسبت به این تمدن وجود دارند؛ تنها در دوران پس از جنگ سرد و به‌خصوص در دهه 1990 میلادی متولد نشده‌اند. این نفرت پاسخی است مشروع که درواکنش به زنجیره ‌های مرگ، ویرانی و غارت منابع جهان غیرغربی توسط سفیدپوستان غربی از زمان راهیابی کریستف کلمب به نیمکره غربی و واسکو داگاما در دهه 1490 به وجود آمده است.

از آن زمان تاکنون، مابقی جهان منبع غارت غرب بوده است، ابتدا از طریق غارت طلا، نقره و جواهرات از سرزمین های تازه اشغال شده و سپس از طریق به بردگی گرفتن میلیون‌ها انسان بی‌گناه، آفریقایی و آسیایی و در نهایت از طریق تسخیر امپراتوری‌های قدیمی شرق.

این باور به برتری و درستی بنیان‌های اخلاقی تمدن سفید غرب امروزه آن چنان در فرهنگ‌های غربی ریشه دوانده است که جوانان در غرب بدون آنکه حتی یک‌بار با زیرسوال رفتن این انگاره مواجهه شوند بزرگ می‌شوند و امروز بسیاری از شهروندان غربی اساسا نمی‌توانند با این واقعیت که بنیان رفتار کشورهای‌شان با جهان سوم از اساس غیرمنطقی است روبرو شوند.

ادوارد سعید در شرق شناسی (1978) می نویسد: «می توان استدلال کرد که مؤلفه اصلی در فرهنگ اروپایی دقیقاً همان چیزی است که [تمدن غربی] را در داخل و خارج اروپا هژمونیک کرد: ایده هویت اروپایی به عنوان یک نمونه متعالی در مقایسه با همه اقوام و فرهنگ‌های غیراروپایی برتر است.»

این اعتقاد به برتری غرب به این معناست که بسیاری در غرب معتقدند که نظام‌های سیاسی مبتنی بر ارزش‌های غربی همواره در سمت درست تاریخ ایستاده‌اند. هرچند نمونه های زیادی از بی منطقی، بربریت و وحشی‌گری غرب در مداخلات آن در خاورمیانه و سایر نقاط جهان وجود دارد. خودشیفتگی غربی به این معنی است که آمریکا و غرب تنها در صورتی انگشت خود را برای حمایت از فلسطینی‌ها بلند می کنند که توسط جهان غرب و شهروندان خودشان مجبور به این کار شده باشند.

با این وجود، این که در نظرسنجی‌های متعددی که از جوانان آمریکایی به عمل آمده نشان ‌می‌دهند که تقریباً نیمی از آمریکایی‌های 18 تا 29 ساله معتقدند که «اسرائیل در حال ارتکاب نسل‌کشی در غزه است» دلگرم‌کننده است، اما این به خودی خود برای پایان دادن به همدستی ایالات متحده و غرب در جنایات اسرائیل کافی نیست.

آگاهی امروز شهروندان غربی از ماهیت وحشیانه اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه به لطف اینترنت و شبکه‌های اجتماعی که مردم را از چنگال انحصار رسانه‌های جریان اصلیِ آلوده به سانسور در مسئله فلسطین نجات داده است، شاید نقطه عطفی باشد برای باز شدن چشم بسیاری از شهروندان  غربی در مواجهه با اقدامات دولت‌های متبوع‌شان. آگاهی‌ای که شاید نویدی باشد برای برقراری نظمی عادلانه‌تر در جهانی که برای فرزندانمان باقی می‌گذاریم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha