کد خبر 90822
۲ آذر ۱۳۹۰ - ۰۰:۰۰
ظهور دولت های ملی با پرچم چپگرایی در آمریکای لاتین به نفوذ سنتی آمریکا در منطقه پایان داده و نفرت مردم کشورهای منطقه از ایالات متحده، راه این کشور را برای بازگشت دشوار کرده است.به گزارش حیات ، سرگرم شدن آمریکا به بسط و گسترش نفوذ خود در دیگر کشورها سبب شد تا این کشور از آمریکای لاتین که روزی حیاط خلوتش بود غافل شود. شاید بتوان گفت نقطه اوج این بی توجهی پس از حادثه 11 سپتامبر بود که سیاست‏های آمریکا بیشتر حول محور حادثه 11سپتامبر شکل گرفت و این حادثه باعث شد که بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از زیر نگاه سلطه جویانه این کشور تا حدی رهایی یابند. از سوی دیگر توجه سیاست خارجی آمریکا به خاورمیانه و تجاوز و خودکامگی آمریکا نه تنها مورد حمایت کشورهای آمریکای لاتین قرار نگرفت، بلکه همین امر باعث از دست رفتن کنترل ایالات متحده بر آمریکای لاتین شد. اگرچه بیداری ملی روی داده در منطقه یکی از عوامل اصلی موثر در تحولات سیاسی آمریکای لاتین است. پس از آن که آمریکایی‏ها متوجه کم رنگ شدن سلطه خود و حضور موثر کشورهای دیگر در آمریکای لاتین شدند، سیاست‏هایی را برای مقابله در پیش گرفتند. اولین آن مبارزه با محور سوسیالیسم در آمریکای لاتین بود. یکی دیگر از سیاست‏هایی که آمریکا برای احیای موجودیت خود در پیش گرفت، سرمایه‏گذاری جدید در منطقه و افزایش نفوذ اقتصادی است. تقویت و گسترش همکاری‏های نظامی و امنیتی با کشورهای آمریکای لاتین از دیگر روش های آمریکا می باشد. **تاریخچه ظهور موج جدید چپگرایی --------------------------------------- چپگرایی یعنی دگرگونی هر چه شتابان‏تر اجتماعی و اقتصادی در جهت ایجاد برابری و از میان برداشتن فاصله‏های طبقاتی با دخالت هرچه بیشتر دولت در امور اقتصادی و اجتماعی. عنوان چپگرایی ابتدا از فرانسه شروع شد. زمانی که در کنگره فرانسه، طرفداران حرکت‏های انقلابی در مقابل طرفداران نظام سلطنتی قرار گرفتند. در سمت چپ کنگره افرادی که خواهان تغییرات شگرفی بودند و مخالف نظام سلطنتی بودند و در سمت راست افرادی که خواهان حفظ وضع موجود و نظام سلطنتی بودند نشستند. بعدها عنوان چپ و راست از کنگره فرانسه شکل گرفت و ادامه یافت و در ادبیات سیاسی جهان وارد شد. منطقه آمریکای لاتین که از سال 1823 با طرح دکترین مونرو که در واقع بخشی از بیانیه سیاسی جیمز مونرو -رییس جمهور وقت آمریکا- بود به حیاط خلوت آمریکا تبدیل شد تا از طریق آن، آمریکا به آرزوی دیرینه قدرت طلبی دست یابد و خود را به عنوان قدرت برتر جهان معرفی کند. با این دکترین و دکترین های دیگر سیاست درهای باز بر محصولات اقتصادی کل کشورهای منطقه اعمال شد و قاعدتا این سیاست به نفع کشوری بود که دارای فناوری پیشرفته تر بودند. پس از جنگ سرد سیاست های خودخواهانه آمریکا در خصوص تجارت آزاد با مخالفت های شدید کشورهای منطقه آمریکای لاتین روبرو شد و شاید بتوان گفت بزرگترین عاملی که باعث پیدایش حکومت های چپگرا در این منطقه شد، همین مخالفت ها بود. می توان گفت اثرات سیاست های نئولیبرالی که نتیجه آن فاجعه فقر، بیکاری، محرومیت اجتماعی همراه با یک بدهی سنگین ملی بود بحران بزرگی را برای این منطقه به ارمغان آورد. "شو شیچنگ" محقق موسسه آمریکای لاتین در آکادمی علوم اجتماعی چین در مصاحبه با روزنامه محلی شین جینگ نیز معتقد است که کشورهای رو به توسعه آمریکای لاتین به چپ روی آورده اند. به گفته "شو" از اواخر دهه 90، هنگامی که رییس جمهور ونزوئلا "هوگو چاوز" به قدرت رسید و روند این گرایش آغاز شد و علاوه بر آن انتخابات برزیل با پیروزی "لوییس ایناسیو" در سال 2003، حرکت جدید چپگرایی به طور کامل آغاز شد. شو شیچنگ عامل اصلی تغییر نظام سیاسی و رویکرد چپگرایی در منطقه آمریکای لاتین را ایالت متحده می داند و در توضیح علت این مساله که عامل پیدایش گرایش چپگرایی شده می افزاید؛ نتیجه و تاثیر نئولیبرالیسم آمریکایی منشا تغییرات سیاسی بوده است. از طرف دیگر آمریکا نیز که خود را رهبر بلامنازع دنیا می دانست و به بسط و گسترش نفوذ خود در همه کشورها پرداخته و نگاه خود را به کشورهای دیگر معطوف کرده بود از منطقه ای که روزی حیاط خلوتش بود، غافل شد. نقطه اوج این بی توجهی پس از حادثه 11 سپتامبر بود که سیاست‏های آمریکا بیشتر حول محور حادثه 11سپتامبر شکل گرفت و این حادثه باعث شد که بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از حوزه تفکر، تمرکز و سیاست‏ آمریکا خارج شوند و آمریکا تمرکز خود را بر سایر نقاط دنیا معطوف نماید. "شو" یادآوری می کند که حمله های 11 سپتامبر، از عوامل مهم کم توجهی ایالت متحده به منطقه آمریکای لاتین بوده است. به عقیده وی، هنگامی که دولت بوش سیاست خارجی خود را به سوی خاورمیانه منتقل کرد، کم کم از آمریکای لاتین دور شد. در همین حال این تجاوز و خودکامگی آمریکا مورد حمایت آمریکای لاتین نیز قرار نگرفت. این عامل باعث از دست رفتن کنترل آمریکای لاتین از دست آمریکا شد. به عبارت دیگر می توان گفت هر چقدر که حادثه 11 سپتامبر آمریکا را به سمت خاورمیانه و آسیای مرکزی سوق داد به همان میزان آمریکا را از تحولات و مشکلات کشورهای آمریکای لاتین بی توجه کرد. دکتر "خوآن توکاترین" استاد علوم سیاسی دانشگاه سن آندرس آرژانتین، بیداری ملی صورت گرفته در منطقه را یکی از فاکتورهای موثر در تحول سیاسی آمریکای لاتین می داند. به عنوان مثال، در انتخابات اخیر بولیوی، نیکاراگوئه و آرزانتین حرکت ملی کمک زیادی به پیروزی سیاستمداران در انتخابات کرد. به همین دلایل و به تدریج با برگزاری رفراندوم‏ها و انتخابات در آمریکای لاتین، حکومت‏های مردم پسند بر سر کار آمدند. غالبا این حکومت‏ها گرایش ضدآمریکایی داشتند و با سیاست‏های نئولیبرالیستی آمریکا مخالف بودند. پس از آن آمریکایی‏ها متوجه حضور کشورهای دیگر در آمریکای لاتین و خدشه دار شدن تئوری حیاط خلوت بودن آمریکای لاتین شدند و سیاست‏هایی را در پیش گرفتند که اولین آن مبارزه با محور سوسیالیسم در آمریکای لاتین بود. زیرا بسیاری از کشورهای چپگرای آمریکای لاتین با سیاست‏های سوسیالیستی بر سر کار آمدند و کلا مخالف سیاست‏های نئولیبرالیستی آمریکا بودند، بنابراین بعد از به قدرت رسیدن منافع کشورشان را ملی اعلام می کردند، از جمله ونزوئلا و بولیوی که صنایع نفت و گاز خود را ملی اعلام کردند. یکی دیگر از سیاست‏هایی که آمریکا برای احیای موجودیت خود در آمریکای لاتین دنبال می کند سرمایه‏گذاری جدید در منطقه و افزایش نفوذ اقتصادی است. بر این اساس نمایندگان دو حزب دمکرات و جمهوری خواه آمریکا پس از این که متوجه کوتاهی خود در عرصه نفوذ و حضور سابق خود در این منطقه شدند، متعهد گردیدند که ظرف 10 سال آینده سالیانه 5.2 میلیارد دلار سرمایه‏گذاری در بخش‏های فقرزدایی آمریکای لاتین انجام شود. آمریکا همچنین در منطقه آمریکای لاتین به دنبال تقویت و گسترش همکاری‏های نظامی و امنیتی با کشورهای آمریکای لاتین است که در این زمینه می توان به سیاست آموزش رایگان نظامیان کشورهای آمریکای لاتین به منظور گرفتن امتیاز بیشتر اشاره کرد. مورد دیگر حضور نظامی آمریکا در منطقه به بهانه مبارزه با مواد مخدر است که بر اساس اسناد لو رفته از سازمان سیا، این حضور به نوعی همکاری بیشتر با کارتل های مواد مخدر بوده است، اما به طور کلی سیاست‏های نئولیبرالیستی آمریکا با شکل جدیدتری تحت حمایت‏های صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی فعالیت خود را آغاز کردند. کشورهای منطقه که در دهه 70 و 80 برای عقب نماندن از موج روند توسعه یافتگی که در دنیا ایجاد شده بود به فکر تحول افتاده بودند، با مشکل کمبود نقدینگی مواجه بودند و مجبور به روی آوردن به صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که ساختار اصلی آن تحت سیطره آمریکا است، شدند، اما در بازپرداخت آن دچار مشکلات بسیار زیادی شدند. **سیاست چپ ها در مبارزه با آمریکا ------------------------------------------ از اواخر دهه 1990، جهان شاهد افول نئولیبرالیسم در آمریکای لاتین است، به‌طوری‌ که در حال ‌حاضر دو سوم دولت‌های این منطقه در دست رهبرانی است که خود را متعلق به جناح چپ سیاسی می‌دانند که ونزوئلا را به عنوان سردسته دولت های چپ گرا و پیشرو در مبارزه با آمریکا می توان نام برد. در سال 1948 آمریکا در راستای سیاست‏های برتری‏جویانه خود در آمریکای لاتین سازمان کشورهای آمریکایی را پایه گذاری کرد که به مرور زمان ناکارآمدی آن در حل بحران‏ها و مشکلات این قاره نمایان شد. پس از آن کشورهای چپ جدید در آمریکای لاتین تصمیم به ایجاد سازمان کشورهای آمریکایی بدون حضور آمریکا و کانادا گرفتند که این موضوع برای آمریکا بسیار سنگین است. مهمترین اقدامی که کشورهای آمریکای‏لاتین انجام دادند ایجاد همگرایی در عرصه‏های مختلف بود که مهمترین آن در سال 2000 با ابتکار دولت برزیل آغاز شد که در نتیجه آن مهمترین کشورهای منطقه در "ریودوژانیرو" گرد هم آمدند و خواستار ایجاد همگرایی سیاسی و اقتصادی با یکدیگر شدند. در آن زمان آمریکا همچنان درگیر مناطق دیگری مانند خاورمیانه بود و توجه زیادی به این منطقه نداشت. حضور کشورهای دیگر در منطقه مانند ایران، چین و روسیه باعث شد که بر روابط کشورهای این منطقه با آمریکا تاثیر بگذارد. حضور ایران و چین در منطقه بیشتر اقتصادی و حضور روسیه بیشتر نظامی است. کارشناسان معتقدند که اگرچه آمریکا تلاش زیادی را برای بازگشت به منطقه آغاز کرده است، اما خاطرات تلخ مردم از حضور آمریکایی ها بزرگترین عامل در برابر بازگشت مجدد این کشور است و تکیه بر حمایت آمریکا و یا الگوی آمریکایی اقتصادی به عاملی برای از دست رفتن رای احزاب در رقابت های سیاسی شده است. پایان پیام

برچسب‌ها