به گزارشحیات، بهمحض خروج نظامیان متجاوز رژیم صهیونیستی از بخشهایی از نوار غزه، بحران تازهای سر برآورد: باندهای تبهکاری که اشغالگران پیشتر تشکیل داده و مسلح کرده بودند، چونان مینهایی پنهان، آماده انفجار در دل جامعه باقی ماندند. نیروهای انتظامی غزه بهسرعت وارد عمل شدند، اعضای این باندها را تحت تعقیب قرار دادند و آنان را به اتهام جاسوسی، ایجاد هرجومرج، ارعاب و قتل شهروندان و حتی سرقت اندکِ کمکهای انساندوستانه به عدالت سپردند.
در این میان، اظهارنظر نخست رئیسجمهور آمریکا درباره پیگرد این عناصر ــ پیش از آنکه موضع خود را تغییر دهد ــ و اختلافات درون رژیم صهیونیستی درباره بیم از رسیدن سلاحهای تحویلی به این گروهکها به دست مقاومت، بازتاب گستردهای یافت. با این حال، برخی رسانهها، با نادیدهگرفتن جنایات ارتش اشغالگر، بهدروغ از «جنگ داخلی در غزه» و «نقض حقوق بشر» سخن گفتند. بسیاری از تحلیلگران در پاسخ، سکوت همین رسانهها در برابر قتلعام مردم غزه و نسلکشی آنها به دست رژیم اسرائیل را یادآور شدند و تأکید کردند چنین روایتهایی تنها در خدمت اهداف اشغالگران است.
اما آیا میشد برای مزدورانی که بهدست اشغالگران تشکیل شدهاند، سرنوشتی جز این متصور بود؟ تجربه دیگر کشورهایی که اشغال را تجربه کردهاند، چه میگوید؟
نقش گروهکهای شبه نظامی در کشورهای اشغالی
اشغالگران، بهمحض سیطره بر یک سرزمین، میکوشند از میان مردم همان سرزمین گروههای همپیمان بسازند. هیچ اشغالی در تاریخ بدون تشکیل چنین شبکههایی صورت نگرفته است. استعمارگران، با پشتیبانی مالی، رسانهای و تسلیحاتی از این گروهها، آنان را به ابزاری برای کاهش هزینههای نظامی و تحکیم امنیت نیروهای خود تبدیل میکنند؛ تا سربازانشان از تماس مستقیم با مردم دور بمانند و خطر هدف قرارگرفتن کاهش یابد. همچنین، با تکیه بر وابستگیهای قبیلهای یا مذهبی مزدوران، زمینه شکاف اجتماعی و جنگ داخلی پس از خروج احتمالی خود را از پیش فراهم میکنند.
کشورهای استعمارگر، با درسآموزی از تجارب پیشین، پیش از اشغال نظامی، وارد فرایند نفوذ نرم و فرسایش درونی جامعه هدف میشوند: مشروعیت حکومتها را تضعیف میکنند، نارضایتی عمومی میسازند، و خود را حامی منافع ملتها نشان میدهند. پس از تحقق اشغال، با تشکیل دولتها، ارتشها، پلیس و احزاب وابسته و حتی «اپوزیسیونهای ساختگی»، سلطهی خود را مشروع جلوه میدهند. شبه نظامیان در این ساختار، ابزاری برای تفرقهافکنی، تضعیف مقاومت و تضمین امنیت نیروهای اشغالگر هستند.
اما روز پس از شکست اشغالگر، همواره پرسش یکسانی تکرار میشود: با بازماندگان او چه باید کرد؟
تجربهی تاریخی: سرنوشت محتومان به فراموشی
در هیچ نقطهای از تاریخ، همکاران طرف اشغالگر از انتقام ملت خود در امان نماندهاند. اشغالگران، در لحظه عقبنشینی، مزدوران خود را به حال خود رها کردهاند، درست مانند تجهیزات ازکارافتادهای که پشتسر جا میگذارند. نیروهای مقاومت، پس از آزادی، همه ساختارهای سیاسی و نظامی همکار با دشمن را منحل کرده و اعضای آن را محاکمه کردهاند.
مزدوران رژیم صهیونیستی در غزه
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، در نوار غزه نیز پس از خروج ارتش اشغالگر، مقامات محلی همان مسیری را پیمودند که پیشتر در لبنان با شبه نظامیان «ارتش جنوب لبنان» طی شده بود.
در برابر ادعای برخی رسانهها مبنی بر وقوع «جنگ داخلی»، سران قبایل و خانوادههای بزرگ فلسطینی با صدور بیانیههایی صریح، از این عناصر اعلام برائت کردند و از نهادهای امنیتی خواستند تا آنان را تعقیب کرده و ریشهی این پدیده ویرانگر را بخشکانند.
درسی که از همه این تجربهها برمیآید روشن است: هیچ مزدور و همکار اشغالگری، هرگز از داوری ملت خود نگریخته است.
نظر شما