به گزارش حیات، در روز اول مهرماه ۱۴۰۴، همزمان با سفر رئیسجمهور ایران و هیئت همراه به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، میدان داگ هامرشولد نیویورک شاهد تجمعی از مخالفان جمهوری اسلامی بود که به سرعت به صحنهای از آشفتگی و تفرقه تبدیل شد. این تجمع، که توسط سازمان منافقین سازماندهی شده بود، نهتنها نتوانست پیام واحدی ارائه دهد، بلکه به نمایشگاهی از اختلافات تاریخی، رقابتهای فرساینده و وابستگیهای خارجی اپوزیسیون بدل شد.
این گزارش به تحلیل این رویداد و بازتابهای آن میپردازد.
آتش تزلزل و تفرقه در دامن اپوزیسیون پرمدعا
تجمعات از روز ۳۱ شهریور (۲۲ سپتامبر) با یک مراسم شمعافروزی آغاز شد که قرار بود نمادی از همبستگی با تروریستهای معدوم در ایران باشد، اما بارش باران، هماهنگی ضعیف و فقدان حضور گسترده، این مراسم را به گردهمایی محدودی بدل کرد که تنها حامیان قدیمی منافقین – اغلب با روسریهای رنگی و پرچمهای گروهک – در آن حضور داشتند و که بیشتر شبیه یک گردهمایی خانوادگی بود تا یک جنبش سیاسی.
در روز ۱ مهر (۲۳ سپتامبر)، تجمع اصلی در میدان داگ هامرشولد برگزار شد، جایی که منافقین با شعارهای کلیشهای و نخنما مانند «آزادی برای ایران» و تبلیغ «برنامه دهمادهای» مریم رجوی تلاش کردند همچون گذشته توجه رسانهها را جلب کنند. با این حال، تصاویر و ویدیوهای منتشرشده از مراسم نشان داد که جمعیت به چند ده نفر محدود بود و هیچ گروه اپوزیسیون دیگری، از جمله سلطنتطلبان یا چپهای سکولار، به آن نپیوستند. این انزوا، یادآور شکستهای تاریخی منافقین در دهه ۶۰ شمسی است، زمانی که ترورهای کور و خیانت به انقلاب، آنها را به حاشیه راند و به ابزاری در دست استکبار جهانی تبدیل کرد.
یکی از بارزترین ویژگیهای این تجمعات، تفرقه عمیق میان جریانهای اپوزیسیون بود. در فضای مجازی، سلطنتطلبان، منافقین را «فرقه تروریستی وابسته به صدام» خواندند، در حالی که منافقین، سلطنتطلبان را «فاشیست» نامیدند. این جدالها، که در پستهای متعدد در شبکه اجتماعی ایکس بازتاب یافت، تصویر نسخه جدیدی از نمایش کمدی «اپوزیسیون متفرق» را به انظار عمومی عرضه کرد! اپوزیسیونی که به جای تمرکز بر هدف مشترک ادعایی خود – تغییر نظام جمهوری اسلامی – سالهاست درگیر تسویهحسابهای درونی شدهاند و از اتهامات تاریخی گرفته تا رقابت بر سر منابع مالی مشکوک، ثابت کرد که هیچ اعتبار و وزانتی برای یکدیگر قائل نیستند اما دم از جلب همکاری ایرانیان برای نجات ایران میزنند. این نزاعها، مشروعیت اپوزیسیون را در نظر افکار عمومی جهانی و ایرانیان داخل کشور به شدت زیر سؤال برده است و مدتهاست جدی گرفته نمیشوند.
از سازماندهی ضعیف تا انزوای رسانهای
یکی از ضعفهای بنیادین و غیرقابل انکار جریانهای معارض جمهوری اسلامی، پیوندهای آشکار و مستند آنان با دشمنان دیرینه ملت ایران است؛ پیوندهایی که نهتنها مشروعیت سیاسی این گروهها را مخدوش ساخته، بلکه آنان را در منظر افکار عمومی به نمادهای وابستگی و بیریشگی بدل کرده است. دیدارهای رضا پهلوی با نخستوزیر رژیم صهیونیستی و حضور چهرههای سیاسی بازنشسته آمریکایی در گردهماییهای گروهک تروریستی منافقین با دریافت پول، از جمله مصادیق بارزی است که در رسانههای داخلی و فضای مجازی با اسناد و تصاویر متعدد بازتاب یافت.
این ارتباطات، این پرسش بنیادین را پیش کشید:« چگونه مدعیان نجات ایران، دست در دست کسانی میگذارند که سالهاست در پی تضعیف، تحریم و تجزیه این سرزمیناند؟!». این رفتارها، نهتنها از منظر اخلاق سیاسی قابل دفاع نیست، بلکه یادآور پیشینه خونبار منافقین است که با ترور بیش از هفده هزار ایرانی بیگناه، از مسئولان تا مردم کوچه و بازار، لکه ننگی بر تاریخ خود نهادهاند. چنین پیشینهای، در کنار وابستگی آشکار به قدرتهای بیگانه، نشان میدهد که این جریانها نهتنها فاقد صلاحیت برای سخن گفتن از آینده ایراناند، بلکه در عمل، در تقابل با منافع ملی و اراده مردم قرار دارند.
در فضای سیاست بینالملل، آنچه از رفتار سلطنتطلبان و گروهک تروریستی منافقین دیده میشود، نوعی آویزان شدن بیثمر و تحقیرآمیز به دامن قدرتهای خارجی است که نهتنها نتیجهای نداشته، بلکه چون طشت رسواییشان در دیدگان همگان از پشت بام افتاده و بارها با پاسخهای سرد و صریح و تحقیرآمیز آمریکا نیز مواجه شدهاند.
برای مثال، در بحبوحه ناآرامیهای ۱۴۰۱، سخنگوی وقت کاخ سفید بهروشنی اعلام کرد که ایالات متحده مجاهدین خلق را نماینده مردم ایران نمیداند و نگرانیهای جدی درباره ساختار فرقهای و سوءاستفادههای داخلی این گروه دارد. این موضع نهتنها در همان زمان بیان شد، بلکه در بهمنماه ۱۴۰۳ نیز در گزارش رسمی کنگره آمریکا مجدداً تأیید شد.
از سوی دیگر، اندیشکده امریکن انترپرایز-نزدیک به محافل جمهوریخواه و شخص روبیو (وزیر خارجه فعلی آمریکا)- در مرداد ۱۴۰۴ صراحتاً رضا پهلوی و دفترش را فاقد انسجام، ناتوان در سازماندهی و بیکفایت در ایجاد اتحاد معرفی کرد. اینها نشان میدهد که چه دموکرات قدرت را در دست داشته باشد و چه جمهوریخواه، دستدرازی بیوقفه این جریانها به واشنگتن، نهتنها اعتباری برایشان نمیآورد، بلکه بیشتر به نمایش وابستگی و بیریشگی سیاسیشان بدل میشود.
مشروعیت مقاومت ملت ایران
در برابر تبلیغات، فراخوانها و هجمهها، رسانهها و کاربران داخلی، روایتی قدرتمند از مشروعیت مقاومت ملت در برابر زیادهخواهی غرب ارائه کردند و خواستار این شدند که رئیس جمهور به عنوان نماینده ملت ایران، مواضع عقلانی و مقتدرانه ایران را به گوش جهانیان برساند.
سخنرانی پزشکیان در سازمان ملل، با تأکید بر عدالتخواهی، استقلال و پایبندی به تعهدات بینالمللی، ایران را بهعنوان کشوری مسئولیتپذیر و قربانی تروریسم و تحریمهای ظالمانه غرب معرفی کرد. ویدیوهای حماسی که سخنان رئیسجمهور را با تصاویر خانوادههای شهدا و قربانیان ترور منافقین و همچنین شهدای فلسطینی ترکیب میکرد، پیام مظلومیت و مقاومت را تقویت نمود و رسانههای داخلی با نمایش حضور میلیونی مردم در راهپیماییهای آیینی و انقلابی، مانند مراسم اربعین یا ۲۲ بهمن، در برابر تجمعات محدود نیویورک، قدرت وحدت ملی را به رخ کشیدند. طنزهای رسانهای نیز با بازنمایی دعواهای اپوزیسیون، این استفهام انکاری را مطرح کردند که: «آیا اینها میخواهند ایران را اداره کنند؟»
نبرد اصلی این رویداد، نه در خیابانهای نیویورک، بلکه در میدان رسانهها و روایتسازی جریان داشت. هر توییت، هر ویدیو و هر تصویر، بخشی از این جنگ بود. اپوزیسیون با تفرقه و وابستگی، نتوانست روایتی باورپذیر ارائه دهد، در حالی که ایران با تکیه بر حافظه تاریخی ملت حول ترورهای منافقین، خیانتهای سلطنتطلبان و منطق دیپلماتیک جمهوری اسلامی، روایتی منسجم و الهامبخش ساخت.
ایران با انسجام انقلابی، دیپلماسی منطقی و روایت مقاومت در دل نیویورک، بار دیگر نشان داد که در برابر توطئههای خارجی و تفرقهافکنیهای داخلی، استوارتر از همیشه است. این رویداد، یادآور رهنمود رهبر انقلاب است در تمجید از اتحاد مقدس آحاد ملت با یکدیگر و با ارکان نظام جمهوری اسلامی است و نشان داد که در میدان روایتها، آنکه صادقتر، ریشهدارتر و منسجمتر سخن میگوید، پیروز است و این پیروزی، از آنِ ملت انقلابی ایران است.
نظر شما