کد خبر 275588
۳۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۸

شهید حاجی‌زاده و ماجرای تزریق دستی سوخت به موشک

شهید حاجی‌زاده و ماجرای تزریق دستی سوخت به موشک

معصومه سپهری در کتاب «مرد ابدی» گوشه‌هایی از مسیر دشوار موشکی شدن ایران را شرح داده است، مسیری که شهیدان حاجی‌زاده و طهرانی‌مقدم نقش اساسی در پیمودن آن داشتند.

به گزارش حیات به نقل از تسنیم، سردار امیرعلی حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه صبح روز جمعه 23 خرداد و در جریان حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان به شهادت رسید.

سردار حاجی‌زاده در 9 اسفند 1340 در تهران زاده شد و از سال 1359 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. در سال 1363 با تشکیل فرماندهی موشکی در سپاه پاسداران به همراه سردار شهید حسن طهرانی‌مقدم از بنیانگذاران این فرماندهی بود و تلاش‌های گسترده‌ای برای شکل‌گیری این فرماندهی انجام داد.

پس از دوران دفاع مقدس به همراه سردار طهرانی‌مقدم مشغول فعالیت در حوزه‌ گسترش فرماندهی موشکی شد و در مدتی فرماندهی یگان‌های موشکی نیروی هوایی سپاه را بر عهد گرفت و پس از آن مسئول عملیات فرماندهی موشکی شد.

شهید حاجی‌زاده در سال 1388 به عنوان اولین فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب منصوب می‌شود و آغازگر فصل جدیدی از تولید قدرت دفاعی و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران می‌شود.

سردار حاجی‌زاده یکبار برای انهدام پهپاد آمریکایی و یکبار هم برای عملیات‌های وعده صادق مدال فتح درجه 1 گرفت.

رفاقت شهید حاجی زاده و شهید طهرانی مقدم از همان شروع ماجراهای موشکی شدن ایران و تلاش برای برداشته شدن اولین گام های موشکی در ایران آغاز شده بود ، معصومه سپهری نویسنده در کتاب «مرد ابدی» که روایتی مستند از زندگی پدر موشکی ایران، شهید والامقام سردار حسن طهرانی‌مقدم است، روایت‌هایی درباره فعالیت‌های شهید حاجی زاده در راستای موشکی شدن ایران داشته است. از جمله راه‌اندازی تیپ موشکی حدید توسط حاجی زاده و اتفاقاتی که در راستای پرتاب نخستین موشک ایران رخ داده است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

درمهرماه 1366، باز هم آتش جنگ شهرها شعله‌ور شد. بلافاصله نیروهای عملیاتی آماده شدند و نخستین موشک را پرتاب کردند. موشک‌ و برخی تجهیزات از کرۀ شمالی رسیده بود، اما شارژ موشک‌ها کماکان با خودروهای شارژ سوخت‌ و اکسیدی انجام می‌شد که سال 63 از لیبی آورده بودند. استهلاکِ آن تجهیزات، کارشان را دشوار کرده بود. خودروها باید بعد از چند عملیات، سرویس کلی می‌شدند، اما اصلا چنین امکانی در ایران نبود. بخشی از خودروی سوخت، که با فشار باد، سوخت را به مخزن سوخت موشک می‌راند، داغان شده بود و کار نمی‌کرد. بچه‌های فنی هر کاری کردند، نشد که نشد! سرتاپایشان غرق سوخت‌ و روغن شده بود و از سرورویشان عرق می‌چکید اما خودروی سوخت بنای ناسازگاری داشت. همه آنجا جمع شده بودند و هرچه به فکرشان رسید می‌کردند اما هر کاری بی‌نتیجه بود.

ـ امیر! چاره‌ای نیست. فعلاً به آقای هاشمی بگیم که امکان آماده‌سازی موشک نداریم.پ

این را حسن با ناامیدی به حاجی‌زاده گفت. امیر و هاشم سوار پاترول سفید رنگ‌شان شدند تا به مقرّشان بروند و با تهران تماس بگیرند. اما ناگهان مجید نواب با دست زد روی ماشین که: «نرو! نرو!»

او به خوبی فرایند کار خودروی سوخت را می‌دانست و حالا فکری به ذهنش رسیده بود؛ اگر بخشی از کار قسمت معیوب خودرو را با ساخت یک وسیلۀ سادۀ ابتکاری، به‌صورت دستی انجام می‌دادند، می‌توانستند کار تزریق سوخت را انجام دهند.

موضوع را به بقیه توضیح داد و همه فکر کردند عملی‌ست. همان روز، حاجی‌زاده رفت سراغ تراشکارها و خیلی زود، وسیله‌ای را که مجید نواب گفته بود آورد. مجید، وسیلۀ ساده‌شان را وارد مخزن سوخت کرد و به‌دقت به صدای انتقال سوخت گوش داد. با کمی زحمت، صدای جریان سوخت را شنید و براساس تجربه‌ای که در این مدت کسب کرده بود، درست در موعد مناسب، جریان را قطع کرد. با خوشحالی دیدند که در آن مدت کوتاه، سوخت به موشک منتقل شده است! از آن روز تزریق سوخت به موشک، یکی از راحت‌ترین کارهای موشکی شد!

بچه‌های فنی، وقتی اکسید و سوخت را با ماشینِ مخصوص به مخزن سوختِ موشک تزریق می‌کردند، آن موشک تا دو ماه قابلِ ‌پرتاب بود، ولی اگر در این مدت استفاده نمی‌شد، سوختش مشکلاتی ایجاد می‌کرد. باید حتماً سوخت را تخلیه ‌کرده و مخزن را شست‌وشو می‌دادند تا هنگام پرتاب مجدد، دوباره موشک را شارژ کنند.

کتاب «مرد ابدی» ,

ماشین‌های اکسید و سوخت هم از زمانِ لیبیایی‌ها، کار دست‌شان می‌دادند. حتی دومین خودروی اکسیدایزر هم که از لیبی آوردند، مشکلاتی ایجاد می‌کرد، چون این ماشین‌ها بعد از ده بار تزریقِ سوخت باید اُوِرهال می‌شدند، درحالی‌که اصلاً چنین امکانی نبود، چون نه وسیله‌اش را داشتند، نه آدمش را، نه عِلمَش را! باید با همان خودروهای بدقِلِق، موشک‌ها را آماده می‌کردند. سوختِ موشک مایع نفتی بسیار بدبویی بود و درحین ترکیب با اکسید، بخاراتی از آن متصاعد می‌شد که خیلی خطرناک بود. تنها راهی که برای خنثی کردن خطرات استنشاق بخاراتِ سوخت می‌دانستند، نوشیدن شیر بود که سعی می‌کردند همیشه در دسترس‌شان باشد.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha