به گزارش حیات، اتلاف گسترده انرژی و سیاست یارانهای مزمن، زنجیره صنعت برق ایران را به چرخهای گرفتار تبدیل کرده؛ چرخهای که نه دمی بر توسعه مینهد نه باری از شانه بودجه برمیدارد. چرا این ساختار معیوب شکل گرفته و راه عبور از آن چیست؟ در گفتوگو با نیما رضایی استاد اقتصاد انرژی و تحلیل گر انرژیهای نو به ابعاد پنهان این مسئله و راهکارهای اصلاحی پرداختهایم.
در ادبیات اقتصادی، اصطلاح «حلقه معیوب» به ساختاری گفته میشود که اعضا هریک عامل تشدیدکننده ضعف هم باشند. شما معضل اتلاف و یارانه در نظام برق ایران را چگونه تشریح میکنید؟
این یک تعبیر کاملاً دقیق است. در ایران، شبکه برق حلقههایی دارد که هریک نه تنها به ضعف بخش دیگر دامن میزند، بلکه اتلافات آن را هم چندلایه میکند. در ریشهیابی، ابتدا باید به اتلاف عظیم نیروگاهها و شبکه انتقال اشاره کرد که گاه تا ۲۰ درصد برق تولیدی را نابود میکند. این عدد حتی نسبت به شاخصهای منطقهی ما هم قابل توجه است.
اما حلقه دیگر، قیمتگذاری غیرواقعی و یارانه سنگین است: وقتی سوخت گاز تقریباً به رایگان در اختیار نیروگاه قرار میگیرد، نه تنها نیروگاه دلیلی برای نوسازی ندارد، بلکه مصرف بالای سوخت و هدررفت انرژی به عادت غالب بدل میشود.
چرخه اینجاست:؛ هزینه اتلاف به دلیل یارانه مستقیم برای مصرفکننده محسوس نیست، دولت نیز به دلیل ترس از پیامدهای اجتماعی سراغ واقعیسازی قیمت نمیرود، و این «تله» دوباره تکرار میشود و به مرور سرمایهگذاری در زیرساخت و فناوری مدرن به محاق فراموشی میرود. در نهایت نه تولیدکننده برق انگیزه بهبود دارد، نه مصرفکننده انگیزه صرفهجویی، و نه دولت میتواند روی درآمد کافی برای توسعه حساب کند.
نقش رفتار مصرفکننده و مخاطب عمومی در تداوم این حلقه چیست؟ آیا میتوان اصلاح رفتار را عاملی کلیدی دانست؟
رفتار مصرفی پیامد سیاستگذاری است. وقتی برق عملاً مجانی است، هیچ نیروی انگیزشی برای مدیریت مصرف وجود ندارد. در کشورهای همسایه با نرخ واقعی انرژی، مشترکان مصرف شبانه، روشن نگاه داشتن مصارف غیرضروری و حتی نصب تجهیزات کممصرف را با دقت دنبال میکنند، اما در ایران رابطه مستقیم میان قیمت و رفتار مصرفی وجود ندارد.
کار فرهنگی مهم است، اما کلید اصلی اصل سیگنالدهی اقتصادی است. تجربه موفق کشورهایی نظیر ترکیه و برزیل نشان داده، اگرچه تبلیغات مهم است اما تا پیش از واقعیسازی تدریجی قیمتهای برق و سوخت و اعطای «یارانههای هدفمند»، تغییر پایدار شکل نمیگیرد.
عدهای معتقدند یارانه انرژی یک سیاست اجتماعی لازم برای حمایت از طبقات ضعیف است. آیا چنین دفاعی عملاً واقعیت دارد؟
این گزاره تنها زمانی درست است که یارانه بهطور هدفمند به اقشار آسیبپذیر برسد. در ساختار فعلی ایران، اما اغلب سهم بیشتری از یارانه به مشترکان پرمصرف و صنایع بزرگ میرسد. به عبارت ساده، پردرآمدترین دهک مصرف برق، دهها برابر اقشار پایینتر از یارانه استفاده میکنند.
تعداد خانوارهای واقعاً نیازمند، کمتر از کل مشترکین حقیقی شبکه برق است. بنابراین سیاست حمایت اجتماعی باید مبتنی بر یارانه هدفمند، کارت انرژی یا کمک نقدی باشد، نه سرریز کردن میلیاردها دلار یارانه به کل شبکه، که نهایتاً منجر به هدررفت و اتلاف بیشتر میشود.
گفته میشود «اتلاف انرژی در تولید و انتقال توجیه اقتصادی ندارد». چرا اصلاح اساسی این حلقه تا به امروز اتفاق نیفتاده؟
علت را باید در سه سطح بررسی کرد. اول، فقدان اراده سیاسی پایدار: اجرای اصلاحات بزرگ اقتصادی همواره نگرانی اجتماعی ایجاد میکند. دولتها از ترس تحریک نارضایتی اجتماعی، تعدیل قیمت یا سرمایهگذاری بر زیرساختهای بهرهور را به تعویق میاندازند.
دوم، ساختار مدیریتی و انگیزه ناقص: شرکتهای دولتی یا خصولتی، سود واقعی حاصل از کاهش اتلاف را در تراز مالی خود احساس نمیکنند. بنابراین، صرفهجویی برایشان مسئلهای حاشیهای است نه استراتژیک.
در نهایت، نبود بازار رقابتی برق؛ انحصار کامل دولت بر قیمت و توزیع برق، انگیزههای بخش خصوصی و نوآوری را از بین برده است. تا زمانی که بازار واقعی و انگیزه مالی ایجاد نشود، هیچ روند اصلاحی از درون سیستم پدید نمیآید.
سهم فناوری و نوسازی تجهیزات در کاهش اتلاف چقدر مهم است؟ چگونه میتوان فاصله با کشورهای پیشرو را جبران کرد؟
نوسازی تجهیزات و پنلهای انتقال، بهینهسازی نیروگاههای حرارتی و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر مهمترین ارکان کاهش اتلاف انرژیاند. در کشورهای توسعهیافته، متوسط اتلاف شبکه انتقال بین ۷ تا ۱۰ درصد است. این نتیجه سرمایهگذاری منظم و رشد فناوری است.
اما الزاماً مدل واردات فناوری خارجی هم پاسخگو نیست؛ مسئله، حمایت از اقتصاد دانشبنیان داخلی با قیمت واقعی و متناسبسازی تعرفه برق است. ترکیب این دو، مسیر ورود فناوری روز، سرمایهگذاران خارجی و شرکتهای بومی را هموار میکند.
امروز شرکتهای ایرانی توان تولید توربینهای کلاس F را دارند اما انگیزهای برای بهکارگیری آن نیست. باید به طرحهای مشارکتی، تضمین خرید برق بهرهور و حمایتهای مالی برای ایجاد انگیزه و ورود به بازار جهانی بها داده شود.
نقش نظام یارانه و قیمتگذاری انرژی در سقوط انگیزه توسعه انرژیهای نو چیست؟
قیمتگذاری ناکارآمد انرژی عملاً سد راه توسعه انرژیهای تجدیدپذیر شده است. اگر برق حرارتی به دلیل یارانه، کیلوواتی زیر ۳۰۰ تومان تمام شود اما برق خورشیدی یا بادی باید با قیمت ۱۵۰۰ تا ۲,۰۰۰ تومان رقابت کند، هیچ سرمایهگذاری منطقی سراغ تجدیدپذیر نمیرود.
یعنی یارانه غیرهدفمند، یک حلقه معیوب دوم در زنجیره صنعت برق ایجاد میکند: هم شرکتهای حرارتی انگیزه بهبود ندارند، هم تجدیدپذیرها به سد هزینهای برخورد میکنند. نتیجه این معادله، عقبماندگی فناورانه و از دست رفتن فرصت صادرات برق پاک است.
برخی معتقدند اصلاح قیمت برق منجر به تورم یا نارضایتی عمومی میشود. چطور میتوان این معضل را رفع کرد؟
نکته کلیدی، سرعت و روش اصلاح است. افزایش تدریجی قیمت برق همراه با جبران هدفمند برای دهکهای آسیبپذیر میتواند تغییرات را قابلتحمل کند. هیچکس نمیگوید باید یکشبه قیمتها واقعی شود یا خانوارها تحت فشار قرار گیرند، اما فاصله موجود میان هزینه تولید و تعرفه کنونی اگر ادامه یابد، کل زیرساخت شبکه با خطر فروپاشی مواجه میشود.
مکانیسمهایی نظیر یارانه کارت انرژی، بازتوزیع درآمد دولت از حذف یارانههای غیرمؤثر و تسهیلات برای سرمایهگذاری تجدیدپذیر خانگی میتواند این انتقال را مدیریتپذیر و کمهزینه کند. بسیاری از کشورها این سیاستها را با موفقیت اجرا کردهاند.
صادرات برق یا سوخت، چه نقشی در رهایی از معضل یارانه و اتلاف دارد؟ آیا این راهکار قابل اجراست؟
بله، صادرات برق و گاز یکی از پتانسیلهای مهم خروج از تله یارانه غیرهدفمند است. ایران با داشتن ذخایر عظیم گاز، میتواند به جای مصرف داخلی بیضابطه و با قیمت یارانهای، صادرات با نرخ واقعی را جایگزین کند. درآمد حاصل صرف نوسازی شبکه و حمایت از شبکه آسیبپذیر داخلی شود.
توسعه شبکه ارتباطی و توافقهای دوجانبه با کشورهای همسایه از عراق و افغانستان گرفته تا ارمنستان و ترکیه هم به بالارفتن سطح استاندارد فنی شبکههای داخلی میانجامد و هم انگیزه دولت را برای مدیریت بهینه مصرف و کاهش اتلاف افزایش میدهد.
حلقه معیوب اتلاف و یارانه در زنجیره برق ایران چگونه گسسته میشود؟ سه اقدام محوری را پیشنهاد دهید.
۱. اصلاح تدریجی و واقعیسازی قیمت برق بر پایه شاخصهای بهرهوری؛ تعیین تعرفههای پلکانی، اعطای یارانه هدفمند به اقشار خاص و آزادسازی تدریجی قیمت برق صنایع بزرگ.
۲. سرمایهگذاری حداقلی سالانه برای نوسازی شبکه برق و تشویق بهکارگیری فناوری کماتلاف؛ ارائه تسهیلات ارزان و تضمین خرید به شرکتهای دانشبنیان و فناور داخلی.
۳. ایجاد بازار برق رقابتی و حذف انحصار تدریجی دولت؛ دعوت از بخش خصوصی برای سرمایهگذاری و ورود انرژیهای تجدیدپذیر با تضمین امنیت سرمایه و پرداخت منظم مطالبات.
این مثلث اصلاح، علاوه بر رفع معضل اتلاف و فساد ساختاری، بودجه دولت را هم از بار سنگین یارانه نجات میدهد و زمینههای رشد فناورانه و اقتصادی را برای نسلهای آینده فراهم میکند.
منبع؛ مهر
نظر شما