کد خبر 263534
۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰

«حیات» از بزرگداشت «شیخ اشراق» گزارش می‌دهد؛

«شیخ شهاب‌الدین سهروردی»؛ گنجینه‌دار میراث خرد اشراقی ایران در تجسم «حکمت نور»

«شیخ شهاب‌الدین سهروردی»؛ گنجینه‌دار میراث خرد اشراقی ایران در تجسم «حکمت نور»

امام خمینی(ره) در نامه تاریخی به «گورباچف»، او را برای شناخت عمق ظرایف و حقایق عرفان و حکمت معنوی اسلام، به خواندن فلسفه «شیخ اشراق» توصیه کرد! اما کیست این حکیم بزرگ که شهید راه حکمتش شد و میراث بزرگش در خرد ایرانی، «فلسفه نور» بود؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، هشتم مردادماه در تقویم رسمی کشور، روز ملی بزرگداشت حکیم «شیخ شهاب الدین سهروردی» اختصاص دارد. «شیخ اشراق» و شهید حکمت که از بزرگترین ستون‌های فلسفه و عرفان ایران در قرن ششم بوده و میراث خرد او، یکی از سه دستگاه بزرگ فلسفی در تاریخ و جریان شناسی فرهنگ و اندیشه ایران است.

شهید حکمت نور

«شهاب‌الدین یحیی‌بن‌حبش بن امیرک، ابوالفتوح سهروردی» معروف به «شیخ اشراق» در سال ۵۴۹ق، در سهرورد از توابع زنجان زاده شد. در مراغه نزد نزد مجدالدین جیلی، فلسفه و کلام آموخت. روزها روزه بود و غالب ایام در ریاضت و سلوک سپری می‌کرد و با ریاضت‌های سخت به مقامات عالی سالکان رسید. شیخ اشراق در سال ۵۷۹ق به حلب سفر کرد و در مذاکرات علمی به مقام والایی رسید. در بیان مسائل عرفانی صراحت لهجه داشت و به بیان اسرار سیر و سلوک می‌پرداخت و با طرح دیدگاه‌های علمی و فلسفی جدید خود که برای بسیاری از علمای ظاهر آن سرزمین قابل هضم نبود، مورد بغض و کینه قرار گرفت.

از این‌رو علما نامه‌ای بر ضد او به صلاح‌الدین پدر ظاهرالدین نوشتند و او هم حکم قتل شیخ را صادر کرد. ملک‌ظاهرالدین بر خلاف میل درونی، سهروردی را در حلب زندانی کرد و وی در سن ۳۸سالگی به نحو مرموزی کشته شد. تذکره‌نویسان او را شیخ مقتول و پیروانش، وی را شیخ شهید لقب داده‌اند.

«شیخ شهید اشراق» در کلام معمار حکیم انقلاب

امام خمینی(ره)  از سهروردی با القابی چون شیخ مقتول، صاحب آثار نفیس و مصنفات عزیز، موصوف به فهم معارف الهیه، حکیم نورانی و احیاکننده طریقه  حکمت افلاطون یاد کرده و بر این باور است که این حکیم بزرگ اشراقی، میان فلسفه  و ریاضات نفسانی جمع کرده و از علمای بزرگ روح به‌شمار می‌آید. بنابر نظر ایشان در هر قرن یک یا چند تن هستند که در ترقی کمال نفسی به مقام عقلانی می‌رسند؛ ازجمله شیخ اشراق که وجود روحانی خود را دیده بود. همچنین وی از نظر ایشان، به مقام خلوت، تجرد و صفای باطن موصوف بوده‌است.

از آثار امام‌خمینی (ره) به دست می‌آید که ایشان به فلسفه اشراق کاملاً توجه داشته و این گرایش خاص ایشان به فلسفه اشراق را باید در بعد اخلاقی و عرفانی ایشان جستجو کرد. آن حضرت در آخرین ماههای حیات خود در نامه تاریخی به میخائیل گورباچف، آخرین زمامدار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، وی را به خواندن کتاب‌های سهروردی ازجمله حکمت اشراق دعوت کرده‌است، و اینکه هر موجودی مادی به نور صرف که منزه از حس است، نیازمند می‌باشد و ادراک شهودی ذاتِ انسان از حقیقت خویش، مبرّا از پدیده‌های محسوس خواهد بود.

ماهیت و محتوای اصلی «حکمه الاشراق»

شیخ اشراق، مابعدالطبیعه نوری را در حکمت پارسیان به‌روشنی می‌یابد و با دقتی خاص، آن را از الحاد مانی و مجوس و ثنویت و شرک‌ورزی آنان فرق می‌نهد. وی بر این باور است که حکمای پارس بر توحید بوده‌اند، و خود را احیاگر این حکمت نوری توحیدی می‌داند. شیخ اشراق حکمت آنها را حکمت مشرقی و حکمت خسروانی می‌خواند و آن را هماهنگ با انوار قاهره خود به‌ویژه ارباب انواع و مثل افلاطونی ارزیابی می‌کند.

«شیخ شهاب‌الدین سهروردی»؛ گنجینه‌دار میراث خرد اشراقی ایران در تجسم «حکمت نور»

نظام «نور» در بطن خرد ایرانی

 وی در همین راستا نظام نوری خود از خُره و فرّ، کیان خرّه و اضوای مینوی که میان حکیمان فارسی مشهور بود، سخن به میان آورده و تحلیل‌های دقیق فلسفی از آنها ارائه می‌دهد. از آنجاکه در اوایل قرن پنجم به بعد مخالفت با فلسفه مشاء فراگیر شده بود، شیخ اشراق با عرضه فلسفه خاص خود، در برابر مخالفانی ایستاد که در سایه نقد فلسفه مشاء اصل فلسفه را به چالش می‌کشیدند. 

یکی از کارهای برجسته او در برابر مشائیان، این بود که بر روش ذوقی و شهودی در کنار روش بحثی و استدلالی اصرار ورزید. وی حکمت حقه و فلسفه حقیقی را با شهود حقایق ملکوتی عجین یافت و بر این باور بود که عارفان اسلامی در جایگاهی برتر از برجستگان فلسفه اسلامی، همچون فارابی و بوعلی سینا هستند، و در آثار خویش به عرفا تمایل بیشتری نشان می‌دهد. او پایه‌های فلسفه خویش را در سه رکن اصلی: شیوه اشراقی، حکمت نوری و علم النفس اشراق تبیین کرد. این سه رکن در فلسفه اشراق سخت به یکدیگر گره خورده و به صورت واحدی به هم پیوسته درآمده است.

در علم النفس اشراقی، مابعدالطبیعه نوری و روش اشراقی، همراه بود و از سویی چنین علم النفسی تثبیت‌کننده این دو است؛ چنان‌که مابعدالطبیعه نوری زمینه‌ساز روش اشراقی و روش اشراقی نیز از جهتی پایه مابعدالطبیعه نوری به‌شمار می‌آید، درهم‌تنیدگی این ارکان سه‌گانه به طرز بدیعی موجب یکپارچگی فلسفه اشراق گشته‌است.

کار بزرگ شیخ اشراق در نگاه استاد دکتر شفیعی کدکنی

به باور فرزانه بزرگ دوران ما استاد دکتر «شفیعی کدکنی»: «کاری که شیخ اشراق با حکمت ایرانی کرد شبیه کاری است که فردوسی با زبان پارسی کرده بود. فردوسی مفاهیم کهن و تمام ایرانی را زنده کرد تا هویت ایرانی حفظ شود و سهروردی هم در عرصۀ حکمت مفاهیمی چون «نور، اَمشاسپندان و انوار اسپهبدی» را می‌آورد که نه پیش از او سابقه داشته و نه پس از او توانستند ادامه دهند: « - آن چه سهروردی را از فخر رازی یا دیگر حکمای «مشاء» جدا می‌کند دو موضوع خاص است:

اول: داستان‌های آلیگوریک تمثیلی که صورت داستان دارد و از ویژگی‌های حکمت اشراقی اوست.

دوم: پارادایم‌هایی مثل حکمت نوری، اَمشاسپندان، انوار اسپهبدی که معلوم نیست دقیقاً او از کجا آورده و ناشی از ذهن ایران‌گرایِ اوست.

* او کوشید حکمت فهلوی‌ را برابر حکمت یونان برکشد و آن چه حکمت او را از حکمت مشاء جدا می‌کند همین‌ است.

* شیخ اشراق برابر مفهوم وجود، نور را می‌آورد که یک پارادایمِ ایران باستانی‌ است و او می‌گوید این میراثِ حکمت ایران باستان است که من دارم احیا می‌کنم»

تو خون واژه را با نور آغشتی...

«از حلب تا کاشغر
میدان ظلمت بود
آن روزی
که تو، خون واژه را با نور آغشتی
تو سخن را سحر کردی
در سَحَر
دوشیزگی دادی
تو در ظلامی
آنچنان ظالم
واژه‌ها را از پلیدی تکرار تهی
با نور می‌شستی
(نور زیتونی که نه شرقی است و نه غربی)
لیکن ای عاشق
بی گمان
گنجای آوازی چنان را
در جهان
بیهوده می‌جستی.»

شاعر: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha