کد خبر 257440
۲۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۰

از شهدا بیاموزیم:

«حمله گرگها» را اینجا بخوانید

«حمله گرگها» را اینجا بخوانید

«ما در اسارت روز به روز افسرده‌تر و دلتنگ‌تر می‌شدیم و نمی‌دانستیم چرا چنین اتفاق‌هایی می‌افتد. برای اینکه بتوانیم کمی به وضع نابسامان روحی‌مان مسلط شویم، روزهای زیادی را با این ذهنیت گذراندیم که جنگ شکست و پیروزی‌اش با هم است.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ «حمله گرگها» کتابی است که نشر آزادگان آن را منتشر کرده و نوشته امیرمحمد عباس نژاد است. این کتاب در بردارنده خاطرات یکی از اسرای ایرانی آزاد شده به نام «علی شط نیسانی» است.

در برشی از کتاب حمله گرگ ها آمده است: «از رادیو شنیدیم که رزمندگان عملیات والفجر ۱۰ را آغاز کرده اند. در این عملیات شهر حلبچه در شمال عراق با همکاری نیروهای مردمی عراق و رزمندگان اسلام آزاد شد نیروهای عراقی آن چنان غافلگیر شدند که تعدادی از فرماندهان ارتش عراق به اسارت درآمدند. با شنیدن این خبر موج شادی سرتاسر آسایشگاه را فراگرفت و بچه ها روحیه ای تازه گرفتند؛ در آن برهه از جنگ که خبرهای خوبی از جبهه به گوش نمیرسید، این پیروزی برای‌مان خیلی دلچسب بود و روحیه گرفتیم این خبر آن قدر به ما روحیه داد که همه بچه‌ها می‌گفتند برای ده سال آینده هم انرژی و توان گذراندن اسارت را داریم.

عراق خیلی تلاش کرد حلبچه را پس بگیرد ولی نتوانست صدام به منظور زهر چشم گرفتن از بقیه مردم عراق و برای اینکه به آنها بفهماند همکاری با نیروهای ایرانی چه عواقبی دارد، به‌طور گسترده دست به بمباران شیمیایی حلبچه زد.

این واقعه دنیا را تکان داد ولی به علت همکاری و همسویی قدرتهای استکبار با صدام هیچوقت دولت عراق به طور جدی محکوم و تقبیح نشد. سربازان عراقی گاهی پنهانی برایم تعریف می کردند که صدام آن گونه از این بمبهای شیمیایی استفاده کرده که حتی حیوانات و گیاهان این شهر هم از بین رفته اند. او قصد داشت با این عمل رعب و وحشتی بین مردم عراق ایجاد کند تا بعد از آن هیچ‌کس جرات همکاری با ایرانیان را نداشته باشد.

نیروهای ایرانی طی بیانیه‌ای رسماً اعلام کردند که قصد عقب نشینی از شهر حلبچه را دارند؛ بعد از آن هم بندر فاو را که رزمندگان در عملیات والفجر ۸ تصرف کرده بودند، به عراق واگذار کردند.

از رادیو خبرهایی میشنیدیم مبنی بر اینکه نیروهای آمریکایی در خلیج فارس مستقیماً با نیروهای ما درگیر شده و سکوی نفتی ما را منهدم کرده‌اند. چند روز بعد از این تجاوز هم خبر اصابت موشک ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران را با ۳۰۰ بر فراز خلیج فارس شنیدیم؛ موج شادی همه نیروهای عراقی و مردمشان را فراگرفته بود. رادیوهای‌شان لحظه‌ای آرام نبود و مرتب سرود ملی پخش می‌کرد.

«حمله گرگها» را اینجا بخوانید

 ما در اسارت روز به روز افسرده تر و دلتنگتر میشدیم و نمیدانستیم چرا چنین اتفاقهایی می افتد. برای اینکه بتوانیم کمی به وضع نابسامان روحیمان مسلط شویم روزهای زیادی را با این ذهنیت گذراندیم که جنگ شکست و پیروزی اش با هم است و همگی منتظر عواقب کار بودیم؛ اوایل سال ۱۳۶۷ خبرهایی از رادیو به گوشمان میرسید یا در روزنامه ها میخواندیم که شورای امنیت سازمان ملل در حال تلاش برای برقراری آتش بس بین ایران و عراق است. رادیو اعلام میکرد که قطعنامه هم صادر شده است اما مسئولان ایران به دلیل نادیده گرفتن حقوق اساسی ملت و تعیین نشدن شروع کننده جنگ با آن مخالفت کرده و آن را نپذیرفته اند.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha