کد خبر 246300
۱۳ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۵

«حیات» گزارش می‌دهد؛

تا هست «علی» باشد و تا بود «علی» بود...

تا هست «علی» باشد و تا بود «علی» بود...

و سرانجام بارسنگین مصیبت، فرود آمد. آوار عظیم‌ترین عزای کائنات، کمر هستی را شکست و ثقل وجود و سر سجود و قطب عالم امکان، وسعت از لامکان گذراند و بانگ «قد قتل المرتضی» یتیمی تاریخ را بر همه آفاق صلا داد...

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، شب قدر، شب شبهاست و علی(ع) قدر همه قدرها و قاف قرب انسان و قله‌ای که از فرازش مطلع سر مکنون «إِنِّی أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ» از بلندای کهکشانی: «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً» به درخشش آمده است.

امشب همان قیامت کبری است. همان شب شق القمر محمد (ص) است و: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ...» امشب شب عروج انسانی است که معیار حق و منار عدل و معراج فضیلت و مطاف حقیقت بود؛ انسانی‌که خانه کعبه بر قدومش سینه چاک زد و فرق شکافته اش حق الیقین کرامت آدمی شد و خونش، خمستان خرابات ازل که شفق شهادت را از کعبه تا کربلا به مظلومیت آل محمد(ص) رنگین ساخت.

همان انسان آسمانی که اول مظلوم عالم بود و به روایت «شیخ صدوق» در «علل الشرایع» در بیان مظلومیت خود فرمود: «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ وَلَدَتْنِی أُمِّی...» از آندم که به این جهان پا نهادم مظلوم بودم. و به نقل «ابن شهرآشوب»، بر منبر نرفت جز آنکه در خاتمه سخن و پیش از پایین آمدن از منبر می‌فرمود: «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اَللَّهُ رَسولِ اللَّهُ (ص) حَتّی یَوْمِنا هَذَا» از آن زمان که خداوند جان پیامبر خویش را قبض کرد مظلوم بودم.

و امشب این مظلومیت مجسم، این عدل شکافته سر، این حقیقت در خون شناور، که لحظه‌ی شکافته شدن فرقش، لحظه ی رستگار شدن و  رها شدنش بود، این ماه منشق و محراب عبودیت و عرفان، به بزم خونین وصل و لقا می‌شتابد. آنکه یک ضربتش در روز خندق، در لسان امین وحی(ص)، افضل از عبادت جن و انس است و میزان ایمان به خداوند با حب و ولای او سنجش می‌شود، اینک کوله بار رنج‌ها در راه به ثمر رساندن میراث امانت دین بر دوش، از تنگنای تن می‌رهد و رحیق رضوان و رضای معشوق بر لب، به ضیافت «إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا» می‌شتابد.

آنکه همه هستی اش از جان گذشتن و همه زیستنش فدیه و فدا بود و یک عمر، با زخم های تن و خونابه های قلب گدازانش که قله و غایت توحید و سوختن در جذوات عشق و شهود و قبسات قرب شاهد لم یزلی بود، اینک، «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه» گویان، می رود تا وسعتی دیگر در عالم بقا گیرد و به اندازه ابدیت انسان، بزرگ و بیکرانه شود. می‌رود تا خود، شب قدر انسان شود و قدر عالم و آدم در بلندای باورش معنا گیرد:

«علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرّالله است

شب علی دید به نزدیکی دید
گرچه او نیز به تاریکی دید

شب شنفته ست مناجات علی
جوشش چشمه عشق ازلی

شاه را دیده به نوشینی خواب
روی بر سینه دیوار خراب

قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد ناله زندانی خاک

اشکباری که چو شمع بیزار
می فشاند زر و می‌گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو در آویزه‌ی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت

روزه‌داری که به مهر اسحار
بشکند نان جوینش افطار

ناشناسی که به تاریکی شب
می‌برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش
می‌کشد بار گدایان بر دوش

تا نشد پردگی آن سرّ جلی
نشد افشا که علی بود و علی

شاه بازی که به بال و پر راز
می‌کند در ابدیت پرواز

شهسواری که به برق شمشیر
در دل شب بشکافد دل شیر

عشق بازی که هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تاثیر
حلقه در شد از او دامن گیر

دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو
زینبش دست به دامن که مرو

شال می‌بست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم

پیشوایی که ز شوق دیدار
می‌کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیّت حق
سر به محراب عبادت منشق

می‌زند پس لب او کاسه‌ی شیر
می‌کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر
ها علیٌّ بشرٌ کیف بشر

کفن از گریه‌ی غسّال خجل
پیرهن از رخ وصّال خجل

شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی»

تا هست «علی» باشد و تا بود «علی» بود...

و علی(ع)، که در کلام محمد مصطفی(ص) مقیاس و ملاک و معیار و مناط ایمان است، در این سجود سرخ، که سماع او به سراپرده‌ی سکر و سلام پردگیان خلوتکده‌ی قدس است، روح نماز شده است و راز پرواز تا بی‌نهایت بهجت و بسط نگاه و نور حضرت دوست، که:

«لحظه‌ی آغاز من رویید در پرواز من
تا زدی از بی نهایت، مرغ جانم را صفیر»

پیامبر خدا (ص) که علی (ع) جان و نفس و نطق و نور او بود، در وصف امیر و قافله سالار مومنان و موحدان به اوذر غفاری فرمود: «عـَلَیـْکـُمْ بـِکـِتـابِ اللّهِ و علی‌ابن ابیطالب»: برتو باد به کتاب خدا و ولایت علی(ع) و همه جا این حق مبرهن و عدل مجسم را دوشادوش و ملازم حق و قرآن و عدل و فضیلت شمرد:

۱- إِنّ الملائکةَ صَلّت عَلَیَّ و علی عَلِیٍّ سَبْعَ سِنینَ قَبلَ أَنْ یُسلِمَ بَشَرٌ.
هفت سال پیش از آنکه بشری مسلمان شود، فرشتگان بر من و علی صلوات و درود می‌فرستادند. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٢ ـ مختصر تاریخ دمشق «ابن‌منظور»، ج ١٧، ص ٣٠٥)

۲- انتَ یا علیُّ بِمَنزِلَةِ الکَعبةِ تُؤتی ولاَتأتی.
تو (یاعلی) همانند کعبه‌ای، همه به سوی تو رو می‌آورند (به تو نیازمندند) و تو به سوی کسی رو نمی‌آوری (به کسی نیاز نداری) (اُسدالغابة، ج ٤، ص ٣١)

۳- اَنا مدینةُ العِلم و علیٌّ بابُها فَمَن اَرادَ المَدینَةَ فَلْیَأْتِها مِن بابِها.
من شهر علم هستم و علی علیه‌السلام دروازة آن، هر کس که آهنگ شهر کند باید که از دروازه آن وارد شود. (تاریخ بغداد، ج ٤، ص ٣٤٨ ـ مستدرک حاکم، ج ٣، ص ١٢٦)

۴- لَولاکَ (یا علیُّ) ما عُرِفَ المؤمنونَ مِنْ بعدی.
اگر تو (یا علی) نبودی، مؤمنان بعد از من، از دیگران تمییز داده نمی‌شدند. (کنزالعمال، ج ١٣، ص ١٥٢ ـ الریاض‌النضرة، ج ٣، ص ١٧٣)

۵- مَن اَرادَ أَن یُنْظُرَ اِلی آدَمَ فی عِلمِهِ و الی نوحٍ فی تقواهُ و اِلی ابراهیمَ فی حِلمِهِ و اِلی موسی فی هَیبَتهِ وَ اِلی عیسی فی عبادَتِهِ فَلیَنظُر الی علیِّ بنِ ابی‌طالب.
هر کس بخواهد به علم آدم و پارسائی نوح و بردباری ابراهیم و هیبت موسی و عبادت عیسی(ع) نظر کند باید که به علی بن‌ ابی‌طالب(ع) نظر نماید (مناقب خوارزمی، ص ٥٠)

۶- النَّظَرُ اِلی وَجهِ عَلیٍّ عِبادَةٌ.
نگاه کردن به سیمای علی علیه‌السلام عبادت است. (مستدرک حاکم، ج ٣، ص ١٤٢ ـ الریاض النضرة، ج ٣، ص ١٩٧ ـ مناقب ابن مغازلی، ص ٢٠٦)

تا هست «علی» باشد و تا بود «علی» بود...

۷- علیٌّ مِنّی بِمنزِلةِ رَأسی مِن بَدَنی.
علی(ع) برای من، هم‌چون سر من است برای پیکر من. (تاریخ بغداد، ج ٧، ص ١٢‌ـ کنزالعمال، ج ١١، ص ٦٠٣)

۸- کنتُ انَا و علیٌّ نوراً بین یَدَیِ اللهِ تعالی قَبل أَن یُخلقَ آدمُ بأَربَعَةِ عَشَرَ اَلفَ عامٍ!
من و علی(ع) چهارده هزار سال پیش از خلقت آدم(ع) نوری بودیم که در ساحت قدس خدای متعال به سر می‌بردیم! (الریاض النضرة، ج ٣، ص ١٢٠ ـ میزان الاعتدال، ج ١، ص ٢٣٥)

۹- مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مولَاه اَللّهمَّ والِ مَنْ والاه وَ عادِ مَن عاداه.
هر کس که من مولا و صاحب‌اختیار او هستم علی نیز مولا و صاحب‌اختیار اوست. بارالها! هر کس که ولایت علی را پذیرفت تو ولی او باش و هر که با او دشمنی کرد تو نیز دشمن او باش. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦٠٩ ـ سنن ترمذی، ج ٥، ص ٦٣٣ ـ مستدرک حاکم، ج ٣، ص ١٠٩)

۱۰- هذا (علیٌّ) اَخی وَ وَصِیّی وَ خلیفَتی مِن بَعدی فَاسمَعموا لَهُ و أَطیعوا.
این (علی) برادر و جانشین من و خلیفة بعد از من بر شما است. گوش به فرمان او باشید و از وی اطاعت نمائید. (تاریخ طبری، ج ٢، ص ٣٣١ـ ‌الکامل، ج ٢، ص ٦٣ـ شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج ١٣، ص ٢١١ـ ‌کنزالعمال، ج ١٣، ص ١٣١ـ معالم التنزیل، ج ۴۱۱)

۱۱- إِنَّ هذا (علیّاً) و شیعتَه هُمُ الفائزونَ یَومَ القِیامة.
این علی(ع) و شیعیان او هستند که در روز قیامت کامیاب و رستگار خواهند بود. (تفسیرالدر المنثور سورة بیّنه، آیة ٧ ـ‌ الفردوس، ج ٣، ص ٦١ ـ وسیلة المتعبّدین، ج ٥، قسمت ٢، ص ١٧٠)

۱۲- حضرت محمد (ص): لَوِ إجتَمَعَ الناسُ عَلی حُبِّ عَلِیّ بنِ ابی‌طالبٍ لَما خَلَقَ اللهُ النارَ!
اگر تمام مردم در دوستی و محبت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام یکدل بودند و وحدت کلمه داشتند خداوند آتش جهنم را هرگز نمی‌آفرید! (مقتل‌الحسین خوارزمی، ج ١، ص ٣٨ ـ الفردوس، ج ٣، ص ٣٧٣)

۱۳- یا علی! ما کنتُ أُبـالی مَنْ ماتَ مِن أُمَّتی وَ هُوَ یُبْغِضُکَ ماتَ یَهُودیّاً او نَصرانیّاً!
یا علی! هر کس از امّت من تو را دشمن بدارد، دیگر برای من مهم نیست او یهودی خواهد مرد یا مسیحی! (الفردوس، ج ٥، ص ٣١٦ـ مناقب ابن مغازلی، ص ٥٠)

۱۴- حُبُّ عَلّیِ بنِ ابی‌طالبٍ یأکُلُ اُلذّنوبَ کما تَأکُلُ النارُ الحَطَبَ.
محبت و دوستی علی بن ابی‌طالب (آنچنان) گناهان را نابود می‌کند همانند آتش که (با حرص و وَلَع) هیزم را می‌خورد و نابود می‌نماید. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦٢١ ـ‌ الفردوس، ج ٢، ص ١٤٢ ـ‌ الریاض النضره، ج ٣، ص ١٩٠)

۱۵- علیٌّ مَعَ‌ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَلَنْ یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلیَّ الحَوضَ یَومَ القیامَة.
علی با حق است و حق با علی است، این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. (تاریخ بغداد، ج ١٤، ص ٣٢١ـ ابن عساکر، ج ٣، ص ١٥٣)

۱۶- لَوأَنَّ الغِیاضَ أَقلامٌ والبَحْرَ مِدادٌ والجِنَّ حُسّابٌ والإِنسَ کُتّابٌ ما اَحْصَوْا فضائلَ علیِّ بن ابی‌طالب (ع)!
اگر تمام درختان قلم، و دریاها جوهر، و جنیّان حسابگر و آدمیان نویسنده شوند نخواهند توانست فضائل علی بن‌ ابی‌طالب علیه‌السلام را اِحصا و شمارش نمایند! (تذکرة الخواص سبط ابن الجوزی، ص ١٣ ـ کفایة‌الطالب گنجی شافعی، ص ١٢٤ـ١٢٣)

۱۷- ما مَرَرْتُ بسماءٍ اِلّا و أهلُها یُشتاقُون اِلی علیِّ بنِ ابی‌طالب و ما فی‌الجَنَةِ نبیٌّ اِلّا و هو مشتاقٌ الی علیِّ بن ابی‌طالب.
(در معراج) از هیچ آسمانی گذر نکردم مگر أهلش را مشتاق دیدار علی بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام دیدم، و در بهشت هیچ پیغمبری نبود مگر اشتیاق دیدار علی بی ابی‌طالب علیه‌السلام را داشت. (الریاض النضرة، ج ٣، ص ١٢٠ ـ ذخائر العقبی، ص ٦٤)

18- زَیّنوا مجالِسَکُم بِذِکرِ عَلیٍّ.
همایش‌ و محافل خود را با ذکر و یاد علی(ع) مُزیّن نمائید. (مناقب ابن مغازلی، ص ٢١١)

۱۹- یا علی! إنّ شیعتَکَ عَلی منابِرَ مِن نورٍ مُبیَضَّةً وَجوهُهُم حَوْلی، أَشفَعُ لَهُم وَ یکُوُنونَ فی‌الجّنةِ جیرانی.
یا علی! شیعیان تو در قیامت بر فراز منبرهایی از نور و با چهره‌های سفید و درخشان در پیرامون من هستند، آنان را شفاعت می‌کنم و در بهشت در جوار من خواهند بود. (شرح ابن ابی‌الحدید، ج ٩، ص ١٥٨ ـ مجمع‌الزوائد هیثمی، ج ٩، ص ١٣١ ـ ینابیع المودة، ص ٦٣)

۲۰- لَو أنَّ السَمواتِ وَالأرضَ وُضِعَت فی کفّة میزانٍ وَ وُضِعَ ایمانُ عَلیٍّ فی کفَّةِ میزانٍ لَرُجِّحَ ایمانُ عَلِیٍّ عَلَی السّموات وَالأرض.
اگر آسمان‌ها و زمین را در یک کفة ترازو بگذارند و ایمان علی(ع) را در کفة دیگر، ایمان علی(ع) بر آسمان‌ها و زمین برتری خواهد یافت. (کفایة‌الطالب، گنجی شافعی، ص ٧٧ ـ کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٧)

۲۱- ایُّهاَالناس، اِمتَحِنوا أولادَکُمْ بِحُبّ عَلِیٍّ. فَمَن أَحَبّهُ فَهُو منکُم وَ مَن اَبغَضَهُ فَلَیسَ مِنکُم!
ای مردم، بچه‌های خود را به محبّت علی(ع) بیازمائید، هر کس که علی را دوست داشت او فرزند شما (و حلال‌زاده) است و آن کس که او را دشمن داشت او فرزند شما (و حلال‌زاده) نیست! (تاریخ‌ امیرالمؤمنین(ع)، ابن‌عساکر، ص ٢٥٥)

۲۲- یا عمّار! اِنْ رَأَیتَ علیاً قَد سَلَکَ وادیاً و سَلَکَ الناسُ وادیاً غیرَهُ فَاسلُکْ مَعَ عَلِیٍّ وَدَعِ الناسَ.
عمار! هر وقت دیدی که علی(ع) تنها به راهی می‌رود و همة مردم به راهی دیگر، تو مردم را واگذار و در مسیری برو که علی(ع) می‌رود. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٣ ـ تاریخ بغداد، ج ١٣، ص ١٨٧)

تا هست «علی» باشد و تا بود «علی» بود...

خطبه «غریب مدینه» در رثای «ماه شبهای غربت کوفه»

امام حسن بن علی المجتبی(ع) سبط اکبر وپاره ی تن رسول خدا و یادگار زهرا (س) در نخستین شب فراق و فقدان عصاره ایمان و روح فضیلت و تقوی، حضرت مولی الموحدین، علی عالی اعلا (ع) در خطبه‌ای آن آفتاب شهود و شجاعت را چنین وصف کرد:

ای مردم! بدانید که دیشب پدر من از دنیا رفت؛ همان شبی که وصی حضرت عیسی، یوشع بن نون از دنیا رفت. پدر من از دنیا رفت نه درهمی باقی گذاشت و نه دیناری؛ لَا صَفْرَآءَ وَ لَا بَیْضَآءَ (نه زردی و نه سپیدی) جز هفتصد درهم که می خواست برای اهل خود خادمی بخرد.

حاکم در «مستدرَک» چنین آورده است که: خَطَبَ الحسنُ بنُ علی النَّاسَ حینَ قُتِلَ علی، فَحَمِدَ اللَهَ و أَثنَی علیهِ، ثُمَّ قال: لَقد قُبِضَ فی هذهِ اللیلَةِ رَجُلٌ لا یَسبِقهُ الاوَلونَ بِعَملٍ، و لا یدرِکُهُ الاخِرُونَ. و قد کانَ رسولُ اللَهِ صلَّی اللَهُ علیهِ و آلهِ و سَلَّمَ یُعطیهِ رَایَتَهُ، فَیُقاتلُ و جِبریلُ عَن یَمینهِ و میکائیلُ عن یسارِهِ، فما یَرجعُ حتّی یَفتحُ اللَهُ علَیهِ. و ما تَرَکَ علَی أَهلِ الارضِ صفراء و لا بیضاءَ إلَّا سبعَ مِئةِ درهمٍ فَضلَت مِن عطایاهُ أَرادَ أَن یبتاعَ بِها خادمًا لاهلهِ. ثُمّ قالَ: أَیُّهَا النَّاسُ! مَنْ عَرفَنِی فَقد عَرفَنِی؛ و مَن لَم یَعرِفنی فأَنا الحَسنُ بنُ علی، و أَنَا ابنُ النّبِی، و أَنا ابْنُ الوصیّ، و أَنا ابنُ البَشیرِ، و أَنا ابنُ النّذیرِ، و أَنا ابنُ الدّاعی إلَی اللَهِ بِإذنِهِ، و أَنا ابنُ السّراجِ المُنِیرِ، و أَنا مِن أَهلِ البیتِ الَّذِی کانَ جبریلُ یَنزِلُ إلینَا و یَصعَدُ مِن عندنا، و أَنا مِن أَهل البیتِ الَّذِی أَذهَبَ اللَهُ عنهُمُ الرِّجسَ و طهَّرهُم تَطهیرًا، و أَنا مِن أَهلِ البیتِ الَّذِی افترَضَ اللَهُ مَوَدّتَهُم علی کُلّ مُسلمٍ فقال تَبارکَ و تعالَی لنَبیّهِ صلَّی اللَهُ علَیهِ و آلهِ و سلَّمَ: قُل لا أَسئلکُم علَیهِ أَجرًا إِلَّا المَودّةَ فی القُربَی‏ و من یَقتَرِفْ حَسنَةً نَزِد له و فیها حُسنًا؛ فاقتِرافُ الحَسنَةِ مَوَدّتُنا أَهلَ البیت.

«بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی (ع) خطبه‏ ای ایراد فرمودند و پس از حمد و ثنای حضرت باری تعالی شأنه چنین به سخن پرداختند: به تحقیق که در این شب گذشته، روح مردی به سرای جاودانی شتافت که هیچ یک از پیشینیان به کردار و عمل او نرسیده‏‌اند و در میدان مسابقه تقوی و عمل صالح از برابری و پیشی گیری بر او عاجز و فرو مانده‏ اند و نیز هیچ یک از پسینیان در این مضمار سبق به او نخواهند رسید. مردی بود که رسول‌الله (ص) رایت جنگ را به او می‌داد و در میدان کارزار با دشمنان خدا می‌جنگید در حالی که جبرائیل از طرف راستش و میکائیل از جانب چپش او را مدد می ‏نمودند و هیچ گاه پشت به جنگ نمی‌نمود و از نبرد باز نمی‌‏گشت، مگر وقتی که خداوند به دست او فتح می کرد و برای مردم روی زمین به عنوان ارثیه چیزی نگذاشت نه سفیدی و نه زردی مگر هفتصد درهم که از عطایا و بخشش‌‏های او زیاد آمده بود و می‌خواست با آن برای اهل خود خادمی بخرد.

سپس فرمود: ای مردم! هر که مرا می ‏شناسد که می ‏شناسد و کسی که مرا نمی‏ شناسد پس من حسن بن علی هستم و من فرزند پیغمبر خدایم و من فرزند وصی رسول‌الله‏ هستم و من فرزند بشارت دهنده به بهشت هستم و من فرزند ترساننده از عذاب خدا هستم و من فرزند دعوت کننده مردم به سوی خدا به اذن او هستم و من فرزند چراغ تابناک و مشعل فروزان هدایتم و من از اهل بیتی هستم که جبرائیل در خانه ما هبوط می‌کند و از منزل ما از نزد ما صعود می‌نماید و من از اهل بیتی هستم که خداوند اراده کرده است هرگونه رجس و پلیدی را از آنان بردارد و آنها را به مقام طهارت مطلقه برساند و من از اهل بیتی هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانی واجب کرده است و خداوند تبارک و تعالی به پیامبرش چنین خطاب فرموده است: بگو من از شما هیچ مزدی را نمی‌خواهم مگر مودت به ذوی القُربای من و کسی که مرتکب حسنه‌‏ای گردد، ما نیکویی را درباره او زیاد می‌گردانیم؛ ارتکاب حسنه مودت ما اهل بیت (ع) است.»

شهادت امام جود و سر سجود و خورشید وجود، حیدر کرار و سرور احرار علیه افضل صلواه المصلین را به همه شیفتگان مکتب حق و عدل و ایمان و آزادگی تسلیت می گوییم و در این شبهای قدوسی قدر از روح قدسی مولا مدد می جوییم و سخن را متبرک می کنیم به این بیت شگفت از «مرحوم شمس الشعراء میرزا محمدعلی سروش اصفهانی» که سخن را حقیقتا تمام کرده است:

«مسلم است علی را همه صفات احد
به غیر از این دو صفت: لم یلد و لم یولد»...

یا علی (ع) ...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha