کد خبر 245139
۴ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۱

«حیات» گزارش می‌دهد؛

داستان فرزند شهیدی که جانباز، آزاده و سرانجام «شهید» شد

داستان فرزند شهیدی که جانباز، آزاده و سرانجام «شهید» شد

شهید شاخص سال ۱۴۰۰ سرنوشت شگفتی داشت: این مدافع اولین روزهای محاصره خونین شهر قهرمان، اول جانباز شد، سپس به اسارت مزدوران جنایتکار بعثی درآمد. و سرانجام سال‌ها بعد از پایان دفاع مقدس با شهیدان همسنگرش، همسایه و همخانه شد: «شهید محمود امان‌اللهی»

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، سردار شهید محمود امان‌اللهی دو بار شهید شد! یکبار در پاییز ۵۹ و اولین ماههای شروع جنگ تحمیلی که در روستای زادگاهش جعفرآباد بیجار برایش مراسم گرفتند و یکبار بیست سال بعد از آن، در روزهایی که سال‌ها از پایان جنگ می‌گذشت. او تجسمی از جانبازی، آزادگی و شهادت بود؛ شهیدی که پدرش احد امان‌اللهی هم تیرماه ۵۹ به دست گروهک‌های مسلح تروریستی در کردستان به شهادت رسیده بود.

شهیدی فرزند شهید...

شهید محمود امان‌اللهی  فرزند شهید احد امان‌اللهی در خردادماه سال ۱۳۳۹ در روستای جعفر آباد بیجار در استان کردستان به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۶ وارد دانشکده افسری شد.

شهید والامقام احد امان اللهی؛ پدر محمود، که از همان اوایل پیروزی انقلاب، شکوهمند اسلامی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمده بود، در روز ششم تیرماه سال ۱۳۵۹ حین درگیری در روستاهای تابع شهرستان تکاب  به دست گروهک‌های ضدانقلاب به شهادت رسید.

وی  همان سال  از طرف دانشگاه افسری به سپاه ناحیه کردستان مأمور شد تا به عنوان مسؤول سپاه و پیشمرگان مسلمان کرد پایگاه موچش و رابط بین ارتش و سپاه در محور عملیاتی قروه  سنندج به انجام مأموریت بپردازد.

مدافع روزهای غربت خرمشهر؛ رابط «نامجو» و «جهان آرا»

او در مقاومت ۳۵ روزه مردم خرمشهر، رابط میان سرهنگ نامجو و محمد جهان آرا بود. در روز بیست و سوم مهر ماه ۱۳۵۹ درحالی‌که قسمت غربی خرمشهر سقوط کرده و عده  زیادی از همرزمان او به شهادت رسیده بودند، هنگام درگیری خانه‌به‌خانه، دوباره مجروح شد و به اسارت ارتش بعثی عراق درآمد.

داستان فرزند شهیدی که جانباز، آزاده، و سرانجام «شهید» شد

اولین شهادت!

 وضعیت جراحت او به گونه‌ای بود که هیچ‌کس احتمال زنده ماندنش را نمی‌داد. از این رو، شهادت او بر همگان محرز شد و دانشگاه افسری نزاجا پوستر شهادتش را چاپ و منتشر کرد. مراسم شب هفتم و چهلم در زادگاهش برگزار شد. غافل از این که او در اسارت، زندگی شجاعانه‌ی جدیدی را در کنار بزرگوارانی همچون سرور احرار و آزادگان؛ شهید حجت‌الاسلام ابوترابی آغاز کرده است.

سرانجام محمود امان­ اللهی، پس از تحمل ۲۴۴ روز اسارت، به علت شدت جراحات وارده، به عنوان مجروح جنگی صعب‌العلاج شناخته شد و طبق کنوانسیون سوم ژنو، به‌همراه ۲۴ نفر دیگر از اسرای معلول ایرانی، با اسرای عراقی مبادله و در تاریخ ۱۳۶۰/۳/۲۶ وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد.

در سنگر رزم

وی پس از آزادی بلافاصله به صحنه دفاع مقدس بازگشت و  در مسؤولیت های بسیج مستضعفین و قائم‌مقامی سپاه تکاب، قائم‌مقام سپاه سردشت، مسؤول بازرسی و دایره سیاسی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، سرپرست عقیدتی سیاسی لشکر ۲۳ نیروهای مخصوص (نوهد) و مسؤول سازماندهی بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهدا خدمت نمود و در طول این مدت، سه‌بار دیگر به شدت مجروح شد.

اوایل سال ۱۳۶۳ به فرماندهی گردان ضربت عملیاتی جندالله بانه منصوب شد و یک سال بعد بنا به امر سپهبد شهید صیاد شیرازی  به قرارگاه کربلا و خاتم‌الانبیاء مأمور و به عنوان معاون فرمانده تیپ شهادت منصوب شد. او در این مدت در عملیات‌های ظفر ۱و۲و۳ و کربلای ۱و۲و۳ شرکت کرد و در سال ۶۷ با حکم فرمانده لشکر ۲۸ کردستان به فرماندهی یکی از گردان‌های تکاور منصوب شد.

شهیدان، مرگ را شرمنده کردند...

محمود  امان الهی به علت جراحات شدید مغزی بارها مورد عمل جراحی قرار گرفت و  در نهایت این رزمنده خستگی‌ناپذیر در مورخه ۱۳۷۹/۰۳/۱۷ ندای حق را لبیک گفت و به دیدار پدر و دیگر همرزمان شهیدش شتافت. بنا به وصیت او، قلب و کلیه‌های آن بزرگمرد به ۳ نفر از نیازمندان که سال‌ها از درد بیماری رنج می‌کشیدند، اهدا شد.

پیکر مطهر او پس از اجرای مراسم تشییع در دانشگاه افسری امام علی (ع) و شهر بیجار، پس از سال‌ها دوری به زادگاهش (روستای جعفرآباد) منتقل و در میان سیل خروشان همرزمان، اقوام و مردم شهیدپرور تشییع و در کنار مزار پدر شهیدش به خاک سپرده شد.

داستان فرزند شهیدی که جانباز، آزاده، و سرانجام «شهید» شد

وصیتنامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

...ای مادر عزیز و مهربان! وصیت من این است، همچنان که فاطمه‌وار مرا حسینی پرورش دادی، افتخار کن که من نیز راه حسین را رفتم و شیرت را حلالم کن و رسالت سنگین زینبی را فراموش نکن.

ای خواهران! زینب گونه، پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسانید و زینب گونه به راه شهیدان ادامه دهید.

ای خواهران عزیز و مادر گرامی و همسر وفادارم !حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید و همیشه فاطمه وار زندگی و مبارزه کنید.

اگر گریه کردید، به یاد مظلومیت سرور و سالار شهیدان و مظلومان کربلا، حضرت امام حسین (ع) سرور آزادگان جهان گریه کنید که این اشک‌ها ذخیره و زاد و توشه‌ی راه است.ای شنوندگان وصیت نامه‌ی من و ای مومنان! تا جایی که برای شما ممکن و میسر است، قرآن بخوانید و در آیات آن فکر کنید و بیندیشید، چرا که رمز موفقیت و سعادت دنیوی و اخروی بشریت در آن م‌ باشد.

لطفا هنگام دفن جنازه‌ام، زیارت عاشورا را حتما بخوانید و همزمان دفنم کنید....

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha