کد خبر 244263
۲۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۱

«حیات» به‌مناسبت روز «شهید» گزارش می‌دهد؛

ای شهیدان! کجاست منزلتان....

ای شهیدان! کجاست منزلتان....

«شهید»، روح هستی است و جان آفرینش ... و این انقلاب الهی اگر تقدس و طهارت از خون شهید نگرفته بود، کجا می‌توانست امروز در این جلوه جهانگیرش، مشعل‌دار معنی توحید در ظلمت شرک و جهان سلطه و اسارت‌زدگی‌های مادی باشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و دوم اسفند، روز «شهید» است و آغاز هفته «شهدا»، اما شهید با جان و جهان این مردم چه کرد که تبدیل به مقدسترین واژه و مفهوم در قاموس و فرهنگ و زندگی آنان شد و چگونه روح حیات و شور زندگی و زایندگی و خون امید و ایمان و آرمان را در رگ رگ و سلول‌های پیکره این جامعه و طپش و شور شکوفندگی و بالندگی را در نبض زیستن تاریخش به جریان آورد و در مسیر و مدار تکامل یک ملت، از اسارت در چنگ مادیگرایی و مصرف زدگی و درخودماندگی، به آفاق معراج در معنویت و معرفت توحیدی، «انسان ساز» و «دوران ساز» شد؟

شهید، «شاهد» است

در منطق و مکتب توحید، شهادت، آنچنانکه معلم و مرشد طریق شهادت، حضرت امام خمینی(ره) در بیان آن می‌فرماید: «اوج بندگی و منتهای سیر و سلوک در عالم معنویت» است، اعلی مراتب وصول و تشرف به مراتب یقین مومنانه و حضور در استوای وجود و عدم و تبدل به عین حیات و بسط حقیقت معنوی است.

از اینجاست که شهید با نثار قطره قطره خون خویش در راه حق، در مقام فنای فی الله و جمع الجمع، مصداق آیه شریفه: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک» می‌شود، به مقام شهود می‌رسد و شاهد می‌شود؛ شاهد بر حقیقت عالم و بر وحدت و وحدانیت عالم... ذرات تنش به جاودانگی جان می پیوندند و با «جان جهان» یکی می‌شوند و:

«جان جهان دوش کجا بوده ای
نی! غلطم!... در دل ما بوده ای
آه که من دوش چه سان بوده ام
آه که تو دوش که را بوده ای
آینه ای؛ رنگ تو عکس کسی است
تو ز همه رنگ جدا بوده ای
رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بوده ای
رنگ تو داری که ز رنگ جهان
پاکی و همرنگ بقا بوده ای
آیینه ای رنگ تو عکس کسی است
تو ز همه رنگ جدا بوده ای...»

ای شهیدان! کجاست منزلتان....

شهید، نظر می‌کند به «وجه الله»

این یکی از کلیدی‌ترین جمله‌های امام(ره) در بیان عظمت مقام شهید است. اما این به چه معناست؟ برای درک معنای «نظر الی وجه الله» بهتر است به مصادر حدیثی و روایی، نظری کنیم.

«قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله: للشّهید سبع خصال من اللَّه أوّل قطرهًْ من دمه مغفور له کلّ ذنب، و الثّانیهًْ یقع رأسه فی حجر زوجتیه من الحور العین، و تمسحان الغبار عن وجهه، و تقولان: مرحبا بک و یقول هو مثل ذلک لهما و الثّالثهًْ یکسی من کسوة الجنّهًْ، و الرّابعهًْ تبتدره خزنهًْ الجنّهًْ بکلّ ریح طیّبهًْ أیّهم یأخذه معه، و الخامسهًْ أن یری منزله، و السّادسهًْ یقال لروحه: اسرح فی الجنّهًْ حیث شئت، و السّابعهًْ أن ینظر فی وجه اللَّه و إنّها لراحهًْ لکلّ نبیّ و شهید.»

رسول خدا (ص) فرمود: «شهید از سوی خدا دارای هفت خصلت است:

۱- نخستین قطره خونش که به زمین می‌ریزد، تمام گناهانش آمرزیده می‌‏شود.

۲- سرش در دامان دو همسرش از حوریان قرار می‌گیرد و آن دو، گرد و خاک از صورتش پاک می‌کنند و به او خوش آمد می‌‏گویند، او نیز به آنان خوش آمد می‌گوید. 

۳- از لباس‌های بهشتی به او می‌پوشانند.

۴- خازنان [نگهبانان] بهشت هر کدام با هر بوی خوشی به سوی او پی‌شدستی می‌‏کنند که او را با خود ببرند.

۵- شهید، جایگاه خود را می‌‏بیند.

۶- به روح او خطاب می‌شود که هر کجای بهشت که می‌خواهی گردش کن.

۷- شهید به خدا نظر می‌کند و این نگاه مایه آرامش هر پیامبر و شهیدی خواهد بود.»

در حدیثی دیگر از رسول خدا(ص) نقل است: «اول من یدخل الجنه الشهید فی سبیل الله»- نخستین کسی که به بهشت وارد می شود شهید است.

شهادت در منطق «امام عارفان»

امام خمینی، نظر به وجه الله را آخرین مرتبه در سیر کمال انسان‏ دانسته و در توضیحِ این مقام شهدا با استناد به روایتی که در بالا نقل شد، می‏‌فرمایند:

«‏‏در روایتی از رسول اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- نقل شده‏‎ ‎‏است که برای شهید هفت خصلت است که اوّلی آن عبارت است‏‎ ‎‏از اینکه اول قطره‏ای که از خون او به زمین بریزد، تمام گناهانی که‏‎ ‎‏کرده است، آمرزیده می‌شود و مهم آن، آخرین خصلتی است که‏‎ ‎‏می‏‌فرماید. می‏‌فرمایند که- به حسب این روایت- که شهید نظر‏‎ ‎‏می‌کند به وجه الله و این نظر به وجه الله راحت است برای هر نبی‏‎ ‎‏و هر شهید. 

شاید نکته این باشد که حجاب‌هایی که بین ما و حق‏‎ ‎‏تعالی هست و وجه الله است و تجلیات حق تعالی هست، تمام این‏‎ ‎‏حجاب‌ها منتهی می‌شوند به حجاب خود انسان. انسان خودش‏‎ ‎‏حجاب بزرگی است که همه حجاب‌هایی که هست، چه آن‏‎ ‎‏حجاب‌هایی که از ظلمت باشند و آن حجاب‌هایی که از نور باشند‏‎ ‎‏منتهی می‌شود به اینکه حجابی که خود انسان است. ما خودمان‏‎ ‎‏حجاب هستیم بین خودمان و وجه الله و اگر کسی فی سبیل‌الله و‏‎ ‎‏در راه خدا این حجاب را داد، این حجاب را شکست، و آنچه که‏‎ ‎‏داشت که عبارت از حیات خودش بود تقدیم کرد، این مبدأ همه‏‎ ‎‏حجاب‌ها را شکسته است، خود را شکسته است، خودبینی و‏‎ ‎‏شخصیت خودش را شکسته است و تقدیم کرده است و چون‏‎ ‎‏‏برای خدا جهاد کرده است و برای خدا دفاع کرده است از کشور‏‎ ‎‏خدا و از آئین الهی و هرچه داشته است در طبق اخلاص گذاشته و‏‎ ‎‏تقدیم کرده است، خود را داده است، این حجاب شکسته‏‎ ‎‏می‌شود.‏

شهدا، شهدایی که خدای تبارک و تعالی و در سبیل خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی و راه خدای تبارک و تعالی جان خودشان را تقدیم‏‎ ‎‏می‌کنند و آنچه که در دست‏شان است و بالاترین چیزی است که‏‎ ‎‏آنها دارند تقدیم خدا می‌کنند، در عوض خدای تبارک و تعالی این‏‎ ‎‏حجاب که برداشته شد جلوه می‌کند برای آنها، تجلی می‌کند برای‏‎ ‎‏آنها. چنانچه برای انبیا هم چون همه چیز را در راه خدا‏‎ ‎‏می‌خواهند و آنها خودی را نمی‌بینند و خود را از خدا می‌بینند و‏‎ ‎‏برای خودشان شخصیتی قائل نیستند، حیثیتی قائل نیستند در‏‎ ‎‏مقابل حق تعالی. آنها هم حجاب را برمی‏‌دارند. ‏

در زمان حیات‏شان‏‎ ‎‏آن چیزهایی که حجاب بوده است بین آنها و بین حق تعالی‏‎ ‎‏می‌شکنند و صَعْق برای آنها حاصل می‌شود و موت اختیاری برای‏‎ ‎‏آنها حاصل می‏شود. خدای تبارک و تعالی بر آنها تجلی کرده و نگاه می‏‌کنند به حسب آن نگاه عقلی، باطنی و روحی و عرفانی و ادراک می‌کنند و مشاهده می‌‏کنند جلوه حق تعالی را و شهید هم‏‎ ‎‏به حسب این روایتی که وارد شده است، نظیر انبیا، وقتی که شهید‏‎ ‎‏شد چون همه چیز را در راه خدا داده است، خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏جلوه می‌کند به او و آن هم «یَنْظُرُ اِلی» جلوه خدا، الی وَجْهِ الله این‏‎ ‎‏آخر چیزی است که برای انسان، آخر کمالی است که برای انسان‏‎ ‎‏‏هست. 

در این روایتی که در کافی نقل شده است، در این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده است که در جلوه‏ای که حق تعالی کرده، بر انبیا همان جلوه را هم بر شهدا می‏‌کند. شهید هم یَنْظُرُ‏‎ ‎‏اِلی وَجْهِ الله ِ و حجاب را شکسته است. همان‌طوری که انبیا حجاب‌ها‏‎ ‎‏را شکسته بودند و آخر منزلی است که برای انسان ممکن است‏‎ ‎‏باشد. مژده داده‌اند که برای شهدا این آخر منزلی که برای انبیا هم‏‎ ‎‏هست، شهدا هم به حسب حدود وجودی خودشان به این آخر‏‎ ‎‏منزل می‌رسند.»

ای شهیدان! کجاست منزلتان....

حجاب چهره‌ی جان می‌شود غبار تنم...

در توضیح سخن امام(ره) باید گفت، «وجه» در لغت به معنای صورت است که هنگام مواجه و ملاقات با کسی با آن رو به رو می‌شویم. «وجه» در مورد خداوند در آیات و روایات گاهی به معنای ذات پاک خداوند است و گاهی به معنای صفات پروردگار است.

در آیه ۲۵ و ۲۶ از سوره الرحمن «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ، وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ اْلإِکْرامِ»، عده‌ای از مفسران «وجه ربک» را به ذات الهی و برخی به صفات الهی تفسیر کرده‌اند. شهید به واسطه جانبازی و فداکاری در راه حق و گذشتن از ارزشمندترین سرمایه و دارایی خود که جان خود است، حجاب از چهره او بر طرف شده و با چشم جان و دیده باطن، ملکوت و صفات الهی را به تماشا می‌نشیند.

به عبارت دیگر بین شهید و حقیقت و ملکوت عالم که همان صفات الهی است، حجاب و پرده‌ای باقی نمی‌ماند و به پاس آن گذشت و ایثار و تقدیم جان و هستی خود در راه دفاع از حق و دین الهی، موانع دیدن حقایق و اسرار عالم از جلو آنها برطرف شده و باطن عالم و ملکوت آنها را که همان صفات جلال و کمال حق و اسماء جمیل و صفات علیای خداوند است، نظاره می‌کند.

انقلابی که از شهادت، «فرهنگ» و «ارزش» ساخت

 امام راحل عظیم الشان‌مان(ره) که تربیت یافته مکتب وحی و امامت بود و مبارزه و مجاهدت و سیاست را با عرفان و معنویتی برخاسته از روح و منش و منطق توحیدی پیوند زده بود، با درک و تفسیر عمیق و متعالی خود از معنای شهادت، این واژه را در افقی دیگر تعریف و تبیین کرد. امامی که گفته بود: «ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است» و: «مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد»، شهادت و شهید را در منظری بلندتر ترسیم کرد.

شهید که تا پیش از این در فرهنگ و ادب ما، مترادف با مقتول شدن در راه عقیده بود و بار معنایی آن متناظر با مظلومیت بود، در بینش انقلابی و جهانی امام، تبدیل به «حماسه» و یک عنصر نیروبخش و زندگی ساز در جامعه شد. هدف را روشن کرد و تبدیل به یک «الگو»، یک «آرزو» و یک «ارزش» شد. و پیش از این در تاریخ ما نمی توان چنین چیزی یافت. اینکه شهادت، یک ملت را از گرمی و نیروی انگیزه و آرمان انقلابی برای تحول تاریخ خود سرشار سازد و از تفرقه و تفرد، وحدت بسازد و از رخوت و رکود ناشی از تفکر مادی، مقصدی به عظمت مرگ اندیشی در مسیر تکامل جان و شکفتگی قابلیتهای معنوی و عرفانی انسان سالک الی الله و مهاجر و مجاهد فی سبیل الله بیافریند.

خط سیری که از مرگ تا شهادت در این مکتب حیاتبخش و حرکت آفرین رسم شد، فاصله یک نگرش مادی تهی از معنویت و معنا بود با بلندای باور و بینشی به وسعت معنای شهادت و «والذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم»

در اینجا به برخی از کارکردهای فرهنگ شهادت اشاره می‌کنیم:

۱ - فدا کردن جان برای حفظ ارزش ها: در جوامعی که احترام و وفاداری  به ارزش ها یک اصل محسوب  شده و برای  جامعه اهمیت دارد، در صورت به خطر افتادن ارزش‌هایی که حیاتی‌اند، در مقاطعی از تاریخ، افراد جان خویش را کمتر از ارزش‌ها می‌پندارند و حاضر می‌شوند جهت بقاء و حیات جامعه و ارزش‌های آن  جان خویش را فدا کنند. لذا زمانی که چنین ارزش‌هایی دچار مخاطره گشته و مورد تعرض قرار گیرند، افرادی حاضرند جان خویش را با توسل به سلاح شهادت در راه نجات دین،  ناموس و میهن فدا کنند. گرچه با شهادت بهترین و مومن‌ترین مردان خدا کشته می‌شوند، کسانی  که می‌توانستند منشاء آثار خیر  و برکت برای جامعه باشند و این قسمت به عنوان یک آسیب برای جامعه  به شمار می‌رود اما از سوی دیگر با مرگ خودشان به جامعه تداوم  و ثبات و حیات دوباره بخشیده و در جهت دفاع از ارزش‌ها جان خویش را فدا کرده‌اند.

۲- عزت نفس بخشیدن به  افراد جامعه: برای مردمی که مورد تجاوز و تحقیر قرار گرفته‌اند عامل تجاوز و تحقیر  نیز هیچ یک از معیارهای انسانی، اخلاقی، دینی و عرفانی را مراعات نمی‌کند و تنها سلاح مبارزه در دست اهل جبهه حق شهادت است. به عبارت دیگر شهادت در مراحلی از تاریخ تامین کننده عزت برای یک ملت است. امام راحل(ره) نیز در این زمینه چنین می‌فرمایند: «اسلام که این پیروزی را حاصل کرده، شهادت است که این پیروزی را حاصل کرده، شهادت هم حفظ اسلام است، از اول اسلام با شهادت  پیش برده، حالا هم که می‌بینید جوان‌های ما شهادت می‌خواهند... این حس بود که ما را پیش برد، این حس شهادت بود، جلو آمدن برای اسلام  و شهادت بود که ما را به پیروزی رساند.»

۳- ایجاد هویت و هدف مشترک در میان افراد یک جامعه: مولفه‌های شهادت یعنی گام برداشتن در راه خدا و مرگ داوطلبانه و آگاهانه در موقع لزوم، هویت و هدفی مشترک را برای افراد  جامعه ایجاد کرده و می‌تواند الگو و راهکار عملی برای نسل‌ها و ملل در تحت ظلم و ستم باشد. به‌تعبیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایه‌گذاری از خود برای اهداف بلند مدّت مشترک بین همه‌ی مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است»

۴- عامل همبستگی اجتماعی: عاشورا، عزاداری، نوحه خوانی، امام‌حسین (ع) و... مفاهیمی هستند که موجب همبستگی شعیان در طول تاریخ حیاتش به‌شمار می‌رود و یک انگیزه قوی جهت همدلی، اتحاد و اتفاق در تاریخ مبارزات شیعه شده و فرهنگ شهادت یکی از عوامل مهم همبستگی  اجتماعی محسوب می‌شود.

۵ - ایجاد روحیه ظلم ستیزی و عدالت‌طلبی در جامعه و احساس خطر دشمن از رواج روحیه و منش و فرهنگ شهادت طلبی: رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این معنا فرموده‌اند: «اسلام در کشور ما می‌رفت تا به تباهی کشیده شود، که با خون شهیدان ملت ما حیات خود را باز یافت.»

۶- عامل استقلال  و حفظ تمامیت  ارضی  کشور در مقابل  اجانب و بیگانگان: آمادگی یک ملت برای مقاومت و دفاع از دستاوردهای معنوی و ملی و هویت دینی و اعتقادی خود، مهمترین نتیجه فرهنگ شعادت طلبی و ایثار است که همت و عزم و اراده انسان‌ها را با یقین و باوری برآمده از تمنای مرگ و مرگ اندیشی صیقل می‌دهد و جهت می‌بخشد. دراینجا به نقل سخنی از امام(ره) در این معنا بسنده می‌کنیم: «آمریکا از این وحدت کلمه و از اینکه ملت  ما به اینجا رسیده است که جوان‌های غیور کفن پوش شده‌اند، شهادت می‌خواهند، از این وحشت دارد.

۷- عامل  ایجاد شور  و نشاط  و تحرک و جلوگیری از انزوا و انحطاط یک ملت: و بالاخره هفتمین پیامد شهادت طلبی و گسترش و فراگیر شدن فرهنگ شهادت، شورآفرینی شهادت و انگیزه بخشی آن در مسیر تحقق اهداف توحیدی است.

۸- روحیه عزت آفرینی در ملت: شهادت، که مرگی مقدس بر محور یک آرمان بزرگ معنوی است، اصلی‌ترین سرمایه عزت آفرینی و منبع مولدی برای غیرت و غرور ملی است و روحیه شکست و انفعال و تسلیم را بدل به پیشروی، ابتکار عمل، سدشکنی و راهگشایی می‌کند. بازهم از کلام رهبر: «آن عزتی، اعتماد به نفسی، احساس اقتداری که از ناحیه‌ی معنویت رزمندگان ما و جامعه‌ی اسلامی ما احساس شد و توانست آن حادثه‌ی عجیب و شگفت‌انگیز - یعنی پیروزی در دفاع مقدس و شکست نخوردن در مقابل تهاجم این همه دشمن - را رقم بزند، آن خصوصیات، آن خصلتها، برای ملت ما، برای کشور ما، یکی از بزرگترین نیازهاست.»

ای شهیدان! کجاست منزلتان....

شهادت و «هویت آفرینی» برای یک ملت

شهید در مکتب حقیقت، شمایل همه ارزشها و فضیلتهاست. از این جهت مرگ آرمانخواهانه شهید، تولد و تبلور شکوفایی یک ملت و یک تاریخ است. شهید از سوی دیگر با این مرگ اختیاری و ارادی در راه هدفی بزرگ و متعالی، هویت یک ملت می شود؛ هویت معنایی، تاریخی و فرهنگی یک ملت و تعریف و تجلی و ترسیم زندگی و رشد و کمال او.

دارایی و میراث معنوی زنده و جاری و در جریان و جوشش ملتی که می خواهد زنده بماند و تسلیم مرگ نشود. شهید، بزرگترین میراث زنده و سرمایه در گردش یک جامعه و سند حیات و استمرار یک ملت است. انقلاب از شهادت، در کشور ما یک هویت ملی ساخت که برای تمام جهان الهام بخش و الگو باشد و راه را نشان دهد همانگونه که رهبر حکیم انقلاب فرمود: «شهیدان همچون ستارگان درخشان راهنمای ملت هستند و با این ستاره ها می توان راه را پیدا کرد.»

«شهید بودن»، شرط «شهید شدن»

و حرف آخر را «حاج قاسم»، سردار شهید و بزرگ شارح مکتب شهادت زد. جمله‌ای کوتاه که ما را از هر حرف و توضیح دیگری بی‌نیاز می‌کند:

«تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند.»

سخن را به شعری از «سلمان هراتی» همیشه زنده در وصف شهید، متبرک کنیم:

«ای شهیدان!... کجاست منزلتان؟

چیست جز آفتاب در دلتان؟

روی در آب چشمه می شویید

از خدا عاشقانه می گویید

همرهان ستاره در شب کور

رفته تا پشت لحظه ها تا دور

تا خدا، تا ستاره، تا مهتاب

تا صدای شکوفه در دل آب

آفتابید در هزاره ی عشق

دلتان گرم از شراره ی عشق

عطرتان بوی خواب را برده است

آبروی سراب را برده است

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha