کد خبر 244080
۲۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۰

گزارش «حیات» از سالروز بزرگداشت «حکیم نظامی گنجوی»؛

فلک جز عشق، محرابی ندارد ...

فلک جز عشق، محرابی ندارد ...

تبلور اندیشه‌های «نظامی» در تاریخ ادب ایرانی، جلوه گاهی از درخشان‌ترین گستره‌های حکمت و معنا در آفاق معرفت، فرهنگ و زیبایی شناسی شعر پارسی است. سخن او قله‌ای از شکوهمندی‌های شگرف این میراث ادبی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و یکم اسفند در تقویم رسمی به عنوان روز بزرگداشت حکیمی سخنگستر و معنی آفرین است که منظومه سخنش یکی از قله‌های فرازمند و فاخر پیوند کلام و حکمت است و «جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد»، متخلص به نظامی و مشهور به حکیم نظامی، بهسال ۵۲۵ در شهر گنجه متولد شد. وی بسیار زود یتیم شد و از ابتدا توسط دایی مادرش بزرگ شد و تحت حمایت وی تحصیل کرد. سال وفات و تولد نظامی با توجه به نقل‌های تذکره نویسان مختلف پیدا شده و گمان می رود بیشتر عمر خود را در شهر گنجه زیسته است.

در رابطه با زادگاه پدری نظامی، اختلاف نظرهایی وجود دارد و برخی از منابع او را اهل تفرش یا فراهان می‌دانند. اما بهروز ثروتیان (پژوهشگر ادبی و نظامی شناس) با توجه به این بیت «دهقان فصیح پارسی زاد - از حال عرب چنین کند یاد» و این نکته که سرآغاز بندهای لیلی و مجنون همه توضیحی کنایی از داستان خود نظامی است، معتقد است که نظامی، ایرانی بوده است. بیت اول، بند ۳۶ از مثنوی لیلی و مجنون شغل و موقعیت شاعر که «دهقان» بوده است را آشکار و نژاد خود را پارسی معرفی می‌کند.

کلمه دهقان به معنی ایرانی اصیل و مالک زمین‌های کشاورزی است، به‌طوری که فردوسی در این باره گفته است: «از ایشان هر آن کس دهگان بُدند - ز تخم و نژاد بزرگان بدند». این تعبیر بعدها به تمامی ایرانیان اطلاق شد. علاوه بر این واژه دهقان به‌معنی «تاریخ نگار» هم به کار می‌رفته است. بدین ترتیب می‌توان فهمید نظامی خود را یک دهقان ایرانی، تاریخ‌دان، سخنور و صاحب زمین کشاورزی معرفی می‌کند.

دهقان‌ها در حفاظت از فرهنگ و تاریخ ایران در دوره اسلامی نقش داشته‌اند و به‌طور خلاصه می‌توان خاندان نظامی گنجوی را یک خاندان دهگان با آگاهی فرهنگی و تمکن مادی دانست که نقشی اساسی در ادبیات داشته‌اند. نظامی گنجوی از شاعران توانای پارسی است که علاوه بر سبک و روشی جداگانه، تاثیر او بر شیوه شعر پارسی هم پس از او کاملا آشکار است. همچنین او از جمله حکیمان روزگار خود بود که به علوم مختلفی از جمله ادبیات، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عربی تسلط داشته است.

میراث نظامی در منظر روزگاران

دانایی و توانایی گنجوی کاملا در شعرهای او پیداست چرا که کلامی ساده، دلنشین و سرشار از غنای ادبی و تخیل خلاق دارد و شعرش مشتمل بر همنشینی و همکنشی بی‌مانندی از صور خیال، تصویرگری‌های بدیع شاعرانه در کنار حکمت و اندرز و مهمتر از همه یک بستر روایی و ترسیم چشم اندازهای رنگین و خیال انگیز داستان پردازانه است که در تاریخ ادب پارسی منحصر به خود اوست و بعدها شیوه کارش توسط سخنورانی از قرون مختلف تا عصر قاجار، تقلید و تتبع شد و الگو قرار گرفت.

علاوه بر این سبک هنری او هم به نسبت معاصران خود، متفاوت بوده و از معدود شاعران مستقل به‌شمار می‌رود که در مدح پادشاهان و امرای زمانه، شعری ندارد. وی به‌ویژه از پیوستن به دربارها و ارباب دولت پرهیز داشته است. نظامی هیچگاه در مدح مبالغه نکرد و برای جلب نظر حکمرانان، شعر نساخت؛ او به‌خصوص در اواخر عمر گوشه گیر و آزاده زیست و گردن در پیشگاه امر فرود نیاورد. نظامی آنچه از قول حکما و فلاسفه یونان، درباره چگونگی آفرینش و نخستین آفریده بیان می‌کند موافق عقیده و مذهب فلاسفه است. ولی آنچه را به‌عنوان گفته و رای خود اظهار می‌دارد، موافق عقیده حکما و دانشمندان اسلامی است که نخستین آفریده را عقل می‌دانند.

نظامی توانست جایگاه ویژه‌ای در ادبیات غنایی ایران ایجاد کند و حدودا سی سال از عمر خود را صرف سرودن مجموعه اشعار خود به نام «پنج گنج» یا «خمسه» کرد. این مجموعه از پنج مثنوی تشکیل شده است که عبارتند از:

۱-  قدیم‌ترین مثنوی نظامی، مخزن الاسرار است. مخزن الاسرار شامل ۲۲۶۰ بیت است. این مثنوی در حدود سال ۵۷۰ به نام فخرالدین بهر شاه بن داود (متوفی ۶۲۲) به نظم درآمد و مشتمل بر ۲۰ مقاله در مواعظ و حکم است ۲۲۶۰ بیت دارد و حاوی اندیشه‌های زاهدانه و عارفانه است. در هر مقاله پس از شرح عنوان مقاله، برای تأثیرگذاری بیشتر داستانی کوتاه، اما پر محتوا و دلنشین روایت شده است.

۲- مثنوی خسرو و شیرین که شامل ۶۵۰۰ بیت است. این مثنوی داستان عشق خسرو پرویز پادشاه ساسانی به شیرین شاهدخت ارمنی بوده و در سال ۵۷۶ به پایان رسیده و از طرف شاعر به اتابک شمس‌الدین محمد جهان پهلوان بن ایلد گز (۵۶۷-۵۸۱) تقدیم شده است.

۳ - مثنوی لیلی و مجنون که شامل ۴۵۰۰ بیت است که به سال ۵۸۴ به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان سروده شده است، در این مثنوی داستان پر سوز و گداز عشق مجنون (قیس عامری) از قبیله بنی عامر و لیلی دختر سعد که از داستان‌های مشهور تازی در دوره جاهلیت است، به رشته نظم درآمده است.

۴- مثنوی هفت پیکر یا هفت گنبد یا بهرامنامه که در ۵۱۳۶ بیت به سال ۵۹۳ به نام علاء الدین کرپ ارسلان پادشاه مراغه سروده شده است. این داستان از جمله قصه‌های ایرانی مربوط به دوره ساسانی است و شرح روابط بهرام گور (۴۲۰-۳۴۸ میلادی) با هفت دختر از پادشاهان هفت اقلیم است که بهرام برای هر کدام گنبدی به رنگی خاص بر پا می‌کند و هر روز از هفته را میهمان یکی از آنان می‌شود و داستانی از هر کدام می‌شود.

۵- مثنوی اسکندرنامه که شامل ۱۰۵۰۰ بیت و در دو بخش به نام‌های شرفنامه و اقبالنامه به نظم درآمده است. در بخش اول نظامی اسکندر را به‌صورت فاتحی بزرگ و در بخش دوم در لباس حکیم و پیامبری خردمند معرفی می‌کند. نظم این مثنوی در سال ۵۹۹ به اتمام رسیده و به نام نصرت‌الدین ابوبکر محمد جهان پهلوان نامگذاری شده است.

۶ - همچنین دیوان اشعاری که از نظامی باقی مانده است شامل قصیده‌ها، غزلیات، رباعی‌ها و قطعه‌هایی هستند که جایگاه ویژه‌ای در ادبیات پارسی دارند که دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعرای خود، عدد ابیات آن را، بیست هزار بیت نوشته و اکنون تنها بخشی از آن در دست است.

فلک جز عشق، محرابی ندارد ...

«کلمه» بر بلندای «حکمت»

نظامی، فیلسوف (به تعبیر ابن سینا) یا تبیین کننده تصوف نظری (به تعبیر ابن عربی) نبود. اما او را حکمت ورز و عرفان پژوهی می‌دانند که بر زمینه ای گسترده از معارف و اندیشه‌های اسلامی تسلط داشته و آن‌ها را به گونه‌ای تلفیق کرده است که منشا و سرچشمه سلوک فکری حکمای متاخرتری مانند قطب‌الدین شیرازی معرفی می‌شود.

نظامی که از او معمولا تحت عنوان حکیم بزرگ یاد می‌شود، شاعری فرهیخته و استاد سبک غنایی و حسی است. در آموخته‌ها و دانش شگرف نظامی شکی نیست، اما شواهد حاکی از آن است که نظامی به طور استثنایی در بسیاری از موضوعات تبحر داشته است.

اشعار او نشان می‌دهد که او نه تنها با ادبیات عربی و فارسی و با سنت‌های شفاهی و مکتوب رایج و محلی آشنایی کامل داشت، بلکه با رشته‌های گوناگونی چون: ریاضیات، نجوم و ستاره شناسی، کیمیاگری، پزشکی و گیاه شناسی، علم تفسیر، فقه و حقوق اسلامی، اساطیر و افسانه‌های ایرانی، تاریخ، اخلاق، فلسفه، موسیقی، طبیعیات و … آشنا بود.

شخصیت قوی، حساسیت اجتماعی و آگاهی از سوابق تاریخی شفاهی و مکتوب و همچنین میراث فرهنگی غنی فارسی او، ایران پیش از اسلام را با دوران اسلامی پیوند زده و در ایجاد معیار جدیدی از دستاوردهای ادبی درخشان، بازآفرینی می‌کند.

وی به ‌عنوان محصول فرهنگ ایرانی آن زمان، نه تنها پلی میان ایران پیش از اسلام و ایران اسلامی، بلکه بین ایران و کل جهان باستان زد. نظامی از شاعرانی است که بی‌شک باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد یا تکمیل سبک و روش خاصی توفیق یابد. اگرچه داستان‌سرائی در زبان فارسی به‌وسیلهٔ نظامی شروع نشده و از آغاز ادب فارسی سابقه داشته است، لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانست این نوع از شعر، یعنی شعر تمثیلی را، در زبان فارسی به حد اعلاء تکامل برساند، نظامی است.

نظامی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند در هر مورد، و تصویر جزئیات، و نیروی تخیل و دقت در وصف و ایجاد مناظر و ریزه‌کاری در توصیف طبیعت و اشخاص و احوال، و به‌کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است. عیبی که بر سخن او می‌گیرند، آن است که به‌خاطر یافتن معانی و مضامین جدید گاه چنان در اوهام و خیالات غرق شده، و یا برای ابداع ترکیبات جدید گاه چندان با کلمات بازی کرده که خوانندهٔ آثار او باید به‌زحمت و با اشکال بعضی از ابیات وی را که اتفاقاً عدهٔ آنها کم نیست، درک کند.

ضمناً این شاعر بنابر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمی و لغات و ترکیبات عربی وافر و بسیاری از افکار فلاسفه و اصول و مبانی فلسفه و علوم به‌هیچ روی کوتاهی نکرده و به‌همین سبب آثار او حکم دائرةالمعارفی از علوم و اطلاعات مختلف وی گرفته و در بعضی موارد چنان دشوار و پیچیده شده است که جز با شرح و توضیح قابل فهم نیست.

لیکن حق آن است که بگوئیم این شاعر سلیم‌الفطره و دقیق‌النظر در عین مبالغه در استفاده از اطلاعات ادبی و علمی خود و یا افراط در تخیل و مبالغه در ایجاد ترکیبات نو ملاحتی در سخن و لطافتی در بیان و علوّی در معانی دارد که این نقص و نقائصی از آن قبیل را به‌کلی از نظر خواننده پنهان می‌سازد.

مهارتی که نظامی در تنظیم و ترتیب منظومه‌های خود به‌کار برده، باعث شد که به‌زودی آثار او مورد تتبع دیگر شاعران قرار گیرد و این تقلید از قرن هفتم به بعد آغاز شد و در تمام دوره‌های ادبی زبان فارسی ادامه یافت. شمارهٔ کسانی که آثار او را تقلید کرده‌اند، بسیار است. تأثیر نظامی بر شاعران بعد از خود واضح و آشکار است. حتی شاعران بزرگی چون مولوی، سعدی و حافظ از این تأثیر مصون نبوده‌اند و این مطلب، مقام بلند علمی و ادبی او را می‌نمایاند.

نخستین و بزرگترین شاعری که به تقلید از نظامی در نظم پنج‌گنج همت گماشت امیرخسرو دهلوی است و بعد از او، از میان مقلدان بزرگ وی می‌توان خواجو و جامی و هاتفی و قاسمی و وحشی و عرفی و مکتبی و فیضی فیاضی و اشرف مراغی و آذر بیگدلی را نام برد که هریک همه یا بعضی از مثنوی‌های او را تقلید کرده‌اند. در کنار امیر خسرو دهلوی، شاعران ناموری چون: خاقانی، عبد الرحمن جامی و هلالی جغتایی، مهم‌ترین تاثیر پذیرفتگان از نظامی گنجوی به شمار می‌آیند اما تاثیر اشعار او  فراتر از تاثیر  بر فرهنگ و ادبیات فارسی، کردی و زبان پشتون است. در حال حاضر از لیلی و مجنون او ترجمه‌هایی به زبان‌های روسی، انگلیسی، ارمنی، آلمانی و فرانسوی وجود دارد. علاوه بر این رستم علی‌اف، تمامی خمسه نظامی را به زبان روسی ترجمه کرده است.

به گفته منتقدین ادبی، بسیاری از شاعران ترک از نظامی گنجوی برای خلق آثار ادبی خود، الهام گرفته‌اند و با تقلید از منظومه لیلی و مجنون، مثنوی‌های گوناگونی را سروده اند. یکی از این شاعران، حکیم محمد فضولی است.

نظامی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب، ایجاد ترکیبات خاص تازه، توصیف طبیعت و اشخاص، به کار بردن تشبیه ها و استعاره های رنگین و خیال انگیز و... از شاعرانی است که نه تنها ایران که جهان کمتر نظیرشان را به خود دیده است.

هم دل و هم دل که سخن با «دل» است...

نام و شهرت شاعری حکیم نظامی گنجوی آن‌چنان بر سرِ عاشقانه‌سرایی فارسی، سایه گسترده است که پس از سال‌ها و سده‌های چندی که از سرایش مثنوی‌های عاشقانه‌ای چون: «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون» و «هفت‌پیکر» می‌گذرد، همچنان آثارِ نظامی و سبک و زبانش، الگو و نمونۀ اعلای سرایش داستان‌های منظوم عاشقانه به شمار می‌آید. برای درک اینکه حکیم نظامی در شعر فارسی از چه موقعیت و مقام ارجمندی برخوردار است، این چند بیتِ گزیده که سرودۀ یکی از مقلّدان گمنام او در سفینه خطی مجمع البحرین است، گویا و رسا تواند بود:

«آن شاه سخنوران نامی
پیغمبرِ شاعران، نظامی

داوودصفت زبورِ او خوش
موسای کلیم و طور او خوش

سلطان سریر مُلکِ تحقیق
غوّاص غریق بحر توفیق

ای کاتب وحی و هاتف غیب
ای شاهسوار مُلک لاریب

ای روح تو قابل تجلّی
جان تو کلیمِ طور معنی

هر گنج که عقل را دفین است
جمله به کتاب تو مبین است

هر بیت که آن بنا نهادی
بر خانۀ گنج دَر گشادی

هر نسخه که ساختی تمامش
مجموعۀ دهر شد کلامش

اشعار تو شعر نیست، حال است
مجموعۀ دانش و کمال است

نظمت همه لؤلؤ شب‌افروز
جانبخش چو اعتدال نوروز

الفاظ، چو آبِ زندگانی
معناش، حیات جاودانی

اقوالِ تو چون دعای مقبول
مسموع و خردپسند و معقول...»

فلک جز عشق، محرابی ندارد ...

سخن نظامی از حیث توازن صورت و معنا، حسن تعبیر و اشتمال بر مجموعه متنوعی از مضامین بدیع از حکمی تا غنایی و تغزلی و توصیفی، نموداری از حد اعلای توانمندی و کمال و غنای صوری و معنوی شعر فارسی است. یکی از نمونه‌ای این چیره دستی را در بیان اندیشه توحیدی شاعر با هم مرور می‌کنیم:

ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده

زیرنشین علمت کاینات
ما به تو قائم چو تو قائم بذات

هستی تو صورت پیوند نی
تو به کس و کس به تو مانند نی

آنچه تغیر نپذیرد تویی
وانکه نمردست و نمیرد تویی

ما همه فانی و بقا بس تو راست
ملک تعالی و تقدس تو راست

خاک به فرمان تو دارد سکون
قبه خضرا تو کنی بیستون

رفتی اگر نامدی آرام تو
طاقت عشق از کشش نام تو

تا کرمت راه جهان برگرفت
پشت زمین بار گران برگرفت

هر که نه گویای تو خاموش به
هر چه نه یاد تو فراموش به

غنچه کمر بسته که ما بنده‌ایم
گل همه تن جان که به تو زنده‌ایم

منزل شب را تو دراز آوری
روز فرو رفته تو بازآوری

روشنی عقل به جان داده‌ای
چاشنی دل به زبان داده‌ای

غمزه نسرین نه ز باد صباست
کز اثر خاک تواش توتیاست

پرده سوسن که مصابیح تست
جمله زبان از پی تسبیح تست

بنده نظامی که یکی گوی تست
در دو جهان خاک سر کوی تست

خاطرش از معرفت آباد کن
گردنش از دام غم آزاد کن

ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما

حلقه‌زن خانه به دوش توایم
چون در تو حلقه به گوش توایم

بی‌طمعیم از همه سازنده‌ای
جز تو نداریم نوازنده‌ای

از پی توست این همه امید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای کریم

چاره ما ساز که بی داوریم
گر تو برانی به که روی آوریم

این چه زبان وین چه زبان را نیست
گفته و ناگفته پشیمانیست

در صفتت گنگ فرو مانده‌ایم
من عرف الله فرو خوانده‌ایم

بر که پناهیم؟ تویی بی‌نظیر
در که گریزیم؟ تویی دستگیر

جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو که خواهد نواخت

دست چنین پیش که دارد که ما
زاری ازین بیش که دارد که ما

درگذر از جرم که خواننده‌ایم
چاره ما کن که پناهنده‌ایم

ای شرف نام نظامی به تو
خواجگی اوست غلامی به تو

نزل تحیت به زبانش رسان
معرفت خویش به جانش رسان

فلک جز عشق، محرابی ندارد ...

نظامی در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات پارسی است. به جرأت می‌توان گفت که او در سرایش لحظه‌های شادکامی، بی‌همتاست، زبانش شیرین است و واژگانش نرم و لطیف، و گفتارش دلنشین. آن گونه که در بازگویی لحظه‌های رزم، نتوانسته از فشار بزم رهایی یابد، به اشعار رزم نیز ناخودآگاه رنگ غنایی داده است.

شاعر بزرگ سده ششم، خود را به اخلاق، سخت پایبند می‌داند و برخلاف بسیاری از شاعران و سرایندگان، هرگز در سروده‌هایش بی‌پرده و دور از شرم و حیا و عفاف کلمه، سخن نگفته است.

نظامی گنجوی استاد مسلم شعر غنایی و داستان‌های عاشقانه در ادب فارسی است و در پیوند ادب تعلیمی و ادب غنایی، شاید اولین و بزرگترین مصب و ملتقای این دو جریان شعری در تاریخ ادب ایران است. بخش قابل توجهی از ادبیات منظوم ایرانی، تقلیدی از سبک نظامی به شمار می‌آید.

نمونه ای چیره دستی شاعر در توصیف و تغزل:

نخستین بار گفتش کز کجایی
بگفت از دار ملک آشنایی

بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند
بگفت انده خرند و جان فروشند

بگفتا جان فروشی در ادب نیست
بگفت از عشقبازان این عجب نیست

بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت از دل تو می‌گویی من از جان

بگفتا عشق شیرین بر تو چونست؟
بگفت از جان شیرینم فزونست

بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب
بگفت آری چو خواب آید کجا خواب

بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک

بگفتا گر خرامی در سرایش
بگفت اندازم این سر زیر پایش

بگفتا گر کند چشم تو را ریش
بگفت این چشم دیگر دارمش پیش

بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ

بگفتا گر نیابی سوی او راه
بگفت از دور شاید دید در ماه

بگفتا دوری از مه نیست در خور
بگفت آشفته از مه دور بهتر

بگفتا گر بخواهد هر چه داری
بگفت این از خدا خواهم به زاری

بگفتا گر به سر یابیش خوشنود
بگفت از گردن این وام افکنم زود

بگفتا دوستیش از طبع بگذار
بگفت از دوستان ناید چنین کار

بگفت آسوده شو که این کار خامست
بگفت آسودگی بر من حرام است

بگفتا رو صبوری کن درین درد
بگفت از جان صبوری چون توان کرد

بگفت از صبر کردن کس خجل نیست
بگفت این دل تواند کرد دل نیست

بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوشتر چکار است

بگفتا جان مده بس دل که با اوست
بگفتا دشمنند این هر دو بی دوست

بگفتا در غمش می‌ترسی از کس
بگفت از محنت هجران او بس

بگفتا هیچ هم خوابیت باید
بگفت ار من نباشم نیز شاید

بگفتا چونی از عشق جمالش
بگفت آن کس نداند جز خیالش

بگفت از دل جدا کن عشق شیرین
بگفتا چون زیم بی‌جان شیرین

بگفت او آن من شد زو مکن یاد
بگفت این کی کند بیچاره فرهاد

بگفت ار من کنم در وی نگاهی
بگفت آفاق را سوزم به آهی

چو عاجز گشت خسرو در جوابش
نیامد بیش پرسیدن صوابش

به یاران گفت کز خاکی و آبی
ندیدم کس بدین حاضر جوابی...

سخن را همینجا به سر می‌بریم که وصف بزرگی به بلندقامتی حکیم نظامی، پیر گنجه و خورشید پنج گنج جاویدان ادب و حکمت پارسی، دهانی می طلبد به پهنای فلک و:

«یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم شرح آن رشک ملک...»

و کوتاه سخن، نظامی یکی از نمودهای زنده بودن و منظری از وسعت زیبایی آفرینی‌های زبان و ادب ماست که سلسله جبالی از رودکی، فرخی، منوچهری، ناصرخسرو،مسعود سعد تا سنایی، عطار، خاقانی، مولانا،سعدی، حافظ و از نظامی و انوری تا صائب و بیدل و.... پاسدار و پرورنده و پویایی بخش آن در گذار بیش از هزارسال بوده‌اند.

نام و یاد سخنور گنجه بر تارک ابدیت، ماندگار باد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha