به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، نوزدهم اسفند ۱۳۶۳ روز جاودانه شدن مردی از تبار سالکان طریق جهاد و شهادت است. شهید گرانقدری که در میان رزمندگان، اسوه اخلاق و اخلاص بود و کشور به کشور جهان و شهر به شهر ایران، سرتاسر جانش جغرافیای وسعت «پاسداری از انقلاب» بود. شهیدی که بعنوان شهید شاخص سال ۱۴۰۲ توسط سازمان بسیج دانشجویی اعلام شد.
سردار شهید حبیبالله افتخاریان، چهره درخشان دفاع مقدس است که زندگی پرماجرایش ماجرای سلوک عاشقانه یک نسل است؛ شهیدی که امام خمینی (ره)، به او لقب «ابوعمار» داده بود و در جبهههای جنگ و نبرد با رژیم بعثی، همه او را به این نام صدا میکردند.
درس در کلاس شبانه
حبیبالله افتخاریان در سال ۱۳۳۴ در خانوادهای مذهبی در بهشهر چشم به جهان گشود. در ۴ سالگی پدر را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمویش بزرگ شد.
پس از دوران طفولیت با گذشت ایام، خصوصیات اخلاقی و انسانی وی آشکارتر شد و در بین دوستان و هم سن و سالهای خود به خوبی میدرخشید. از همان ابتدای زندگی با قرآن و اهل بیت آشنا شد و در جلسات قرآن حضور فعال داشت.
پس از اتمام مرحله ابتدائی و شروع دبیرستان، شور و شوق بیشتری نسبت به اسلام در وی ایجاد شد و توجه به دانش اندوزی و مطالعات مذهبی توام با مطالعه علوم و معارف اسلامی در او اوج گرفت. او تلاش زیادی در به کار گیری اندوختههای مذهبی اش در عرصه عمل داشت.
مقطع ابتدائی «حبیبالله»، در دبستان آیتالله نبوی فعلی زادگاهش بهشهر طی شد. سپس به دلیل شرایط نامطلوب مادی خانواده، تحصیل در مقاطع بالاتر را در کلاسهای شبانه، توأم با کار و تلاش از سر گرفت و موفق به اخذ دیپلم شد.
از فرانکفورت آلمان تا لبنان و سوریه: گام به گام با «امام»
بعد از پایان خدمت سربازی، سال ۱۳۵۵ در اداره برق اصفهان مشغول به کار شد و در همین ایام، مبارزات سیاسی علیه رژیم را از سر گرفت. بعد از دستگیری یکی از دوستانش در سال ۱۳۵۶، عازم بهشهر شد و فعالیتهای انقلابی خود را در آن جا ادامه داد. سپس در همین سال (۱۳۵۶)، جهت ادامه تحصیل به آلمان رفت و در دانشگاه عالی فنی فرانکفورت مشغول به تحصیل شد.
وی در آنجا بود که با افکار و شخصیت امام خمینی (ره)، بیشتر آشنا شد. او حتی برای دیدار با امام به نوفللوشاتو رفت و برای اقامت در آلمان یا برگشت به کشور، از ایشان کسب تکلیف کرد. سپس با ترغیب ایشان نسبت به حضور در صحنه انقلاب، برای تکمیل دوره آموزشهای تخصصی، نظامی و چریکی، به فلسطین رفت و از آنجا راهی سوریه و لبنان شد.
«حبیب» انقلاب، «ابوعمار» امام
حبیبالله به خاطر تولد پسرش عمار از طرف امام خمینی، «ابوعمار» لقب گرفته بود و این نشان از رابطه نزدیک «مرید» با «مراد» و تعلق خاطر امام به فرزندش داشت. در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، از محافظان ویژه ایشان در بازگشت به وطن بود. از این تاریخ تا لحظه شهادت، همه جا و در میان رزمندگان به همین لقب شناخته میشد.
بنیانگذار و اولین فرمانده سپاه ترکمن
حبیبالله در اسفند همین سال (۱۳۵۷)، در پی فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل سپاه، به اصفهان رفت و به عنوان پایهگذار سپاه پاسداران این شهر، تلاش زیادی کرد. سپس برای مبارزه با قائله ضد انقلاب، عازم گنبدکاووس و بندرترکمن شد و به عنوان فرمانده سپاه پاسداران بندرترکمن، رشادتهای فراوانی از خود نشان داد.
از همراهی با «چمران» تا سازماندهی سپاه در شرق و غرب کشور
با شروع جنگ، ابوعمار از همان آغازین روزهای جنگ، فرماندهی تیپ ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. او با همین سمت، در عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس و رمضان، و خنثیسازی حمله دشمن در سرپلذهاب، نقش مهمی ایفا کرد. علاوه بر آن، در جنگهای نامنظم نیز، با دکتر چمران همراه بود.
اگرچه، قائممقام قرارگاه ابوالفضل در جنگلهای گیلان و مازندران، معاونت قرارگاه حمزه و فرماندهی سپاه مریوان، مسئول آموزش نظامی در ستاد منطقه ۳، جانشین واحد عملیات در اصفهان، مسئول تشکیل انجمنهای اسلامی، فرمانده آموزش بسیج در کردستان، فرمانده توپخانه در سرپل ذهاب، فرمانده نیروهای بسیج گنبد، و جانشین تیپ کربلا، از دیگر خدمات ارزنده حبیبالله است.
مسئولیتهای فرماندهی
این شهید عزیز، مسئولیتهای حساسی را در مناطق عملیاتی بر عهده گرفت، مسئولیتهایی همچون:
فرماندهی تیپ ۲۵ کربلا در محورهای عملیاتی جنوب
فرمانده سپاه پاسداران بانه در کردستان
فرمانده سپاه پاسداران مریوان در کردستان
فرماندهی، خاکی تر از یک بسیجی
«محمدکریم بارنامه» ـ یکی از پیشمرگان کرد ـ میگوید: «یک روز جهت تعقیب گروهک کومله و دموکرات، به روستاهای اطراف مریوان رفتیم. ما بعد از کسب پیروزی، با یک تویوتای شش سیلندر برگشتیم. همه بچهها گرد و خاکی بودند. ابوعمار ما را در سپاه پیاده کرد و دستور داد که حمام را برای بچهها آماده کنند.
من تا آن لحظه فکر میکردم که او یک بسیجی اعزامی است. اما بعد، از یک بسیجی پرسیدم: او کیست؟ گفت: فرمانده سپاه است. او با اینکه فرمانده ارتش بود، در آن روز و در آن لحظه بحرانی، پشت تویوتا با ما برگشت».
نیمه شب در دل قبر!
خلوص، خودسازی، تهجد و تقوای حبیب، مثال زدنی بود. «رقیه سراجیان» درباره همسرش اینگونه روایت میکند: «نمازش همیشه اول وقت بود. اوایل ازدواجمان که به آن صورت نماز جماعت برپا نمیشد، ما سعی میکردیم که در خانه، با بچهها نماز بخوانیم. او علاوه بر آن، به فرزندانمان سفارش میکرد که حتما بعد از نماز، یک آیه قرآن بخوانند».
بانو سراجیان در ادامه گذری به خاطرهای دور میزند، که خواندنش خالی از لطف نیست: «وقتی عمار سه، چهار ساله بود، همسرم حبیبالله اکثر نیمهشبها از خانه بیرون میرفت. برایم سوال شده بود که او کجا میرود؟ یک شب که از او پرسیدم، گفت: میخواهی به تو بگویم؟ گفتم: بله. گفت: فقط اگر آمدی، نترس. بعد، یک شب با هم به یکی از قبرستانهای اصفهان رفتیم. در آنجا برق نبود؛ فضایی بزرگ و تاریک بود. دیدم که او، در انتهای قبرستان، برای خودش یک قبر کنده بود، که به داخل آن میرفت و از خدا طلب مغفرت میکرد».
شهادت، لالهها را چیدنی کرد
سرانجام، حبیبالله در ۱۹ اسفند ۱۳۶۳ در بمباران شهر مریوان، حین کمکرسانی و هدایت مردم به پناهگاه، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و با بدرقه یادگارانش «محمد، مهدی و محدثه»، تا بوستان بهشت فاطمه بهشهر بدرقه شد.
وصیتنامه شهید
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
با سلام و درود فراوان خدمت مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و با درود به امت شهیدپرورمان و با سلام ودرود به پدر و مادر ایثارگر و مهربانم، وصیت میکنم که فرزند خود را در راه خدا قربانی نمایید و دین خود را از گردنتان ادا نمایید.ای آنکه وصیت نامه ام را میخوانی بدان که از کودکی آرزوی بسیار داشته ام و آن هم تنها رسیدن به لقاءالله و جهاد فی سبیل الله بوده و هست.
دوست داشتم که در جنگ مانند امام حسین (ع) شهید شوم، هرچند که در آن زمان نبودم به ندای حسین لبیک بگویم، اما اکنون هستم، میتوانم به ندای حسین لبیک بگویم و گفته ام و به آرزوی خود نیز که شهادت است رسیدم و، چون که باید زمینهای برای شیفتگان الله فراهم کنیم تا بتوانیم از آن عبور نماییم.
خواهران وبرادران مسلمانم قدر رهبر کبیر امامت امت را بدانید و روحانیون مبارز و همیشه در صحنه را حامی باشید، به نماز جمعه و جماعت و دعای کمیل و توسل و … اهمیت دهید، نماز شب را بپا دارید، جبهههای نبرد حق علیه باطل را یاری کنید، در جبههها شرکت کنید، چون که امام واجب شرعی اعلام فرمودهاند.
خواهران حجاب خود را رعایت کنید، که دشمن از همین حجاب شما میترسد و بدن آنان به لرزه میافتد، خواهرم حجاب تو از خون سرخ من افضل است، از منافقین کوردل میخواهم که دست از این اعمال زشت و کثیف خود بردارند و به اسلام عزیز روی آورند؛ و السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته...
نظر شما