کد خبر 243066
۱۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۵

گزارش «حیات» از زندگی قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(ص)؛

شهید اکبر زجاجی: مجنونی از تبار خیبریان

شهید اکبر زجاجی: مجنونی از تبار خیبریان

قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(ص) بود، مردی که تنش کهکشانی از زخم‌ها شد و روحش وسعتی از همه ارزش‌ها و فضیلت‌های مکتبی که در دامن خود همت‌ها، باقری‌ها، باکری‌ها، زین‌الدین‌ها و خرازی‌ها را پرورش داد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، سیزدهم اسفندماه 1362، روز شهادت سرداری است که همه جا همدوش و همسنگر سردار بزرگ خیبر: شهید حاج محمدابراهیم همت بود و خدا خواست که دو روز زودتر از او در بهشت جا بگیرد و برای استقبال از دوست، آماده شود. شهید اکبر زجاجی، قائم مقام لشکر 27 محمدرسول الله که منظومه‌ای است پر از ستاره‌های روشنی بخش ظلمت تاریخ... شهیدی که حالات و حکایاتش، نشان از اوج آن تحول معنوی می‌دهد که روح‌الله در فرزندان بسیجی‌اش برانگیخت و خاک جبهه‌ها عبادتگاه شد و خرابات چله نشینان عشق...

از «انستیتو تکنولوژی اصفهان» تا پیوستن به اقیانوس انقلاب

فروردین‌ماه ۱۳۳۸ اکبر زجاجی در یک خانواده مذهبی در کاشان متولد شد. الفبای مبارزه را از دوران تحصیل آموخت و از همان نوجوانی به فعالیت‌های سیاسی پرداخت. شهید زجاجی که بعد از طی هنرستان نساجی کاشان وارد انستیتوی تکنولوژی شهر اصفهان شده بود، در مقطعی مجبور شد دانشگاه را رها کند و به کاشان باز گردد تا در مبارزه علیه رژیم فعالیت کند.

وی در طول مبارزه خود چند بار با ساواک درگیر شد و یک بار هم از ناحیه گوش و نیمی از صورت، دچار جراحت و مصدومیت شد. اغلب در مسجد صاحب‌الزمان (عج) فعالیت می‌کرد و در همان زمان یک گروه کوهنوردی به نام «صیام» تشکیل داد تا در پوشش فعالیت‌های ورزشی، مبارزات‌ سیاسی خود را دنبال کند.

شهید اکبر زجاجی: مجنونی از تبار خیبریان

از «جهادی» گمنام روستاها تا ستاد جنگ‌های نامنظم درکنار «چمران»

انقلاب پیروز شد و اکبر، گمشده اش را پیدا کرده بود. مکتبی که امام انقلاب پایه گذاشته بود، سکوی پرش و افق پرواز جوانانی شد که می خواستند کاری کنند. می‌خواستند در سنگر دفاع از دینشان پاسداری کنند و همه چیز برای‌شان سلوک معنوی بود و امام(ره) هم مرشد و مراد این طریقت محسوب می‌شد. اکبر هم در مسجد محل، بچه های هفت و هشت ساله را دور خود جمع کرده و مسائل دینی را به آنان می‌آموزد. از آنجا که به علوم دینی علاقه‌مند بود، از آموختن مباحث مکتبی و معارف اسلامی باز نمی‌ایستد و در تقویت مبانی اعتقادی خود می‌کوشد.

با تعطیل شدن دانشگاه و شروع انقلاب فرهنگی،شهید زجاجی به جهاد سازندگی پیوست تا به روستائیان و کشاورزان کمک کند. آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به ایران، شروع مقطع دیگری از زندگی اکبر زجاجی بود. او در این مقطع با گروه شهید چمران به جبهه رفت و در مناطقی، چون خرمشهر، آبادان و سوسنگرد حضور یافت. اکبر در کنار مدافعان مظلوم خرمشهر تا آخرین روزهای مقاومت این شهر ماند. پس از اشغال خرمشهر توسط دشمن، مدتی در آبادان بود و پس از آن به جبهه‌های سوسنگرد شتافت.

جبهه کردستان

 زجاجی پس از مدتی جنگیدن در جبهه‌های مختلف جنوب، راهی کردستان شد. به خاطر تجربیات ارزنده‌اش در جبهه‌های جنوب و با بهره گرفتن از هوش و استعداد نظامی خود، سرعت توانمندی و شایستگی نظامی‌اش را به سرعت بروز داد؛ بطوریکه در کمتر از یکماه، مسئولیت یکی از محورهای عملیاتی در مریوان به او واگذار شد.

زجاجی در مدتی که در کردستان حضور داشت، از امکانات و ادوات نظامی، بهترین و بیشترین استفاده را می‌برد. او با عزمی جزم و اراده ای قوی، در محور عملیاتی مریوان به ترمیم نیرو و ادوات و تجهیزات پرداخت. از جمله، برای نخستین بار، برنامه گشت و شناسایی را به اجرا در آورد و از این طریق، ضربات سنگینی به ضد انقلاب وارد ساخت. اکبر با اقدام‌های سنجیده و معقول نظامی‌اش، تحولی جدی و اساسی در محور عملیاتی خود پدید آورد و از سر شور و علاقه، تا پای جان به مقابله با عوامل ضد انقلاب در این منطقه همت گماشت و در این ارتباط از هیچ تلاشی دریغ نورزید و چند بار نیز مجروح شد.

یکی از اولین مسئولیت‌های شهید زجاجی فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی در مریوان بود. عملکرد موفق او در این مسئولیت باعث شد فرماندهان، حساب ویژه‌ای روی استعداد نظامی زجاجی باز کنند. به همین خاطر وقتی برای شرکت در عملیات‌های گسترده به جبهه جنوب بازگشت، در عملیات فتح‌المبین به عنوان مسئول اطلاعات و عملیات و در عملیات رمضان به عنوان فرمانده گردان در لشکر محمد رسول‌الله (ص) وارد عمل شد. این مسئولیت‌ها در حالی بود که شهید زجاجی به عنوان یک بسیجی در جبهه حضور می‌یافت و هنوز به عضویت سپاه درنیامده بود.

قائم مقام لشکر عشق

مهرماه ۱۳۶۱ بعد از دو سال حضور مداوم در جبهه، شهید زجاجی به عضویت سپاه درآمد. او که رزمنده و فرماندهی شناخته‌شده بود، یک ماه پس از عضویتش در سپاه به عنوان جانشین معاون عملیاتی لشکر ۲۷ منصوب شد و در مرداد سال ۱۳۶۲ هم به عنوان قائم‌مقام لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) معرفی شد و در کنار شهید همت به فعالیت پرداخت.

اکبر زجاجی فردی حساس، نکته‌سنج، خلاق و در عین حال شجاع، جسور و بی‌باک بود. در تجزیه و تحلیل مسائل نظامی و سیاسی از توان و درک بالایی برخوردار بود. سعه صدر داشت و از کسی رنجش به دل نمی‌گرفت. ساده‌زیستی و قناعت او زبانزد دوست و آشنا بود. یکی از خصوصیات فرماندهی شهید زجاجی این بود که با نیروهایش، خصوصاً بسیجی‌ها، بسیار با تواضع برخورد می‌کرد. سادگی و رفتارهای بی‌غل و غش او باعث می‌شد تا فرماندهی محبوب در میان نیروهایش به شمار آید.

اهل تقوا و فروتنی بود و با بسیجیان با نهایت تواضع برخورد می کرد .شجاعت و شهامت کم نظیری داشت. برادرش در خاطره‌ای از او می‌گوید: «پیش از عملیات بیت‌المقدس حادثه‌ای پیش آمد که موجب شد مقداری از مهماتی که در حال تخلیه بود، منفجر شود. چندین ماشین پر از مهمات هم ایستاده بودند. رانندگان فرار کردند، حاج اکبر پشت ماشین مهمات پرید و ماشین را از محل انفجار دور کرد اگر شهامت اکبر در آن روز نبود همه مهمات منفجر می‌شد».

شهید اکبر زجاجی: مجنونی از تبار خیبریان

کلکسیون زخم‌های جنگ

اکبر حدود چهار سال در جبهه‌های نبرد حضور داشت. چند مرتبه زخمی شد که یکی از آنها بر اثر سقوط از ارتفاعات کردستان با ماشین بود که به مدت یک ماه در بیمارستان بستری بود. در عملیات طریق القدس از ناحیه دست بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد و در عملیات بیت‌المقدس از ناحیه سر و در عملیات والفجر 4 از ناحیه سر و در عملیات والفجر 6 از ناحیه گردن زخمی شد. اوایل جنگ در آبادان نیز زخمی شده بود که به توصیه‌های پزشک توجهی نکرده و با همان جراحت به سوسنگرد رفته بود.

یار غار «حاج همت»...

رابطه عاطفی و معنوی اکبر و حاج همت، همه جا زبانزد بود و ضرب‌المثل شده بود. این دو مثل یک جان در دو قالب و یک روح در دو بدن بودند. همه جا کنار هم بودند و کمتر پیش می‌آید که از هم جدا باشند. آخر سر هم فقط به فاصله دوروز به هم رسیدند. رابطه صمیمانه آن‌ها به قدری بود که به گفته سردار جعفر جهروتی‌زاده: «وقتی شهید همت خبر شهادت زجاجی را شنید از خدا شهادت را طلب کرد و به خواسته‌اش هم رسید».

همسر شهید همت نیز تعریف کرده است که سال‌ها بعد از شهادت حاج همت وقتی پسر کوچکش بیمار می‌شود، او از شهید همت می‌خواهد به خانه‌شان سربزند. در عالم خواب می‌بیند که شهید همت به همراه شهید زجاجی و سوار بر موتور تریل از راه می‌رسند و شهید همت دستی به سر کودک بیمار می‌کشد.

یک بار گفته بود: «به برادرانی که از جبهه آمده‌اند بگویید چه کرده‌اید؟ اینها را بنویسید. اینها را ضبط کنید. به خدا قسم ارزشمند است. خود اینها یک کتاب می‌شود. جنگ ما جنگی نیست که تمام شود...» و این افق نگاه او و خیلی از آنهایی بود که این سنگرها معراجگاه جان‌شان بود. اکبر زجاجی تنش کهکشانی از زخم‌ها بود و روحش وسعتی از همه ارزش‌ها و فضیلت‌های مکتبی که در دامن خود همت‌ها، باقری‌ها، باکری‌ها، زین‌الدین‌ها و خرازی‌ها پرورش داد.

شهید اکبر زجاجی: مجنونی از تبار خیبریان

شهیدان مرگ را شرمنده کردند...

و سرانجام، روح بیقرار اکبر زجاجی که گمشده ای را جبهه به جبهه، از کردستان تا سوسنگرد و از مریوان تا خوزستان می‌جست، در کرانه خیبر، در جزیره مجنون به آرامش رسید و گمشده پیدا شد...

مجنونی از تبار خیبریان، روز  21 اسفند 62 در جزیره مجنون با ترکش خمپاره‌ای به سر، وصل شاهد شیرین شهادت و لیلای مجنونان عشق را در آغوش کشید و در جوار قبر برادرش جعفر زجاجی که در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسیده بود، در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد. دوروز بعد فرمانده این قائم مقام عاشقی، رفیق و یار و همراه همیشگی اش: حاج محمدابراهیم همت، خورشید خیبر به او پیوست.

وصیتنامه‌هایی روشن به افق عشق...

نگاه شهید اکبر زجاجی به ولایت فقیه، نشان از عمق بینش و باوری دارد که خاستگاه آنهمه معجزات در دفاع مقدس شد. نگاهی بر بلندای بصیرتی معنوی و معرفتی فراتر از تاریخ: «ولایت فقیه ولایت فرد نیست؛ جریان است. جریانی است به درازای همه تاریخ و به امتداد بعثت همه انبیاء الهی. ولایت فقیه در حقیقت، ولایت فقه اسلام ، مکتب اسلام و ولایت خداست.»

روح بلندش روشنای مطلع رستگاری باد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha