به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و دوم بهمن بار دیگر از راه رسید. این روز بزرگ که در خود، تمامیت ایمان و اراده یک ملت و یک تاریخ به آزادی بود. این روز عزیز که پرشکوهترین مطلع تجدید حیات و تولد دوباره انسانهایی از بند رسته بود که با امام خمینی (ره)، زندگی حقیقی خویش را دید و در افق نگاه و کلام خداگونهی این انسان الهی، این «روح خدا در کالبد زمان»، تحقق همه آرزوهای خود را رویت کرد. مطلعالفجر ما او بود که در آینه اش آفتابی شدن خود را رویت و روایت کردیم و در او، به بلوغ رسیدیم و بزرگ شدیم و 22 بهمن حکایت شگفت این «آینه در آینه» شدن بود و مگر حقیقت عرفان و عشق عارفانه جز این جذبهی فنا و یکی شدن عاشق و معشوق در یکدیگر است که گفت:
«پرتو دیدار خوشش تافته در دیدهی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا...»
22 بهمن ایستگاه آخر حکومتی بود که بقای خود را بر فنای یک ملت و نفی باورهایش، عزت و کرامتش، تعریف کرده بود و نقطه آغاز ملتی که با امامش، از دهلیزهای ظلمت اعصار و قرون می گذشت و در وسعت نگاه او به بیکرانگی اقیانوس نور میپیوست و از سلطه شب دیجور پر میگسست.
22 بهمن روز سربلند کردن یک تاریخ از قعر ذلت و اسارت بود به بلندای حیات طیبه الهی و به آفاق منیر معرفت غیب و معنویت که از سرچشمه «عرفان شهادت» می تافت و همین راز فتح الفتوح خمینی بر دوهزار و پانصدسال تاریکی بود. آنکه گفته بود: «مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد» و: «هراس آن دارد که شهادت مکتبش نیست»، آنکه فردای به مسلخ رفتن فرزندانش در میدان شهدا و در 17 شهریور 57 گفته بود: «مژده که شهادت رمز پیروزی است»، نگاهش به مبارزه، سیاست، قدرت، شکست و پیروزی، نگاه مادیت و نفسانیت، نگاه نظم و نظام سلطه جهانی، نگاه مکتبها و ایدئولوژیهای سیاسی اردوی شرق و غرب نبود. نگاه متعارف سیاست پیشگان و اهالی قدرت نبود. نگاهش ریشه در منطق «احدی الحسنیین» داشت و برآمده از سخن امام عدالتخواهان و حق طلبان تاریخ داشت که: «الموت فی حیاتکم مقهورین والحیات فی موتکم قاهرین»:
حیات با ذلت، مرگ حقیقی است و مرگ همراه با عزت، حقیقت زندگی است.
امام ما، از میان دلها و جان ها و فطرتهای شهید شده پیش از شهادت، که ندای محمدی(ص): «موتوا قبل ان تموتوا» را شنیده بودند، یارگیری اش را کرده بود و سپاهش سپاه شاهدان بود و شهادت باوران.
آن روز هم که به خاک میهنش پا نهاد و مردم با پای جان، به پیشبازش شتافتند، اولین حلقه وصل و پیوندش با ملتش، سر مزار شهیدانی شد که خونشان فرش راه او شده بود.
مردم بیرون بریزند...
روز 21 بهمن، حکومت رو به زوال، از همان ترفند قدیمی استفاده کرد: حکومت نظامی. و تنها امام بود که پس از نماز، با همان آرامش و اطمینان برآمده از نفس مطمئنهاش، شعله را بر این انبار از درون مشتعل کشید و بر شقیقه شب، دستور شلیک آخر را داد؛
«حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم بهیچوجه به آن اعتنا نکنند»
و همین کافی بود که قیامتی در تهران شکل بگیرد. امام کار را نه با سیاسی کاری و لابی و زد و بند و معامله پشت پرده، که با «مردم» تمام کرد. تکیه گاهش همین مردم بودند که در او زنده شدن خود را دیدند و با او بزرگ شدند، بالیدند و قد کشیدند. اگر این تصمیم تاریخساز و راهگشا نبود، چه کسی می توانست در آن تاریکی تردید و ابهام، به پیروزی آنچنان امیدوار باشد که به وعده نصرت از خدایش که با چنان اطمینانی به یکی از بزرگان انقلاب که از مسئولیت ریخته شدن خون ها می پرسید، با قاطعیت و صراحتی شگفت، بگوید: اگر این دستور از ناحیه خود امام زمان(ع) باشد چه؟
آنچنان که یکی از نزدیکان امام در خاطرات خود از آن روز میگوید:«وقتی پیام را نوشتند، دستشان را از روی کاغذ برداشتند و به من فرمودند: «در مدرسه باز است؟» چقدر حواس امام جمع بود، عرض کردم: «خیر، در را بستیم.» فرمود: «باز کنید.» گفتم: «آقا حکومت نظامی است.» فرمود: «میگویم باز کنید. مردم میآیند.» باور کنید این حکم ایشان که صادر شد، در همان لحظات اولیه، کل مردم تهران مطلع شدند. تا آمدیم در مدرسه را باز کنیم مدرسه پر از جمعیت شد. اصلاً معادلات به هم ریخت.»
بعدها مرحوم حجت الاسلام والمسلمین فلسفی واعظ مشهور گفت: «بعدا معلوم شد که اصلا صدور اطلاعیه فرمانداری نظامی، به دستور امریکا بوده است تا نظامیان با تانکها، و توپها و مسلسلها داخل خیابانها بیایند. حتی من از بعضی افراد مطلع شنیدم که بنا بوده دو نقطه بهطور قطع بمباران شود: یکی منزل امام در دبیرستان علوی، برای اینکه امام کشته شود، ولو هزاران نفر هم به قتل برسند و دیگری مراکز حساس قم؛ ولی امام نقشه آنها را با یک اعلامیه بر هم زد.»
جلسه، بیجلسه!
شاپور بختیار طی یک مکالمه تلفنی، برای دیدار با مهندس بازرگان اعلام آمادگی کرد. هدف از این دیدار، تقدیم استعفانامه به بازرگان و کنارهگیری از نخستوزیری بود. محل ملاقات، منزل مهندس «جفرودی» تعیین شد؛ اما بختیار به آنجا نرفت. او دو ساعت پیش از برگزاری جلسه، یعنی در ساعت 14 بعدازظهر روز 22 بهمنماه و پس از محاصره ساختمان نخستوزیری توسط مردم، خود را به دانشکده افسری رسانده و از آنجا، با استفاده از بالگرد، به منزل یکی از اقوامش گریخته بود؛ جاییکه 6 ماه در آن مخفیانه زندگی کرد و سپس، مخفیانه از ایران خارج شد.
ساعتی بعد از فرار بختیار، سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران، هنگامی که قصد داشت از دست مردم بگریزد، بازداشت شد. با تصرف ساختمان نخستوزیری، دیگر رمقی برای رژیم باقی نماندهبود. ساعتی بعد، تمام کلانتریها، پایگاههای ژاندارمری و قرارگاههای پلیس، به تصرف مردم درآمد. حالا فقط یکجا باقی مانده بود که انقلابیون با تصرف آن، میتوانستند رسماً پیروزی انقلاب اسلامی ایران را اعلام کنند؛ ساختمان رادیو و تلویزیون.
و این صدای انقلاب است...
حدود ساعت 18 بعدازظهر روز 22 بهمنماه، تعداد زیادی از نیروهای انقلابی خود را به ساختمان رادیو و تلویزیون رساندند. مأموران مستقر در ساختمان، انگیزهای برای درگیرشدن با مردم نداشتند. به همین دلیل، ساختمان با کمترین زد و خورد، به تصرف مردم درآمد. لحظه تاریخی فرا رسید.
حجتالاسلام فضلالله محلاتی از روحانیان مبارز و شاگرد حضرت امام(ره)، پشت میکروفون رادیو قرار گرفت تا جملاتی تاریخی را بر زبان آورد: «اینجا تهران است. صدای راستین ملت ایران؛ صدای انقلاب. امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فروریخت. یکی از این آخرینها، همین رادیو بود؛ صدای واقعی استبداد. ملت به ما نیرو داد و راهمان را هموار کرد تا بتوانیم همچون پارهای کوچک از پیکر عظیم مردم، صدای راستین انقلاب را به گوشها برسانیم.»
این جملات در تاریخ ماندگار شد؛ جملاتی که به شنوندگان اطمینان میداد، دوران استبداد ستمشاهی به سرآمده است و باید طلوع خورشید استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را، با یاد شهیدان در خون خفته، جشن گرفت.
تصمیمی که تاریخ ساخت....
ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل شد. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قرهباغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیباللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشیآذر، علیمحمد خواجهنوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.
ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قرهباغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام کردند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بیطرفی ارتش تهیه و بهامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف کردند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.
سنگر به سنگر تا «فتح بزرگ»
در روز 22 بهمن به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.
پیام «امام دل ها» به فجرآفرینان
و سرانجام پس از آنکه دژها، یکی یکی به دست مردم افتاد، با سقوط بیست و پنج قرن از سرکوب و ستیز با هویت معنوی یک ملت، پیام آن بزرگ فجرآفرین روزگاران، آنکه نگاه همه به انگشت اشارت او بود، پایان یک دوران و شروع یک تاریخ و تمدن عظمت بخش و غرورآفرین را به ملت ایران اعلام کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت مسلمان و قهرمان و مبارز ایران! در این لحظه حساس که به لطف خداوند تعالی مبارزات قهرمانانه شما سدهای استبداد و استعمار را یکی پس از دیگری میشکند و انقلاب اسلامی شما شکوفهها و میوه های خود را آشکار میسازد، لازم میدانم ضمن اظهار تشکر و قدردانی از یک یک شما برادران و خواهران چند نکته را یادآوری کنیم:
شما در جریان مبارزات گذشته رشد اسلامی و انقلابی خود را آشکار کردهاید و اکنون بیش از پیش لازم است که این رشد را به جهانیان نشان دهید تا جهانیان بدانند مردم مسلمان ایران میتوانند بدون قیمومت این و آن، راه سعادت خود را انتخاب کنند. لهذا از شما میخواهم که:
اولا مانع آشوب و هرج و مرج بشوید و نگذارید آشوبگران مغرض به عملیاتی از قبیل غارت، آتشسوزی، مجازات متهمان و از بین بردن آثار علمی و فنی و صنعتی و هنری و اتلاف اموال عمومی و خصوصی دست بزند. دشمن برای خراب کردن چهره نهضت از طریق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در میان توده مسلمان دست به چنین کارها می زنند تا نهضت ما را ارتجاعی و وحشیانه قلمداد نمایند. من اکیدا اعلام می کنم که هر کس دست به چنین عملیاتی بزند از جامعه انقلابی ملت مطرود و در پیشگاه خداوند متعال مسئول است.
ثانیا توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسائس بهره مند است و توطئه ها در کمین ماست. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمانهای رهبری و دولت موقت اسلامی است که همه توطئه ها را نقش بر آب میسازد.
ثالثا افرادی از دشمن که به عنوان اسیر در اختیار شما قرار می گیرند هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهید. همچنان که سنت اسلامی است به اسیران محبت و مهربانی کنید و البته دولت اسلامی به موقع آنها را محاکمه و عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد کرد.
از همه شما برادران و خواهران عزیزم می خواهم که با دولت موقت انقلابی اسلامی که وارث یک سلسله خرابی های دولتهای فاسد گذشته است همکاری نمائید تا به حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
روحالله الموسوی الخمینی 1357/11/22
باغبان! مژده گل میشنوم از چمنت ...
و اینهمه فتوحات معنوی و ربانی مگر جز از طلعت جمال جانانهی این فجر خونین خدایی میتوانست به ظهور رسد؟ امام خمینی (ره) در مقام معمار انقلاب اسلامی، همواره و در آن دهسال حضور الهی خود در میان مردم، براین حقیقت تاکید داشت که بزرگترین عامل پیروزی در انقلاب اسلامی و سقوط نظام ستمشاهی و در تحقق آرمانها و اهداف دفاع مقدس، شکوفایی و تحقق ظرفیتهای عظیم معنوی و عرفانی جوانانی بود که در مکتب شهادت طلبی و شهادت باوری رشد کردند و به بلوغ و برنایی رسیدند و جهان را در برابر این عظمت روحی شگفت زده ساختند.
جوانانی که به گفته امام راحل(ره) مرشد و مراد این عارفان حماسه ساز: «یکشبه ره صدساله طی کردند و آنچه عارفان و سالکان به عمری در طلبش بودند، اینان در آغاز جوانی و در میدانهای جهاد و شهادت با خودسازی و خلوص و خداجویی به آن مقامات معنوی و روحانی، وصول و تشرف یافتند.»
روز 22 بهمنماه تنها روزی محبوس و محصور در تقویم و متجسد در دل تاریخ نیست. بلکه تاریخ ساز است و کهکشانی است از کرامات وجودی این انسانهای به معراج خون رفته و هرسال با آمدنش همچون تاریخی قدسی و لامکانی و لازمانی و فراسویی، تداعی این عهد عاشقانه امام و فرزندان و شاگردان شهید مکتب اوست برای هر نسل و هر عصر، و حقیقتا باید گفت:
«بهمن خونین! صفا آورده ای
این همه گل، از کجا آورده ای؟!»
گرفتاران به آزادی رسیدند...
و سخن آخر، 22 بهمنماه میتواند برای همیشه یک چراغ راه و یک راهنما و راهگشا باشد که چه چیزهایی ما را به پیروزی برآن ظلمت و شقاوت انبوه و متراکم رساند و به تعبیر امام: «مشت و خون بر تانک و مسلسل غلبه کرد». 22 بهمن میتواند یک بلندای بینش و باور باشد برای روزگار بیباوریها که میتوان با چنین تکیه گاه معنوی و روحی، بر همه دشمنیها و دشواریها فائق آمد و با شاخ غول ها پنجه آویخت و جهان را از اقتدار ملتی که در پی استقلال و عزت و آزادی خویش است، اعجاب زده کرد.
سر اینهمه قدرت و پیشرفت حاصل شده در پرتو اصل ولایت پذیری که ایران را قدرت اول منطقهای و محور اتکاء مسلمانان و محرومان جهان و پایگاه و پشتوانه اصلی استکبارستیزی و پایتخت جغرافیای ام القری و مرکز صدور و تزریق روح حیات و نشاط و امید و عزتمندی برای همه آزادگان دنیا ساخته از همین باور است که 22 بهمنماه را آفرید و مگر برکاتی چنین عظیم که ابهت اهریمنی آمریکا و صهیونیسم را از غزه تا بیروت و از دریای سرخ تا دمشق و بغداد و جای جای جهان درهم شکسته، برکاتی چون ظهور قاسم سلیمانیها و حججیها و نسل نوینی از فرزندان معنوی مکتب شهادت طلبی، از 22 بهمنماه و از امامی نیست که 22 بهمنماه را نه یک روز، که یک فرهنگ و سلوک همیشگی شمرد و فرمود: «22 بهمنماه باید سرمشق ما باشد در طول زندگی و برای نسلهای آینده»
و:
سحرخیزان به سرناها دمیدند
نگهبانان مشعل ها دویدند
غریو از قلعه ی ویرانه برخاست
گرفتاران به آزادی رسیدند...
22 بهمن، روز بزرگ پیروزی، جشن جان ملت ما، بر همه «فجرباوران» تاریخ مبارک باد.
نظر شما