کد خبر 239004
۱۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۱:۱۶

«حیات» گزارش می‌دهد؛

نگاهی به زندگی امام موسی کاظم(ع)؛ باب الحوائجی که در زندان شهید شد

نگاهی به زندگی امام موسی کاظم(ع)؛ باب الحوائجی که در زندان شهید شد

عبادت و راز و نیاز امام موسی کاظم (ع) همگان را مجذوب خودش کرده بود حتی وقتی در زندان هارون الرشید بودند، برخی زندان‌بان‌ها حاضر به شکنجه و به شهادت رساندن ایشان، نشدند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، امام موسی کاظم (ع) هفتمین ستاره تابناک ولایت و امامت در بیستم ماه ذی الحجه سال 128 هجری قمری در اَبواء (منطقه‌ای میان مکه و مدینه) دیده به جهان گشود و در 25 ماه رجب سال 183 هجری قمری پس از 55 سال عمر با عزت و 35 سال امامت به دستور هارون الرشید به شهادت رسیدند و در شهر کاظمین به خاک سپرده شدند. پدر ایشان امام صادق (ع) و مادر آن حضرت، حمیده خاتون (س) بودند.

کنیه این امام بزرگوار ابو الحسن اول و ابو ابراهیم و ابو علی بود؛ از القاب امام موسی بن جعفر (ع) می‌توان به کاظم، عبدصالح، نفس زکیه، زین المجتهدین، وفیّ، صابر، امین و زاهر اشاره کرد. ایشان از میان القابی که داشت بیشتر به «کاظم» معروف بود و به این دلیل بود که این امام بزرگوار از ستمگران کظم غیظ و چشم‌ پوشی می‌کرد. کاظم کسی است که خوف و اندوه پیکرش را فرا گرفته باشد. همچنین ایشان لقب «زاهر» را از آن جهت یافت که اخلاق پسندیده و بخشش فراوانش در میان همگان می‌درخشید.

دوران امامت امام صادق (ع) 35 سال بود، امامت ایشان بعد از شهادت امام صادق (ع) آغاز شد که این دوران مصادف شد با خلافت چند نفر از خلفای عباسی که امام موسی کاظم (ع) را از مدینه به عراق آوردند و چندین سال نیز در زندان‌های آن‌ها زندان بود. دوران حیات ایشان نیز همزمان با ظهور فرقه‌هایی چون اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه و مقابله آنان با امام کاظم (ع) در مساله امامت بود.

امام کاظم (ع) عابدترین، فقیه‌ترین و سخاوتمندترین مردم عصر خودش بود، از مردم آن عصر کریم النفس‌تر و بلند نظرتر بودند، ایشان اهل عبادت، راز ونیاز و معنویت بودند. در روایت آمده است که امام موسی کاظم (ع) در تمام شب‌های عمرشان به نماز شب مشغول بودند. نماز شب را به نماز صبح متصل می‌فرمودند و بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب به تعقیبات و خواندن ادعیه ماثوره اشتغال داشتند.

در روایات ذکر شده امام موسی کاظم(ع) وارد مسجد شدند، وقتی در مسجدالنبی وارد شدند اول شب بود که مشغول نماز شدند و بعد به سجده رفتند وقتی که حضرت سر به خاک گذاشتند، این جمله را زیاد تکرار کردند: عَظُمَ الذَّنبُ مِن عَبدِکَ فَلیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِکَ، یا اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اغفرلی» یعنی خدایا گناهان بنده‌ات زیاد شده ولی عفو از طرف تو زیباتر و نیکوتر است، ای خدایی که بخشنده‌ای  و اهل آمرزشی بنده خودت را ببخش و این دعا را مکرر می گفتند تا صبح شد.

امام موسی کاظم (ع) بعد از دعاهایی که می‌خواندند  سر به سجده می گذاشتند و بسیار در سجده این دعا را تکرار می‌کردند: «للَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ اَلرَّاحَةَ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ اَلْعَفْوَ عِنْدَ اَلْحِسَابِ» یعنی خدایا از درگاه تو استراحت هنگام مرگ و عفو هنگام حساب‌رسی درخواست می‌کنم.

هچنین در روایات ذکر شده امام کاظم (ع) آنقدر از خوف خدا گریه می‌کردند که محاسن‌شان با اشک چشمانشان خیس می‌شد و وقتی قرآن را تلاوت می‌کردند، آنقدر محزون می‌خواندند که هر کسی در اطراف ایشان آیات را می‌شنید تحت تاثیر امام بی‌اختیار گریه می‌کرد.

داستان کمک به یتیمان

سیره اخلاقی امام موسی کاظم (ع) دلجویی از مستمندان و رسیدگی به وضع محرومان بود، شیخ مفید در ارتباط با خصلت‌های اخلاقی امام موسی کاظم (ع) اینگونه نوشته اند که این امام بزرگوار مانند جد بزرگوارشان حضرت علی (ع) شبانه از نیازمندان و مستمندان دلجویی می‌کردند، کیسه پول و مواد غذایی را برای افراد محتاج می‌بردند و به صورتی مخفیانه این بسته های معیشتی را در اختیارشان قرار می‌دادند.

افرادی که این کمک ها را دریافت می‌کردند، هیچ وقت نفهمیدند که چه کسی به آن‌ها کمک می‌کرد تا زمانی که امام موسی کاظم (ع) شهید شدند و دیگر بسته‌های معیشتی به دست کسی نرسید؛ آن زمان فهمیدند که فردی که به آن ها کمک می‌کرد امام موسی کاظم (ع) است.

چرا به امام موسی کاظم (ع) باب الحوائج می‌گویند؟

امام موسی کاظم (ع) معروف به باب الحوائج هستند، زیرا هر فردی که به درب منزل ایشان مراجعه می‌کرد محال بود که خواسته خود را به ایشان بگوید و حضرت بابت رفع گرفتاری‌اش کمک نکند.

اغلب خانه‌ها یک درب دارند ولی حضرت موسی بن جعفر (ع) به شکلی منزل‌شان را ساخته بودند که دو درب داشته باشد، یک درب منزل امام موسی کاظم (ع) اختصاص داشت به اینکه مردم از آنجا وارد خانه ایشان می‌شدند و برای مشکلات خودشان با امام موسی کاظم (ع) صحبت می‌کردند و محال بود کسی از آن درب وارد شود و ناامید برگردد، لذا از آن جهت آن درب خاصی که کسی گرفتار بود از آن در وارد می‌شد به ایشان باب الحوائج می‌گفتند، دربی است که حاجت‌ها برآورده می‌شود.

امام موسی کاظم (ع) در طولانی زندگانی خویش رشادت‌ها، جوانمردانگی و  کرامات زیادی داشتند که اطرافیان این امام بزرگوار از ایشان بهره‌ها بردند. خریدن غلامان و آزاد ساختن آنان یکی از برنامه‌های عبادتی امام (ع) بو؛ به حدی که در مدت عمر خود بیش از هزار نفر را خریداری کرده و در راه خدا و جلب رضایت و خشنودی او آزاد ساخت.

قلع و قمع یاران امام در دوران تثبیت حکومت بنی عباس

دوران امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) در بدترین شرایط و سخت‌ترین وضعیت زمانه بود و با زمان امام باقر(ع) و امام صادق (ع) فرق می‌کرد و قابل مقایسه نیست، چون در دوره امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نزاع بین بنی امیه و بنی عباس بر سر قدرت در اوج خودش قرار داشت؛ یعنی یک حکومت در حال سقوط و حکومت دیگر در حال پا گرفتن بود. حکومت‌هایی که یکی مرکزش شام و دیگری عراق بود و شهرهایی مثل مدینه که قدرت حکومتی در آن تضعیف شده بود، دور از کشمکش‌های سیاسی بود و شرایط مناسبی داشت تا دوران امام محمد باقر (ع) و امام صادق (ع) در مدینه کلاس‌هایی را تشکیل داده و در ارتباط با اندیشه‌های اسلام نبوی و تشیع جعفری مطالبی را بیان کنند و شاگردانی را تربیت کنند.

جنگ بین بنی امیه و بنی عباس در دوران امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شرایطی بسیار مساعد را به وجود آورده بود و آنها در کمال امنیت می‌توانستند شاگردانی را تربیت کنند، اگرچه شاگردانی که در اطراف دو امام بزرگوار بودند همه از شیعیان خالص امامان نبودند چون از مکاتب فکری مختلف دور ائمه ما جمع می‌شدند و از اندیشه امامان بزرگوارمان استفاده می کردند.

باتوجه به اینکه دوره امامت امام موسی کاظم (ع) دوره تثبیت و تقویت پایه‌های حکومتی بنی عباس بود و دژخیمانی که در حکومت به قدرت رسیده بودند مانند منصوردوانیقی تشنه قدرت بودند و یاران و اصحاب حضرت و کسانی که حامیان امام موسی کاظم (ع) بودند اگر می‌خواستند کاری برای امام انجام دهند، آن‌ها قلع و قمع می‌کردند و آن‌ها را زندان می بردند و محدودیت‌های سختی را برایشان به وجود می‌آوردند.

زندان‌بان‌هایی که از شهادت امام سرباز زدند

امام موسی کاظم (ع) در دوران امامت شان چون گرفتار چند خلیفه سفاک (بسیار خونریز) بنی عباس بودند و در دوران منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و دوران هارون الرشید عباسی زندگی کردند خیلی به ایشان سخت گذشت، در دوران هارون حضرت زندان رفتند و در زندان طولانی به سر بردند در روایات ذکر شده که ایشان هفت یا ده سال در زندان بودند و بعد هم در زندان به شهادت رسیدند.

از دعاهای امام در گوشه ی زندان این دعا بود: «اللّهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اِنِّی کُنتُ اَسئَلُکَ اِن تُفرِغَنی لِعِبادَتِکَ اَللّهُمَّ وَ قَد فَعَلتُ فَلَکَ الحَمدُ؛ خداوندا! تو می دانی که من از تو تقاضا کرده بودم، مرا در گوشه‌ای خلوت قرار دهی تا مشغول عبادت باشم، تو تقاضای مرا برآوردی، تو را سپاس می گویم.»

هارون الرشید امام موسی کاظم (ع) را در مدینه دستگیر کرد و حضرت را به زندان بصره فرستاد، امام یک سال در بصره زندانی بود، عیسی بن جعفر که مسئول زندان بود به هارون الرشید گزارش داد که امام موسی کاظم (ع) از زمانی که در زندان حضور دارند پیوسته مشغول عبادت  و راز و نیاز با خداست و به هیچ عنوان به کسی ناسزا و نفرین نمی‌کند و بر علیه حکومت سخن نمی‌گوید، از این باب فردی را برای تحویل گرفتن ایشان بفرستید وگرنه کسی نیاید آقا را از زندان تحویل بگیرد، درب زندان را باز می‌کنم و آزادشان می‌کنم.

هارون الرشید بعد از خواندن نامه ماموری فرستاد تا امام کاظم (ع) را از زندان بصره تحویل بگیرد و به بغداد بیاورند در بغداد در زندان فضل بن ربیع باشد و تحت نظر قرار بگیرد، امام موسی کاظم (ع) به زندان فضل بن ربیع منتقل شدند و فضل مامور شد که امام را به قتل برساند اما چون ویژگی‌های امام را دیده بود و اعتقاد به بی‌گناهی امام موسی کاظم (ع) داشت به امر هارون توجه نکرد و امام را به شهادت نرساند.

بعد از این ماجرا هارون به فضل بن ربیع دستور داد که حضرت را به فضل بن یحیی برمکی تحویل دهد که او نیز مدتی در منزلش امام را تحت نظر قرار داد، در این مدتی که امام موسی کاظم (ع) در منزل یحیی برمکی تحت نظر بود، فضل بن یحیی مشاهده می‌کرد که امام مشغول دعا، مناجات و نماز هستند لذا نسبت به حضرت سخت‌گیری نمی‌کرد و منزلش را برای ایشان محل رفاه قرار داده بود تا اینکه به هارون الرشید این خبر رسید که زندانبان حضرت در ارتباط با امام سخت‌گیری نمی کند و زندانن محل خوشی برای امام شده است.هارون الرشید مجدد دستور داد که باید امام موسی کاظم (ع) را به شهادت برسانند، فضل بن یحیی نیز به حرف هارون الرشید توجه نکرد و در نتیجه به خاطر محبت به امام موسی کاظم (ع) مجازات شد.

داستان شهادت در زندان

در مورد امام موسی کاظم (ع) آمده است، حضرت وقتی بغداد بودند پیوسته از یک زندان به زندان دیگری منتقل می‌شدند تا اینکه ایشان را به زندان مخوف و تاریک سندی بن شاهک که یهودی مذهب بود انتقال دادند و او امام را سخت شکنجه می‌داد و اذیت می‌کرد، بعد هم طبق دستوری که به او رسیده بود که امام را باید به شهادت برسانند، خرمای مسمومی را در اختیار امام قرار داد و مجبورشان کرد تا ایشان از خرما میل کنند، امام موسی کاظم (ع) سه روز مسموم بودند و غریبانه و مظلومانه به شهادت رسیدند.

پس از شهادت امام کاظم علیه‌السلام، سندی بن شاهک در یک عمل فریب‌کارانه، فقها و بزرگان بغداد را حاضر ساخت و پیکر مطهر امام علیه‌السلام را به آنان نشان داد و گفت: ببینید که وی بدون هیچ جراحت و زخمی و به اجل عادی از دنیا رفته است و کسی در رحلت وی، مقصر نبوده است.

سپس پیکر مطهر امام علیه‌السلام را به مدت سه روز در جسر بغداد گذاشته و روی مبارکش را گشوده و مردم را ندا می‌کردند که این موسی بن جعفر علیه‌السلام است که از دنیا رفته و بیایید وی را مشاهده کنید. مردم دسته‌دسته می‌آمدند و آن حضرت را نگاه می‌کردند. پس از آن، با همت والای سلیمان بن منصور عموی هارون الرشید که از اشراف و صاحب نفوذان عباسی بود، تشییع جنازه باشکوهی از جنازه امام موسی‌کاظم علیه‌السلام به عمل آمد و در مقابر قریش در بغداد به خاک سپرده شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha