کد خبر 236006
۲۷ دی ۱۴۰۲ - ۰۲:۳۹

«حیات» گزارش می‌دهد؛

شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام؛ آغازگر و افق گشای یک «راه»

شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام؛ آغازگر و افق گشای یک «راه»

جنبش فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی، یکی از تشکیلات اولیه، ابداعگر، جریان‌ساز، منحصر به فرد و مستقل در تاریخ معاصر ایران و در دهه‌های آغازین قرن گذشته بود که نقش و جایگاه مهم و انکارناپذیری در تحولات تاریخی و صف‌بندی‌ها و منازعات و معادلات سیاسی ایران ایفا کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، در سالگرد اعدام سیدمجتبی میرلوحی (مشهور به نواب صفوی)، رهبر فدائیان اسلام به همراه چندی از نامدارترین پیروان و شاگردان او: عبدالحسین واحدی، مظفر ذوالقدر و خلیل طهماسبی به‌دست رژیم ستمشاهی، درنگی در علل ظهور و درخشش این جریان در فضای سیاسی آن دوران و وجوه امتیاز و تفاوت آن با دیگر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی هم‌روزگارش داریم:

۱- شان پیشرو بودن، راهگشایی و سدشکنی 

مهمترین وجه کنشگری فدائیان اسلام در افق سیاسی ایران پس از شهریور ۱۳۲۰، راهگشایی، خط شکنی، پیشرو بودن و جریان سازی این گروه بود که پیش از هرعامل، از اندیشه و ایدئولوژی راهنمای عمل و مانیفست مبارزه آن و ویژگی‌های فردی منحصر به فرد و کم‌نظیر رهبر آن یعنی شخص شهید نواب صفوی مایه می‌گرفت.

موقعیت‌شناسی، زمان آگاهی و شناخت دقیق، جامع الاطراف و واقع بینانه‌ی شرایط تاریخی توسط نواب، او را برآن داشت تا با یک پشتوانه عمیق معرفتی- اعتقادی- ایدئولوژیک و با برخورداری از بصیرتی که در میان گروه‌های سیاسی آن دوران بی‌سابقه بود، دست به ابتکار عمل زده و در عصر فترت و فتور ملی و میهنی ناشی از اشغال ایران توسط متفقین، فقدان یک اقتدار سیاسی در مرکزیت قدرت و حاکمیت، فروپاشی استقلال ایران و از همه مهمتر، ایجاد خلل در مبانی دینداری عمومی و اخلاق جمعی، آغازگر یک افق جدید در فضای رخوت زده، پرتنش و تشویش، غبارآلود و بی‌ثبات و سامان سیاسی و اجتماعی ایران شود.

این «راهگشایی» و «آغازگری» از موضع و محل «دین مداری» و «اندیشه اصیل و ناب دینی» در دورانی که جریان شناسی سیاسی هیچ نسبتی با عنصر دین و باور به راهگشایی دین در عرصه جمعی ندارد و حزب توده با تاثیر از عقاید مارکسیستی، پیشتاز میدان سیاست است، ویژگی کم مانندی است که از استقلال فکری و عملی و تابع و تحت تاثیر نبودن هیچ جریان غالب و ایدئولوژی رایج سیاسی- از مارکسیسم تا ناسیونالیسم و...- برمی‌خیزد.

شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام؛ آغازگر و افق گشای یک «راه»

۲- منطق «مبارزه و عمل سیاسی بر مبنای هویت دینی»

دومین ویژگی مهم و دوران ساز حیات و حرکت سیاسی نواب و یارانش در فضای سیاسی دهه های ۲۰ تا سی شمسی، شان «معمارانه» و «احیاگرانه» او در ورود به میدان کنش سیاسی از موضع و منظر «اندیشه دینی» و نگاه به قدرت و حاکمیت بر اساس هویت و سلوک دین مدارانه بود.

اهمیت این رهیافت بمثابه یک نگره‌ی بنیادین و محوری، آنگاه روشن می‌شود که دریابیم او در زمانه و زمینه‌ای کار خود را آغاز کرد و حاکمیت بر محور دین را مطرح کرد که هیچ کورسویی از این ایده و آرمان- که چند دهه بعد در انقلاب اسلامی و در قالب رهبری حضرت امام خمینی (ره) به تحقق و تجسم عملی خود رسید- در میان گروه‌های سیاسی و حتی در حوزه و روحانیت نیز وجود و نمود نداشت.

حتی به تصریح یکی از همراهان و شاگردان مکتب نواب، شخصیت‌های دیگر آن زمان نیز باوری به اداره کشور بر اساس اسلام و وجود یک تئوری جامع مدیریتی بر این اساس نداشتند و دین، به خودی خود در نقطه‌ای که بتواندت مسیر و مقدرات جمعی را تعیین کند، دیده و دریافته نمی‌شد و نقشی فرعی، فردی، حاشیه‌ای، مناسکی و شعایری داشت.

این نشانگر یک درک سیستماتیک، ساختاری و متمرکز از اسلام بمثابه مکتب عمل در نزد او دارد که بر اساس آن تشکیلاتی را برای عملی کردن این ایده با همان مقدورات و امکانات محدود، بنیان می‌نهد.

۳- عمق راهبردی در تدوین یک آیین نامه عملی حکمرانی و مدیریت    

جامعیت نگاه او به مقوله‌ها و مولفه‌های فردی و اجتماعی در ذیل یک بینش منظومه‌وار معرفت دینی و به ویژه باور به حضور همه جانبه و فراگیر دین در عرصه قدرت و حاکمیت، در مانیفست او: «کتاب راهنمای حقایق» به روشنی نشان از یک تدقیق و تامل دامنه‌دار و دارای پشتوانه‌ای عمیق از قابلیت اجرایی و مدیریتی احکام دینی، باور به مدخلیت و منشائیت اثر دین در همه امور فرد و اجتماع، شان حاکمیتی فقه و قدرت نهادسازی و تشکیلاتی آن، ضرورت تشکیل حکومت اسلامی، اتخاذ راهکارهای عملی در کنار مباحث نظری، درنظر گرفتن وظایف نهادهای مدنی در کنار دستگاه‌های اداری و مدیریتی، تعیین و شرح وظایف تمامی اجزای حکومتی و... دارد.

این نگاه جامع، مبتنی بر نظم، قانون، سازماندهی و عقلانیت مدیریتی است و از رفاه و معیشت عمومی تا بهداشت و سلامت و از فرهنگ و آموزش تا سیاست خارجی را همزمان و توامان در نظر دارد.

شعارزده و سطحی‌نگر نیست و با وجود پاره‌ای نقایص و نارسایی‌ها، که با توجه به شرایط آن زمان دور از انتظار هم نیست، با دقت بسیار، برای تمامی نهادهای متولی و مسئول کشور، برنامه دارد و اتفاقا برخلاف تصور بسیاری، هوشمندانه با آوردن نمونه‌ای از کشور ژاپن، به اخذ مبانی تمدن و ترقی از غرب نیز نظر دارد و در آن زمان، از نخستین کسانی است که از لزوم بومی‌سازی صنعت و فن‌آوری غرب به‌شکلی گزینش‌گرانه، مشروط و مقید، سخن می‌گوید و در عین حال از فساد و ناهنجاریهایی که در زیر پوست این تمدن می‌گذرد نیز غافل نیست.

بازهم برخلاف مشهور، در زمینه حضور زن در اجتماع بر وفق تعالیم اسلام و رعایت شان و حرمت زن مسلمان، بر سالم‌سازی حوزه های اجتماعی و محیط‌های کاری و تفکیک و تمایز نقش‌ها و نهادها تاکید می‌ورزد.

نگرش او در این مانیفست نسبتا جامع و واجد یک عمق استراتژیک، نه تنها متعصبانه و متحجرانه و مبتنی بر جمود و جزم اندیشی در نگاه به دین نیست بلکه دین را در نسبتی تنگاتنگ با رشد جمعی و تکامل و توسعه ظرفیت‌های درونی، معنوی و اخلاقی انسان‌ها در عمق و متن حیات و تعامل اجتماعی می‌بیند و برای حیات و سلوک دیندارانه در عرصه‌ی عمومی نیز، معتقد به ضابطه‌مندی، خرافه‌گریزی، بدعت ستیزی و نظارت دقیق و جامع و همه جانبه بر سخنرانی‌ها و اقوال و منابر و خطابه‌های مذهبی و مناسک و شعائر اعتقادی است.

نواب صفوی این روحیه را حتی در سازماندهی و نظم تشکیلاتی فدائیان اسلام نیز پیاده می کند و برخلاف رفتارشناسی و روش رایج جریانهای مذهبی آن روزگار که به اصطلاح امروز، «هیاتی» عمل می کردند، ملتزم به ایجاد یک سازماندهی روشمند است.

شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام؛ آغازگر و افق گشای یک «راه»

۴- ریشه‌یابی و تبارشناسی نابسامانی‌های اخلاق سیاسی حاکم: بدعت و فساد سیاسی

حتی در عملیات‌های منجر به قتل چند چهره مشهور سیاسی و فرهنگی آن زمان توسط فدائیان اسلام می‌توان عمق نگرش نواب را در ریشه‌یابی فساد در اخلاق و منش سیاسی و روحیه عمومی که منجر به خودباختگی، وابستگی، ضعف روحیه استقلال طلبی و هویت اسلامی و ملی شده بود، دریافت.

عامل نخست بدعت گرایی و سوءتلقی، تحریف و مسخ هویت و جایگاه اصیل دین و توان نقش آفرینی عظیم آن در تربیت، تحول و تکامل روح جمعی بود که در شخصیت سیداحمد کسروی، مورخ، محقق و حقوقدان برجسته و شناخته شده در آن روزگار تجلی یافته بود. کسروی با ایجاد جریانی به نام «پاکدینی» و تفسیر بدعتگذارانه از مقولات اعتقادی و مذهبی و ملی، موجب سمپاشی و سوءفهم از بنیان‌های اعتقادی و معنوی شده بود و قائل به مناظره و مباحثه علمی و تسلیم شدن در برابر حقیقت نیز نبود.

مقام معظم رهبری هم در خصوص مبارزه نواب صفوی با افکار کسروی، اینچنین فرمودند: «کاری که ایشان مقابل کسروی انجام دادند، یک کار فرهنگی فقط نبود، اتفاقاً کار سیاسی، نظامی، فرهنگی بود. نظامی بود برای اینکه خب کسروی را مضروب کرد و بعد هم یکی از یاران ایشان کسروی را کشت یعنی دو مرتبه از طرف نواب، کسروی مورد حرکت باصطلاح نظامی قرار گرفت.  کار سیاسی هم بود، زیرا اصلاً ماهیت حرکت ضد دینی که کسروی هم یک تئوریسین‌ها و طراحانش بود، یک ماهیت سیاسی بود، هیچکس نمی‌تواند بگوید کسروی یک عنصر غیر سیاسی بوده، مگر کسی می‌تواند چنین چیزی را بگوید؟ پس مبارزه‌ی با کسروی فقط مبارزه‌ی با افکار ضد مذهبی او نیست، زیرا که همان افکار ضد مذهبی هم یک حرکت سیاسی بود و یک ریشه و منشأ سیاسی داشت. بنابراین کار مرحوم نواب به اعتقاد من کار مذهبی فقط نبود، کار مذهبی، سیاسی بود و به همین شکل هم منعکس شد.»

ترور چهره‌هایی چون «رزم آرا»، «هژیر» و «علا» نیز برخلاف عملیات تروریستی دیگر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی؛ مطلقا ماهیتی قدرت طلبانه و صرفا جهت حذف رقبا در معادله قدرت نداشت بلکه اتفاقا بر اساس یک آینده‌سنجی و دوراندیشی مبتنی بر پیشبرد منافع ملی و برخاسته از تفکر حذف جریان وابستگی به استعمار و فساد سیاسی بود.

علا، عامل و تجسم فساد دربار بر علیه اراده ملی بود. رزم‌آرا مهره سیاست انگلیس و مانع بزرگ ملی شدن نفت و با سخن مشهور خود: «ایرانی توان ساختن یک لولهنگ هم ندارد»، مظهر تحقیر غرور ملی شده بود و حذف او به یک مرحله از پیشرفت اراده جمعی انجامید.

آخرین ترور این گروه، حسین علا نیز با عاملیت در انعقاد پیمان استعماری سنتو، یکی از مصادیق این وابستگی و خیانت شمرده شده بود. می‌خواهم بگویم در هر ترور نیز، بیش از آنکه یک محاسبه سیاسی صرف در مسیر کسب قدرت نهفته باشد، یک ایده و آرمان دینی، استقلال طلبانه و ملی قرار داشت.

کوتاه سخن، جریان فدائیان اسلام و حضور کوتاه اما به غایت اثرگذار و موج آفرین نواب صفوی، این چراغ شب افروز الهام بخش آرمانخواهی دینی حامل یک اندیشه در پس خود بود که برخلاف تفسیرهای یکسویه و ناقص، بیش از آن که ایدئولوژی محور باشد، در ذات خود، معنویت، تربیت اجتماع، و بازخوانی و بازپیرایی و احیای اندیشه اصیل دینی برای بازسازی جامعه و ساختار قدرت را در بستری از تعامل فرد و جامعه در نظر داشت.

اگرچه نواب؛ این شهید شاخص و شهادت آفرین، خود همراه یاران وفادار و فداکارش درآن سحرگاه سرد بیست و هفتم دی‌ماه ۱۳۳۴ شاهد شهادت را درآغوش گرفت و به ثمرنشستن آمال و آرزوهای خود را در عمل به نظاره ننشست، اما ۲۳ سال بعد، خون سرخ او در نهضت عظیم امام خمینی گل داد و عطر آن همه آفاق را گرفت. همچنانکه رهبر حکیم انقلاب و جانشین و وارث حقیقی مکتب روح‌الله، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز از خاطره حضور شورانگیز نواب در مشهد و در آغاز سال‌های نوجوانی و طلبگی در مدرسه و دیدار او مجذوبانه سخن گفتند و علاقه خود به سیاست را پیامد این دیدار شمردند.

 یاد شهید نواب صفوی و یارانش که در شب مرگ، شعاع شهادت را چراغ چشم حقیقت ساختند، گرامی باد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha