به گزارش گروه بینالملل حیات، اردیبهشتماه سال گذشته بود که رسانهها از توقیف نفتکش سوئزراجان که حامل نفت ایران بود در تنگه جبلالطارق و انتقال آن به سواحل آمریکایی اقیانوس آرام خبر دادند. دزدیده شدن نفتکش سوئزراجان توسط آمریکا اما از سوی ایران بیپاسخ نماند. روز پنجشنبه هفته گذشته همان نفتکش حالا با نام و پرچم دیگری فعالیت میکند، با «حکم قضایی» توسط نیروی دریایی ارتش در آبهای دریای عمان توقیف شد.
به باور بسیاری از کارشناسان، از زمان شروع جنگ در غزه و به ویژه پس از امتناع رژیم صهیونیستی از پذیرش آتشبس، چشمانداز گسترش جنگ و درگیری در خاورمیانه هر لحظه رو به افزایش نهاده و حالا با وقوع این درگیریهای جدید، این چشمانداز وارد مرحله جدیدی شده است. از این رو، محسن جلیوند، کارشناس مسائل بینالمللی در گفتگو با حیات به بررسی ابعاد مختلف این حوادث و بررسی چشماندازهای کاهش یا افزایش تنش در خاورمیانه در پی این حوادث پرداخت.
مشروح گفتگو حیات با محسن جلیلوند به شرح ذیل است:
حیات: آیا از نظر حقوق بینالملل میتوان توقیف نفتکش «سوئز راجان» را توجیه کرد؟
جلیلوند: این نفتکش قبلا در زمانی که حامل نفت ایران بود توسط آمریکاییها توقیف و نفت آن مصادره شده بود. براساس ادعای آمریکاییها این نفتکش حامل نفت کشور عراق به مقصد ترکیه بوده است اما مقامات ایرانی معتقدند که محموله این نفتکش، نفت دزدی متعلق به ایران است.
از آنجا که توقیف این نفتکش در آبهای بینالمللی صورت گرفته، کشوری که مدعی دزدیده شدن نفت خود توسط این نفتکش باشد، حق توقیف نفتکش و بازپسگیری اموال خود را دارد. اما اگر ماجرا به محاکم بینالمللی ارجاع شود، این ادعای دزدی بودن نفت مورد حمل باید مورد تایید و اثبات قرار بگیرد.
حیات: آمریکاییها هم در سال گذشته میلادی نفتکش ایرانی را صرفا به جرم حمل نفت ایرانی توقیف کرده بودند؛ اقدامات آنها در چه چارچوبی قابل توجیه است؟
جلیلوند: آمریکاییها بر اساس قوانین داخلیشان همچون فرمانهای ریاست جمهوری و قوانین تحریمی، این حق را برای خودشان قائلاند که محمولههای شامل تحریم را توقیف کند. از نظر حقوق بینالملل به این راحتی نمیتوان اموال کشورها را توقیف کرد. اما آمریکاییها این اقدامات خود را به در چارچوبهایی همچون «مبارزه با تروریسم» قرار میدهند و بر اساس آن چارچوبهای داخلی، محمولههای مدنظرشان را توقیف میکنند. مثلا در جریان توقیف نفتی که توسط همین نفتکش حمل میشد، آمریکاییها مدعی بودند که چون این نفتکش در حال حمل نفت به مقصد کشور تحت تحریم سوریه بوده آنها حق توقیف آن را دارند.
از نظر بنده این استدلال آمریکاییها چندان منطقی نیست. چرا که یک دولت زمانی از نظر حقوقی حق اقدام به توقیف را دارد که بر اساس تحریمهای سازمان ملل اقدام کند؛ نه بر اساس قوانین داخلی خودش. از نظر من آمریکایی ها برای اثبات درستی این اقدامشان مشکل حقوقی خواهند داشت.
حیات: به نظر شما توقیف این نفتکشبر تنشهای جاری در دریای سرخ تاثیر خواهد داشت؟
جلیلوند: این اقدامات در هر صورت باعث افزایش تنشها می شود. آمریکاییها با تغییر زمین بازی ممکن است مثلا با افزایش تحریمها به این اقدام واکنش نشان دهند. این اقدامات منجر به افزایش سطح کلی تقابل بین ایران و آمریکا خواهد شد اما این افزایش سطح، به درگیری نظامی منجر نمی شود.
حیات: با توجه به تمایل برخی بازیگران منطقهای به کشاندن ایران و آمریکا به نبرد نظامی مستقیم؛ به نظر شما تنشهای جزئی اینچنینی ممکن است ورود به جنگ مستقیم را برای دو کشور اجتنابناپذیر کند؟
جلیلوند: اکثر جنگها حاصل سو محاسبه هستند. هیچکس فکر نمیکرد که گلولهای که در سال ۱۹۱۴ به سمت آرشیدوک فرانتس فردیناند شلیک شد منجر به بروز چنان جنگ بزرگی (جنگ جهانی اول) شود. از اینرو، به طورکلی چون ماهیت جنگها اینگونه است که میتوانند در نتیجه بروز خطاهای کوچکی به وقوع بپیوندند؛ نمیتوان پیشبینی قطعی در این زمینه داشت.
در شرایط فعلی اما نه ایران و نه آمریکا به دنبال جنگ نیستند. چون منطقه دریای سرخ دیگر تحمل جنگ و بیشتر را ندارد. البته بروز اتفاقات غیرمترقبه میتواند این تمایل طرفین را تغییر دهد.
حیات: به نظر شما اقدام بریتانیا و ایالات متحده در حمله به مواضع حوثیها از سر ضعف و استیصال بود یاقدرت و ابتکار عمل؟
جلیلوند: به نظر میرسد که اقدامات آمریکاییها برنامه ریزی شده است. یک جنبه این برنامهریزی همین است که مشاهده میکنیم با حمله ائتلاف آمریکایی انگلیسی به حوثیها اخبار غزه از صفحه اول همه رسانهها خارج شده است. به طورکلی نظام جهانی سرمایهداری نسبت به ضررهای تجاری و مالی به شدت حساس است و به مجرد اینکه کوچکترین ضرر مالی را از روزنهای متحمل شود تمام قوای سیاسی نظامی خود را برای بستن این روزنه به کار میگیرد.
همانطور که میدانیم، ۱۲ درصد تجارت جهانی از طرق بابالمندب و کانال سوئز صورت میگیرد. همچنین ۴۰ درصد تجارت اروپا هم از همین مسیر است. علاوه بر اینها بخش قابل توجهی از تجارت چین و روسیه هم از همین مسیر صورت میگیرد و به همین دلیل است که چین و روسیه قطعنامهای که هفته گذشته در شورای امنیت سازمان ملل خواستار توقف اقدامات حوثیها در دریای سرخ شده بود را وتو نکرده و به طور ضمنی به آمریکا و انگلیس برای انجام این حملات چراغ سبز نشان دادند.
حیات: این یعنی قطعنامه اخیر شورای امنیت مجوز حقوقی حمله به یمن محسوب میشود؟
جلیلوند: قطعا خیر. اما آمریکاییها قطعنامههای سازمان ملل را به نفع خودشان تفسیر میکنند. آمریکاییها درباره عراق و لیبی هم دقیقا همینکار را کردند و با تفسیر موسع از قطعنامههای سازمان ملل اقدامات خودشان را در جامعه بینالمللی توجیه کردند.
حیات: به نظر شما تنشها در دریای سرخ میتواند بیش از این گسترش پیدا کند؟
جلیلوند: باید صبر کنیم و ببینیم واکنش حوثیها طی یک یا دوهفته آینده چگونه خواهد بود چرا که این عکسالعملِ نیروهای انصارالله است که میتواند ادامه یا توقف عملیات ائتلاف آمریکایی انگلیسی را رقم بزند. اگر حوثیها به درگیری و پاسخ نظامی ادامه دهند؛ طبیعتا درگیری ادامه پیدا می کند. اما اگر حوثیها به درگیری ادامه ندهند احتمالا تنشها به طور کلی کاهش پیدا خواهد کرد.
حیات: به نظر شما تاثیر این نبرد جدید، بر میدان نبرد اصلی یعنی غزه چگونه خواهد بود؟ آیا این نبرد فرایند دستیابی به آتشبس در غزه را تضعیف میکند یا تقویت؟
جلیلوند: به صورت کلی، رژیم صهیونیستی تا زمانی که نتواند امنیتش را -آنطور که خودش تعریف میکند- تامین کند. آنقدر به کشتار غیرنظامیان ادامه میدهد تا به هدفش دستیابی پیدا کند. صهیونیستها همیشه در مقابل اعراب دست بالا را داشته اند. و همواره یکی از مشکلات جامعه بینالمللی با آنان این بوده است که وقتی صهیونیستها دست بالا را داشتهاند، حاضر به دادن هیچ امتیازی به طرف فلسطینی نبودهاند. حتی یکی از دلایل دستیابی بنیامین نتانیاهو به طولانی ترین دوره تصدی پست نخستوزیری در سرزمینهای اشغالی از نظر صهیونیستها این بوده که او هیچوقت حاضر به مصالحه نشده است. تفاوتی که پس از ۷ اکتبر در اینباره پدید آمده این است که صهیونیستها دریافتهاند که دیگر دستبالا را ندارند. اسرائیلی ها در طول تاریخ اثبات کردهاند که تا زمانی که ضربه نخورند، به توافق تمکین نمیکنند. به عقیده من اگر شکست صهیونیستها در ابتدای جنگ ۱۹۷۳ نبود قرارداد کمپ دیوید هم در کار نمیبود.
به نظر من صهیونیستها در شرایط فعلی مجبورند که به راهحلی به جز جنگ تن بدهند تا بتوانند در وضعیت باثباتی به حضورشان در منطقه ادامه دهند. چرا که از نظر پارادایمی نمیتوان یک جمعیت چند میلیونی یهودی را به ضرب زور و اسلحه و بمب در میان چندصد میلیون نفر مسلمان حفظ کرد.
صهیونیستها مجبورند که حق حیات ملت فلسطین را بپذیرند و برای ادامه حیاتشان به یکی از راهحلهای مطرح شده در سطح بینالمللی همچون راهحل «دوکشور» و یا راهحل «رفراندوم» که توسط ایران مطرح شده است تن در دهند.
نظر شما