کد خبر 233470
۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۸

حیات گزارش می‌دهد؛

انگیزه‌های روانی و تاریخی صهیونیست‌ها برای نسل‌کشی مردم بی دفاع غزه

انگیزه‌های روانی و تاریخی صهیونیست‌ها برای نسل‌کشی مردم بی دفاع غزه

بررسی جنایت‌های اخیر صهیونیست‌ها در غزه از طریق یک رویکرد رفتاری-عصبی می‌تواند بینش‌هایی را در مورد روحیات استعماری شهرک‌نشینان صهیونیست به طور کلی، و انگیزه‌های خاص رهبران آن‌ها ارائه دهد.

به گزارش خبرنگار بین‌الملل  حیات؛ در ۷ اکتبر سال جاری، مجاهدان حماس با شکستن حصار زندان غزه، حمله‌ای هماهنگ به حداقل هفت تأسیسات نظامی اسرائیل و بیش از ۲۰ محله مسکونی اطراف آن را آغاز کردند. بیش از هزار اسرائیلی اعم از غیرنظامی و نظامی در این حمله کشته شدند. حدود ۲۴۰ نفر دیگر نیز به اسارت درآمدند. ارتش اسرائیل که غافلگیر شده بود و در آشفتگی به سر می برد، به این حمله واکنشی جنون آمیز داد و به طور بی رویه به محلات تجاوز شده شلیک کرد و اسرای اسرائیلی را در کنار جنگجویان حماس در این روند کشت. نزدیک به یک روز طول کشید تا نیروهای اسرائیلی تمامی مناطق از دست رفته را پس بگیرند و اطراف غزه را ایمن کنند.

به دنبال تهاجم بی‌سابقه حماس، دستگاه پروپاگاندا اسرائیل یک کمپین اطلاعات نادرست را با هدف ایجاد ترس و خشم راه‌اندازی کرد و شروع به گسترش تبلیغات فراگیری مبنی بر بی‌رحمی بسیار نیروهای حماس کرد. این کمپین که شامل داستان‌هایی درباره «سر بریدن دسته جمعی»، «سوزاندن» و «آویختن روی بند رخت» نوزادان بود، به تبدیل شوک عمومی اسرائیل به قبیله‌گرایی نسل‌کشی کمک نموده و افکار عمومی را از توجه به از اشتباهات سیاسی، اطلاعاتی و نظامی نیروهای امنیتی اسرائیل منحرف کرد. این کمپین همچنین به دولت کمک کرد تا حمایت عمومی گسترده‌ای را برای بسیج نیروهای ذخیره که متعاقباً تهاجم زمینی تمام عیار به نوار غزه را ممکن ساخت، به دست آورد.

رژیم صهیونیستی پس از دریافت حمایت‌های بی قید و شرط نظامی، سیاسی و دیپلماتیک از حامیان امپریالیستی خود در غرب، به ویژه در واشنگتن، به بهانه مقابله با حماس و نجات اسرا، اقدامی را آغاز کرد که به طور دقیق می‌توان آن را به عنوان یک « کمپین قتل‌عام تحت هدایت هوش مصنوعی» توصیف کرد.

با گذشت بیش ار ۱۰ هفته از عملیات طوفان‌الاقصی، بیشتر غزه اکنون ویران شده است، نزدیک به ۲۰ هزار فلسطینی به شهادت رسیده و بسیاری دیگر هنوز زیر آوار هستند و جهان همچنان به تماشای یک نسل‌کشی واقعی ادامه می‌دهد. بررسی این رویدادها از طریق یک رویکرد رفتاری-عصبی می‌تواند بینش‌هایی را در مورد روحیات استعماری شهرک‌نشینان صهیونیست به طور کلی، و انگیزه‌های خاص پشت اقدامات جنایتکارانه اسرائیل در غزه و همچنین مسیرهای بالقوه پیش‌رو ارائه دهد.

ارکان پروپاگاندای صهیونیستی

در پاسخ به آسیب های تاریخی همچون هلوکاست، یهودیان ترس عمیقی از یهودستیزی دارند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، این ترس، همراه با تحقیر ستمگران، منجر به تشکیل گروه‌های دفاع از خود یهودیان در مناطق مختلف جغرافیایی شد.

صهیونیسم، یک جنبش استعماری اروپایی، به پتانسیل این پویایی پی برد. این اشتیاق یهودیان برای امنیت و دفاع از خود را با ایدئولوژی های برتری طلبانه سفیدپوستان، مسیحایی و فاشیستی ترکیب کرد. این ترکیب هویت یهودی جدید و ملی گرایانه‌ای را به وجود آورد که امنیت یهودیان را صرفا با ساختن یک سرزمین انحصاری در فلسطین از طریق جابجایی جمعیت‌های بومی منطقه قابل دستیابی می‌داند.
تلاش‌های استعماری شهرک‌نشینان معمولاً به این بستگی دارد که قلمرو هدف را به‌عنوان «غیر مسکونی» و ساکنان موجود آن را به‌عنوان بربرهای غیرانسانی که شایسته هیچ سرزمینی نیستند، نشان دهند.
این تصویر به صهیونیست‌ها اجازه می‌دهد تا جمعیت بومی فلسطین را بدون تردید اخلاقی جابجا کنند و تأسیس اسرائیل را نه به عنوان عملیاتی در جهت نابودی یک ملت، بلکه به صورت ساختن «ویلایی در جنگل» بازنمایی می‌کند.
در جامعه اسرائیلی که بر پایه سرقت زمین و منابع استوار شده است، تهاجم به سرزمین و جان و مال دیگران ذیل حق «دفاع از خود»، تحت عنوان «تلاش روزمره برای بقا» توجیح می‌شود. رهبران رژیم صهیونیستی با بازگرداندن ترس و ترومای ربوده شده مرتبط با تجربیات منفی گذشته و حال یهودیان، همواره حمایت مستمر جمعیت شهرک‌نشینان را از سیاست‌های تهاجمی، توسعه‌طلبانه، سلطه‌طلبانه، خود طلب می‌کنند.
با استناد به احکام الهی، شهرک‌نشینان رادیکال و راست افراطی تشویق شده‌اند تا بالای تپه‌های سرزمین فلسطین را تصرف کنند، ساکنان آنجا را اخراج کنند و پایگاه های غیرقانونی تشکیل دهند. این پایگاه‌ها بعداً توسط ارتش اسرائیل تقویت و در نهایت توسط دولت صهیونیستی «قانونی» شد.
ورای توجیه دزدی خشونت‌آمیز زمین، تلفیق صهیونیسم و یهودیت با یکسان دانستن هرگونه انتقاد از صهیونیسم یا سیاست‌های اسرائیل در قبال فلسطینی‌ها، به مشروعیت‌زدایی از مقاومت بومی کمک می‌کند.

بعلاوه، برسازی یک مبارزه سیاسی بر سر زمین و منابع بین شهرک نشینان اشغالگر برخوردار از حمایت کامل قدرت‌های غربی و مردم بومی فلسطین به عنوان یک «درگیری» مذهبی باستانی ، در بلندمدت مانع از به رسمیت شناخته شدن مقاومت ضد استعماری خواهد شد.
این تلفیق به صورت آشکار اشغال‌گری صهیونیست‌ها و استثنایی کردن قربانیان یهودی را تشویق می کند. هاسبارا اسرائیل(عنوانی که به دستگاه دیپلماسی عمومی رژیم صهیونیستی اطلاق می‌شود) هولوکاست را به عنوان یک نسل‌کشی بی‌نظیر معرفی می‌کند و به یهودیان موقعیت ویژه قربانی می‌دهد. این روایت، امتیازات، تخفیف‌ها و کمک‌های مالی را برای اسرائیل به‌عنوان «دولت یهودی» که برای تضمین امنیت یهودیان ساخته شده است، به هزینه فلسطینیان بومی توجیه می‌کند. 
قابل ذکر است، رویزیونیسم صهیونیستی اغلب جنایات نازی ها علیه دیگر گروه های تحت ستم، از جمله کمونیست ها، سوسیالیست ها، روماها، افراد معلول، هم‌جنس‌گرایان و آلمانی‌های آفریقایی تبار را نادیده می‌گیرد و آن را کم اهمیت جلوه می‌دهد. در عین حال، جناح لیبرال صهیونیسم نیز در خدمت سفید کردن هسته ارتجاعی این جنبش و پنهان کردن اهداف واقعی آن (توسعه طلبی و آپارتاید) است. صهیونیست های لیبرال به طور گمراه کننده‌ای، صهیونیسم را به عنوان یک ایدئولوژی همسو با ارزش های دموکراتیک، مترقی و حقوق‌بشر معرفی می‌کنند و به دروغ اعلام می‌کنند که آن‌ها تعهدی واقعی به صلح، عدالت و ادغام کامل در خاورمیانه دارند.

ترس و هیجان نسل‌کشی

تا ۷ اکتبر، اسراییل همچنان آرمان بنیادین خود، یعنی دکترین اشغال بی‌پایان را با نوسانی کم و بیش بین اشکال ضمنی و صریح نسل‌کشی اجرا می‌کرد. در طول این مدت، صهیونیست‌های اسرائیلی از مزایای سرزمین فلسطین و منابع آن در جامعه‌ای مرفه و ظاهراً دموکراتیک بهره می‌بردند و به جای همسایگان نزدیک خود، همواره روابط قوی‌تری با آمریکا و اروپا داشتند و اخیرا هم در تلاش‌هایی برای برقراری روابط با  پادشاهی‌های نفت‌خیز منطقه خلیج فارس از خود بروز دادند.
در ۷ اکتبر، ترس و شوک شدید جامعه اسرائیل را فرا گرفت و به دولت راست افراطی بنیامین نتانیاهو فرصتی طلایی داد تا مخالفت فزاینده علیه فساد داخلی و لایحه اصلاحات قضایی را سرکوب کند و اعضای ائتلاف تندرو خود را با غصب زمین‌های بیشتر و نسل‌کشی بیشتر خشنود کند.
ترس در اسرائیل از طریق نظامی‌سازی، روایت‌های ضد فلسطینی، برسازی مقاومت حماس به عنوان «تروریسم»، یادآوری جنایات گذشته، تمرکز بر تهدیدات درک شده و ترویج جداسازی، یعنی آپارتاید، تداوم می‌یابد. ترس مزمن علائمی شبیه به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) ایجاد می‌کند و جمعیت اسرائیل را مستعد پرخاشگری می‌کند. پرخاشگری ای که ذیل حق «دفاع از خود» برای آنان به راحتی توجیه می‌شود.
ترکیب سمی ترس، تبلیغات غیرانسانی، پاداش برای تجاوز و آپارتاید شدید باعث شده است که شهرک‌نشینان اسرائیلی (که برخلاف رهبران‌شان انسان‌هایی عادی و دارای احساسات و عواطف انسانی‌اند) نسبت به نسل‌کشی فلسطینی‌ها بی‌تفاوت باشند. علیرغم توجیهات مقامات رژیم صهیونیستی مبنی براینکه حملات وحشتناک به غزه به منظور «دفاع از خود» صورت می‌گیرد، افکار عمومی جهانی شاهد است که رهبران اسرائیل آشکارا جامعه فلسطین را به عنوان یک کل مقصر می‌دانند و اساساً مجازات دسته‌جمعی غیرنظامیان را مذموم نمی‌اگارند. آن‌ها هر روز فرهنگ فلسطین را به سخره گرفته و شکنجه، آوارگی و نابودی فلسطینی‌ها را تشویق می‌کنند.

مسیر رو به جلو

پس از عملیات طوفان‌الاقصی، نمای بزک شده رژیم صهیونیستی که فاشیم و نسل‌کشی را در چارچوبی لیبرال/دمکراتیک دنبال می‌کرد، فروریخت و هسته و فاشیستی و جنایت‌کارانه اسرائیل افشا شد. صهیونیست‌ها پس از ۷ اکتبر، حتی برای بیش از ۱۰۰۰ قربانی خود در عملیات طوفان‌الاقصی سوگواری نکردند و در عوض آزادی تازه یافته خود را برای کشتن و نابودی فلسطینی ها بدون هیچ محدودیت و ادعایی جشن گرفتند. این بی‌شرمی آنان نه تنها تهدیدی برای نابودی مردم فلسطین است، بلکه از آنجایی که سرزمین های اشغالی به عنوان آزمایشگاهی برای توسعه و آزمایش فناوری و استراتژی‌های نظامی جدید استفاده می‌شود، می‌تواند زمینه را برای تشدید خشونت های مشابه علیه جوامع تحت ستم در جنوب و حتی جوامع مهاجر در شمال جهانی فراهم کند.
رفتار نسل کشی اسرائیل در غزه و سایر نقاط فلسطین تاریخی با الگوهایی که در «آزمایش زندان استنفورد» و «مطالعه اطاعت میلگرام» دیده می‌شود، سازگار است. در دومی، افراد تحت تأثیر اقتدار، شوک های بالقوه کشنده‌ای را به سایر شرکت کنندگان وارد کرده بودند.
برای اینکه صهیونیست‌ها اعتیاد خود را به تجاوز ترک کنند، باید روندهای استعمارزدایی (مشابه آنچه در دهه ۶۰ در آفریقا دنبال شد) را طی کنند. این امر مستلزم آن است که آنها حقیقت تاریخ و ماهیت صهیونیسم را بپذیرند، متعهد به پاسخگویی صادقانه باشند، انسانیت فلسطینیان را به رسمیت بشناسند و با رنج و مصیبت آنها همدلی کنند. 
هنگامی که ساختار گفتمانی سرکوبگر، صهیونیسم، از هم پاشیده شود، آگاه می‌توان راه را برای فرآیندهای انسانی و برقراری صلح و آشتی از طریق استفاده از همدلی را هموار کرد. آزادی، آشتی و پایان یافتن خشونت و نسل‌کشی صهیونیستی تنها در چارچوبی استوار و تزلزل ناپذیر که با ارزش‌های گسترده تر چپ، ضد نژادپرستی و ضداستعماری همسو باشد، محقق خواهد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha