به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ سومین جلسه از رسیدگی به اتهامات منافقین در روز 5 دیماه 1402 به صورت علنی و با حضور اصحاب رسانه برگزار شد. در این دادگاه بر اساس اعلام دادگاه کیفری یک استان تهران، به جنایات 104 عضو این گروهک و یک شخصیت حقوقی با نام (سازمان مجاهدین خلق) رسیدگی خواهد شد.
در این روزها بد نیست از شهدا و خانواده هایی یاد کنیم که بیش از همه بر اثر کینه توزی های منافقان آسیب دیدند. یکی از آنان شهید سرلشکر شهید علی صیاد شیرازی است. او که به قول شهید آوینی که می گوید: «اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد، هرکجا باشی و در هر زمان، تو را با شهادت برمی گزیند.» او سالها در جبهه حق علیه باطل جنگید اما در جلوی درب منزلش؛ در تهران و پیش چشمان فرزندش به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
شهید صیاد شیرازی به سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز از توابع خراسان متولد شد. او اگر چه در دوران طاغوت لباس ارتش را بر تن داشت، اما به راستی سرباز واقعی امام خمینی (ره) بود که سرانجام در مکتب او نیز رستگار شد و در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ با ترور منافقین، شهادت را در آغوش گرفت.
مریم صیاد شیرازی فرزند بزرگ شهید در برشی از خاطرت خود کودکیهایش را اینگونه تعریف میکند:
«در عالم بچگی دلم میخواست بابا در کنارمان باشد. میرفتیم مسافرت یا پارک، میدیدم بچههای دیگر با پدرهایشان آمدهاند، با هم میگویند و میخندند و تفریح میکنند و دلم میسوخت کاش پدر ما هم در کنار ما بود.
همان زمان جنگ یکی از من پرسید: «اگر پدرت شهید بشود چه کار میکنی؟ » گفتم «آن قدر غذا نمیخورم تا بمیرم.»
دلتنگ بابا بودیم و زیاد نبودنش پیش ما باعث شده بود که از او دور شویم. مامان جای بابا را هم برای ما پر میکرد. البته بابا دورادور مراقب ما بود. مثلاً در زمان جنگ از همان منطقه زنگ میزد مدرسهام و وضع درسهایم را میپرسید، ولی کم آمدنش به خانه یک فاصلهای بین من و او ایجاد کرده بود. باهاش غریبی میکردم.
این اخلاق او هم که محبتش را خیلی ظاهر نمیکرد، این فاصله را بیشتر کرده بود. بابا خیلی جدی بود و هیچ وقت مستقیم محبتش را نشان نمیداد. نه فقط محبت کردنش که دعوا کردنش هم غیرمستقیم بود، یعنی اصلاً دعوا نمیکرد.»
نظر شما