به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، شهید باصر، نوحه خوان اهلبیت (ع) بود. کافی بود در حضورش نام حضرت سیدالشهداء (ع) را ببرند، آن وقت شروع میکرد به مرثیهخوانی. او هشدار و نهیب تکان دهنده ای به مداحان و آنهایی که سالها حسینحسین گفته ولی به نفع انقلاب یک کلمه نگفتهاند، دارد.
در فرازی از وصیتنامهی شهید باصر به اهمیت دادن به مجالس اهلبیت(ع) و هشدار و سفارش ایشان به مداحان و هیئتها حسینی اشاره شده است. وی میگوید: «به مجالس سوگواری اباعبداللّٰه الحسین(ع) فوق العاده اهمیت بدهید. به تعزیه داری امام حسین(ع) عشق عمیق داشته باشید. هیئتهای حسینی که در مسیر انقلاب اسلامی حرکت می کنند را تقویت نمایید.
اما ای آنهایی که شاید سال ها حسینحسین گفتهاید؛ ولی بعد از انقلاب یک کلمه به نفع انقلاب عزیز اسلامی نگفتهاید؛ بدانید در روزقیامت شهدا در درگاه خداوند متعال از شما شکایت خواهند کرد و خواهند گفت: شما به امام حسین(ع) خیانت کردید.»
در خاطرات شهید باصر که در دست نوشتهها و مصاحبههایش به یادگار مانده، آمده است که: «نماز جمعه میعادگاه ما بچههای حزب اللهی بود. یک هفته انتظار میکشیدیم تا در نماز جمعه بچههایی را ببینیم که نورانیت و صفای دلهای آنها روحیه بخش ما بود. معمولا زودتر از بقیه خود را به مصلای امام میرساندم. در وضوخانه بیشتر بچههای جبهه را که به مرخصی آمده بودند، میبینم و آنها را به گرمی در آغوش میفشارم.
گاه آنقدر مشغول دیدار با بچهها میشوم که یادم میرود، جورابهایم را بپوشم. نماز که به پایان میرسید تازه میبینم، جوراب نپوشیدهام. در مصلی، مراسمی به مناسبت سالروز شهادت یکی از ائمه ی اطهار(ع) برپاست.
قرار است قبل ازسخنرانی یک نفر مداحی کند. از دور یکی از مداحان را می بینم که به سوی جایگاه میرود. از مسئول عقیدتی میپرسم این را چرا دعوت کردهاند؟ میگوید: اطلاعی ندارم. حتما کسی نبوده او را دعوت کردهاند.
علت کنجکاویام را میپرسد. میگویم: مداحی است که زیاد با انقلاب و امام(ره) میانه خوبی ندارد. تا به حال کسی نشنیده در هیئت و مداحیها سخنی از امام، شهدا و انقلاب زده باشد، اینجا چکار میکند؟ جلو میروم، جلویش میایستم.
چه کسی شما را دعوت کرده؟ میگوید: نمیدانم یکی از برادران. میگویم: شما حق ندارید، در مصلایی که به نام امام خمینی (ره) است به جایگاه بروید. ما به کسانی که اعتقادی به انقلاب، شهداء و امام ندارند و تا به حال هیچ اسمی از آنها در مداحیهای خود نبردهاند، نیازی نداریم.
خواهش میکنم از همین جا برگردید. هروقت به این اعتقاد رسیدید و باور کردید این انقلاب عظیم و این امام و این شهدا را، آن وقت به این جا بیایید.
مداح بهت زده نگاهی به اطراف میکند. انگار میخواهد کسی او را از دست من نجات دهد. ولی هیچکس جرات ندارد در برابر حرف حقی که از زبان حقیر شنیده، اعتراض کند. سرش را پایین میاندازد و از همان راهی که آمده برمیگردد. به مسئول عقیدتی میگویم؛ نگران نباشید اگر از مداحان حزباللهی کسی نیامد، خودم مداحی میکنم.»
شهید محمدرضا باصر اول بهمنماه ۱۳۳۸ در تبریز چشم به جهان گشود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با حمله نیروهای رژیم بعثی عراق به خاک کشورمان به جبهههای نبرد با دشمن شتافت و پس از حضور در چند عملیات سرانجام در عملیات بدر میان رگباری از گلوله و آتش به آرزوی دیرینهاش رسید و پیکر مطهرش پس از سالها انتظار در بیست و یکمین روز از ماه مبارک رمضان سال ۱۳۷۲ به میهن بازگشت و در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز آرام گرفت.
نظر شما